منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )
بشر امروز، باطن و نهاد هر پدیده را از دست داده است؛ در حالی که ریشه و اصلِ چگونگی هر چیزی و عظمت، قدرت، ضعف و سستیاش، به باطن آن است و با آن شناخته میشود. ارزش هر دولتی و معیار حقبودن آن، به باطن دولتمردان آن است، نه به خدماتی که دارند:
بزرگی در بشر جان و توان است
اگر جانی نشد، بیریشه آن است
ز قرب حق توان آید به ظاهر
تفاوت در میان آن نهان است
بود ریشه اساس هر توانی
که بیریشه تهی از هر میان است
مدارس دولت لئیمه از درس عشق و دلدادگی و از حقایق ربوبی خالی است و فقط درگیر ظاهرهای وهمی و عاری از حقیقت است:
مدرسه جای بسی قیل است و قال
خارج است از ماجرای روزگار
مدرسهٔ ظاهر، درایت فهمِ مرادِ شارع و سخن عصمت را ندارد و در عناوین و شکلکها اسیر و سرگردان میگردد؛ زیرا جان وی مدد ملکهٔ قدسی و عنایت خاص ربوبی را ندارد:
مسلمانی شده ظاهرمداری
کجا داند مسلمان غیر عنوان؟
سخن بسیار و فهم آن بود کم
بود گنج حقایق در دل و جان
ولی کو جان؟ کجا دیدی تو یک دل؟
سفال و شیشه باشد بس فراوان
سواد و دانش آمد بهر ظاهر
به مفهوم عبارتهای قرآن
روایات بزرگان دیانت
نشد در حدِّ فهم این و یا آن
حقیقت را نمیفهمد ضعیفی
کجا فهمد چنین معنا کس، آسان؟
مگر آنکه به لطف حق رسد او
که تا جانش فُتَد در نزد رحمان
دولت کریمه دولت حقیقتهاست که میتواند خوش و پاک باشد:
حقیقت کرده انسان را خوش و پاک
وگرنه نیست دنیا جز خس و خاک
دولت کریمه، برای هر پدیدهای، مسیر طبیعی آن را قرار میدهد و مسیری قسری و زوری برای کسی ترسیم نمیکند. این مسیرِ طبیعی، دور از اعوجاج است و باید همان را پاس داشت که خواستِ حق از این پدیده همین است:
همه هستی به قرب حق به راه است
نباشد ذرّهای از حضرتش دور
نمیبینم به عالم اعوجاجی
بود عالَم سراپا پاک و معمور
اما ظاهرگرایان، این طبیعت حقخواه را بهگونهٔ مزاجی و میلی نمیپذیرند و آن را اعوجاجی میپندارند که باید راست گردد؛ برای همین، خشونت میکنند:
با خشونت میزند بر پا و سر
ذّرهذرّه در میان این فضا
قهرِ دنیا، دهرِ طبع تو بود
قهر طبع آن بود خود پابهپا
میدَرَد، میبلعد و زاری کند
میزند سر، میبُرَد بیهر صدا
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )