عبادت از روی عادت

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )

دولت کریمه عشق‌پرور است. عشق، شادی و نشاط و شیدایی و سرمستی می‌آورد و خمودی و خستگی ندارد.

 منم و دلبرِ دلبردهٔ خوش‌آغوشم

نزنم بر لب تو جز لب مست و شیدا

این دولت، دین و دنیا و خوبی و محبت و مهر و وفا را آباد می‌کند و در هر تخصصی بزرگانی نام‌آور دارد و چه بسیار خسرو و شیرین‌ها را ماجرا می‌سازد:

چه مردان بزرگی دیده دنیا

جوانمرد و رشید و پاک و رعنا

 به خود دیده بسی لیلی و مجنون

چه پاکان بزرگی خوش‌قد و پا

دولت لئیمه چون نفرت می‌پراکند، همه را پرتوقع و ناراضی می‌گرداند. کسی در دولت لئیمه احساس خوشبختی ندارد. دولت کریمه بر مدار عشق می‌باشد و عشق، توقع و زیاده‌خواهی را برمی‌دارد و رضایتمندی و قدرت ایثار و بخشش و دست‌گیری از هم‌نوع و احساس خوشبختی می‌دهد:

شدم عاشق به دور از هر توقع

دو دنیا از خودت باشد، الهی!

دنیای دولت کریمه چون خودخواهی و من و ما ندارد، دنیای بی‌آزار و رونق خوشی‌ها و سازگاری‌هاست:

چه خوش باشد که آزاری نباشد

کند هر لحظه خیری بر سر پا

غبار چهره گیرد از ضعیفان

نباشد خار راه زشت و زیبا

نبُرّد گوش بیچاره به هر سو

بگرداند ضعیفان را توانا

 رها کن بینوا را، بگذر از او

نما بر مستمندان بس مدارا

رفیق بینوا شد در دل خلق

نما مهر و محبت بی من و ما

در دولت لئیمه، جامعه بر دو قطب می‌باشد: گروهی بی‌باک، دریده و خشن و گروه دیگر خیل انسان‌های ناآگاه، فریب‌خورده و ترسو که در پیلهٔ «عادت» زندگی می‌کند و حتی عبادت او از سر عادت است:

 ولی نادان و ترسو هست بسیار

 به عادت مبتلا گردیده هر سر

دروغ و حیله و تزویر و سالوس

 ریا و خدعه و هر زیر و هر بر

 بَتَر از این بشر، انسان بی‌باک

 که در پنهان بود لبریزِ از شرّ

دولت لئیمه کاش فقط عبادت‌ها را عادت می‌ساخت، بلکه تباهی‌ها و جنایت‌ها را عادی و عادت می‌سازد:

فساد و فسق و فحشا گشته عادت

 نباشد آدمی دیگر شکیبا

ریشهٔ نفرت و انواع تباهی‌ها، طمع است. طمع، جان را به جنایت عادت می‌دهد و نفس را به لذت بردن از آن، معتاد می‌گرداند:

طمع سازد بشر را غرق نفرت

ز پیش از آن‌که او گردد پشیمان

نماید ظلم و می‌بیند هوس را

 به بار دیگرش دل داده فرمان

جفا و هر گناهی این‌چنین است

 گرفتار آید انسان در پی جان

همه انواع ظلم و هر گناهی

چنین گردد به جان آدم عنوان

که بعد از آن دگر گردد چه معتاد

 بَرَد لذّت از آن در عمق حیران

که تَرک‌اش بعد از این دیگر محال است

ندارد ترک و گه ممکن شود آن

شود عادت که بیماری فزاید

کند قلبش سیاه از بهر طغیان

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط