دولت کریمه؛ دولتِ « جوانمردان پرعیار »

دولت کریمه؛ دولتِ « جوانمردان پرعیار »

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )

دولت کریمه، دولتِ «جوانمردان پرعیار» است:

به انسان‌ها گروهی پرعیارند

جوانمردند و دور از هر خسارند

شرافتمند و اهل حل و عقدند

مطیع حق چو گل‌های بهارند

رها از ظلم و جور و هر ستیزند

چو یاقوتی به دنیا ماندگارند

گرفتار خسان گرچه بگردند

ولی در راه حق آموزگارند

همه از این جهان مردند و رفتند

ولی آنها چراغی در دیارند

دلیرانه حقیقت را بدیدند

رها از هر نفاقی و شعارند

گذشتند از سر دنیای فانی

 به دنبال حقیقت در مدارند

 به خیر مردمان دل بسته دارند

ولی دشمن به خصم بی‌تبارند

به اکناف جهان هستند اندک

که چون انگشتِ دستی در شمارند

جهان بر این نوادر هست باقی

که اهل پاکی و حسن جوارند

نکو را آرزو باشد همین راه

که حق اندر میان و هم کنارند

پایان مرور غزلیات دیوان «دولت کریمه» را از عوالم پیشینی می‌آوریم. غزل «رُو در زمان» یکی از آن‌هاست:

بوده‌ام در عالمی پیش از جهان

راحت از ناسوت و دنیایی گران

سربه‌سر لطف و عطایی بود و بس

فارغ از کردار دنیای خزان

بود رخصت در سراپایش همه

چون گُل بی‌شکل و، جانی خوش روان

بی‌تن و پیکر به دور از حاشیه

 بی‌نشان از هرچه آید در بیان

 خوش به سر بردیم و، خوش بودیم بس

 تا که گفتند: ای بشر! رُو در زمان

شد سرودی آتشین در دُور دل

که «بُرو» از حق ندا شد در میان

آمدم در دولت ناسوت دهر

لقمه گشتم، نطفه گشتم، بی‌امان

مدّتی رفتم به خود تا کودکی

 لحظه‌ای دیدم خودم را ناگهان

 از همان لحظه به امروزم به هوش

 با همه فقر و خطرهای گران

بس کنم دیگر، خطر آید به پیش

شد نکو آزاده‌ای آسوده‌جان

غزل «پیش از جهان» نیز همین جهان را به یاد می‌آورد:

یادم آمد دوره‌ای پیش از جهان

عالمی پاکیزه و بس مهربان

سربه‌سر رونق‌سرایی نازنین

در همه سوی‌اش نشستم با امان

گل بگفتم، گل شنیدم از همه

بی‌حرامی جمله یکسر شد میان

محرم و نامحرمی آن‌جا نبود

جمله بود آن‌جا نشان از بی‌نشان

صورت هر ذرّه خود یک چهره بود

در میان آن گُلانِ خوش‌نهان

من چه دیدم، چه شنیدم بس دگر

رفت هوش از پیکرم، آرام جان

دیده‌ام اما به گفتن اَلْکنَم

شد نکو با همّتی این‌سو روان

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط