منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )
جلد یکم :
دولت کریمه
۱ ـ دولت کریمه
دولت کریمه در مقدمهٔ خود به صورت مستقیم و خیلی صریح، چگونگی دولت کریمهٔ حق را آورده است؛ دولتی که الگوی دولت کریمهٔ اولیای الهی میباشد:
نگار من سراسر پاک و زیباست
کریم و دلربا و شاد و رعناست
همه عالم شده غرق صفایش
دلش بر بندگانش خود معمّاست
بدی هم گر کند بنده، دهد خیر
ازل خود با ابد غرق تماشاست
بگویم من که دوزخ خود چه باشد:
گمانم خود بهشتی بس شکیباست
خدای ناز من گرچه قوی هست
ندارد قلدری، ناز و دلآراست
بيت زیر به طور گویا مقصد دولت کریمه را «عدل» و «مروّت» و دوری از ظلم و خودشیفتگی بیان میکند:
منم در دل پی عدل و مروّت
گریزانم ز کبر و جور و نخوت
دولت حق، اقتدار دارد، اما قلدری و زورگویی ندارد. دولت کریمه، قدرت را با مروّت دارد:
بود شرط قویبودن، مروّت
وگرنه هست قدرت پر ز نکبت
نبیند ظلم خود را بس فراوان
بدهکار همه گردد به شدّت
اقتدار، برآمده از جمع کمالات، عشق، نرمی و نفوذ آرام و طبیعی بر دلها ـ یعنی همان ولایت ربوبی ـ است، نه چیرگی قهری و جبری. او چون یکتای بیبدیل و دلبری دلرباست که همه عاشقانه به او سر و جان میدهند و شیدا و واله او میگردند:
عزیز من رباب بیبدیل است
ز عشق او دلم هرلحظه شیداست
مهمترین ویژگی دولت کریمه آن است که به حقایق دسترسی دارد و به خرافات و پیرایهها و مطالب غیر علمی آلوده نیست، بلکه بر اساس معرفت و بر مدار علمِ درست، دولت میپردازد و حکمت را ارج مینهد:
بهشت «حق» نباشد قهوهخانه
جهنم کی پر از هر سنگ خاراست؟!
لسان عامیانه بس خراب است
لسان «حق» حکیمی شاد و شیواست
نخستین غزل دولت کریمه، از «عدالت» میگوید؛ همان شعاری که دستاویز نفسِ هار انسان برای ستمگری و دریوزگی و پوششی برای انواع تزویرها و توجیهی برای کشیدن شیرهٔ جان انسانهای ضعیف و ناآگاه شده است؛ همان انسانهایی که قصد قربت میکنند و با پای خود به مسلخ دنیاپرستان شیطانی میروند.
عدالت کی بود در جان انسان؟
گریزد از بر آدم بس حیوان
سخن از پاکی و تقوا دهد سر
ولی باشد چو یک سگ، هار و پنهان
در دولت لئیمه، جانِ گروه گروه ضعیفان به دم تیغ داده میشود و محرومان نالان و بیچارگان پریشان، خوراک بقای درندگان و گرگانِ ستم میگردند:
جهان ما دگر بیچارهکش گشت
بمیرد آنکه آید سوی میدان
کجا فرماندهای دیگر بمیرد
شده کشته ز پُشته در ضعیفان
رها کن ماجرا را ای نکو تو!
چه آید بر سرِ گرگ بیابان
كودکان این ضعیفان نیز ماتمدار این جنایتند:
میان هم شدند آن کودکان نیز
شده کشته پدر در عمق میدان
چو شد کشته پدر، او رفته از دست
ببین ای بینوا، او هست انسان
گروه گروه انسانها، بلاپیچ سیاستورزان میگردند، بدون آن که توجه کنند کانون این بلایا از کجا دامنگیر آنان شده است؟
شده انسان بلاپیچ سیاست
چه کس دارد ستم؟ این یک معمّا!
سیاستورزانِ دولت لئیمه دیوانگانیاند که جنونشان عیان است:
جنون باشد به اقسام فراوان
که صدها نوع و اقسامش هویداست
جنون ارضی و دیگر سماوی
جنون فردی و جمعی که هرجاست
بسی کشتار بیهوده بهپا شد
بسا جانها که از آنها به یغماست
جنون آرَد بشر را در تلاطم
به دور از حرف و بحثی در تماشاست
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی دولت کریمه (جلد اول : کلیات دیوان نکو )