منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )
دولت لئیمه اگر بر دین دست بگذارد، آن را نیز از باطن جدا میکند و به آن رنگ و بوی عادت میدهد و از آن تکراری بیهوده میسازد:
بود دین، خود تعهّدهای بسیار
میان آدمی و حضرت یار
شده پر ارتداد اینک دیانت
اگرچه ظاهرش باشد به رفتار
ظواهر، خود علامت بهر آن است
اگر باطن بود خود بر سر کار
ظواهر بی بواطن هیچ باشد
تمامی بوده خود تزویر کردار
چه بسیاری که اهل دین نباشند
اگرچه ظاهر آنها شد آثار
همه صوری بود دور از صیانت
ندارد خود حقیقت جز به آمار
چه بسیاری که بیدین بوده باشند
ولی ظاهر در آنها گشته هموار
جهان را کرده پر از هر پلیدی
مسلمانی بود بیهودهابزار
قیامت رو شود این گفتهها باز
نکو! دیگر مگو از دین دلدار
دولت کریمه همه را بزرگوار و عزیز میخواهد، اما دولت لئیمه همه را خوار و تحقیر مینماید و نمیخواهد کسی بزرگ، بزرگوار و عزیز باشد. دولت لیئمه را دهریانِ بیهوده، بیهودهپردازی میکنند:
چهکس کرده بشر را اینچنین خوار؟
بیفتاده ز پاکی سوی بازار!
زند بر هر در و دیوار ذلّت
ولی بر سر نشسته کوه آوار
نکو! فرهنگ آبادی فنا شد
چو آمد بر دل همّت خس و خار
دولت لئیمه بیش از هر گروهی، زنان را خوار و ضعیف میگرداند.
..زنان در عشق، بر مردان پیشی دارند و قرب آنان بیشتر است:
بود زن چهرهٔ ناز حقیقت
به این نامردْمردان، بدگمانم
کند حق با زنان الفت فراوان
ز مردان بهترند، افسوس از آنم
خدایم با زن این انسان بهپا کرد
زن است آن لطف و مهر بیکرانم
شد از زن چهرهچهره نازنینگل
زن است آن ارغوانِ بوستانم
شده مردان سبب در هر ستیزی
نموده گرچه زن را سایهبانم
دنائت، حقارت و ذلت، شبکهای از ظلم و خشونت میبافد و دولت لئیمه را از رأس هرم تا قاعده درگیر بغض و عناد و بددلی میان کارگزاران و نیز میان کارگزاران و مردم میگرداند. دولت لئیمه، دولت نفرت است و بهارِ عشق را میکشد و رقص خزانِ بیگانگی برپا میگرداند:
هوای هر دنی باشد پی ظلم
چرا شد آدمی هردم گریزان؟
بود بغض دل آدم خشونت
دلِ آشفته هردم شد پی جان
دولت لئیمه چون از نگار زیبای هستی بریده و سرگرم ظاهر است و باطن و همّتی برای آن نیست، به تسلیحات، اطلاعات و تبلیغات مینازد و در اوجِ کفرِ ستم و الحادِ ظلم، با این سه، رقص غرور و جنونِ زور دارد و همین را سیاست و تدبیر میداند نه حکمت و فرزانگی و فضای قدسی الهامِ ولایت را:
به خونریزی شده دنیا سرآمد
بزرگان جهان قتّال و شدّاد
به تسلیحات خود دارد غروری
گذشته کارشان از چوب الحاد
بریزد خون و دور است از دیانت
کند بازی به جان آدمیزاد
ویژگی دولت لئیمه این است که انسانها را به خودخواهی و خودمحوری و بریدن از هم میکشاند. چنین دولتی، چون بیگانگی و دورشدن جانها از هم را موجب میشود، بنیان خانواده را نابود میکند و روح تعاون و دستگیری از همنوع و اهتمام به دیگران را میکشد. این دولت، همه را به تجسس از هم و تجاوز به یکدیگر میکشاند:
شده بیگانه از هم در تعاون
ولی در پرسوجو بر جمع آمار
به عیب یکدگر کرده تفحّص
رهایند از سر هر رفق و دیدار
شده بیگانگی قانون امروز
نباشد رونقی در عشق دلدار
بمیرد گر کسی، گوید: «جهنم!»
نبیند از جنایتها کس آزار
دولت لئیمه چون از دیدن جانانِ جانها کور است، برای جان انسانها ارزش و کرامتی نمیبیند و چوب حراج به جان انسانها میگذارد:
زد به جان آدمی چوب حراج
از حراج جان، جهان ویران بود
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )