سلامت، نیازمند مهرورزی و خشونت‌گریزی است. روحیهٔ خشونت‌ورزی را باید از زمان کودکی مهار کرد تا فرزند در بزرگسالی با همه مهربان شود…..

از پایه‌های سلامت شخصیت و بهداشت اجتماعی، مهرورزی و خشونت‌گریزی است. اوایل انقلاب، آقای لاجوردی که در اوایل دههٔ شصت رئیس زندان اوین بود و رویکردی افراطی نسبت به زندانیان داشت، به من گفت حاج‌آقا شما ماهی یک جلسه به اوین بیایید و برای زندانیان سخنرانی علمی داشته باشید. او می‌گفت: بیایید تا این زندانیان را توجیه کنید؛ زیرا کله‌شان ‌بوی قورمه‌سبزی می‌دهد. بعضی از آن‌ها از کتاب‌های علمی حرف می‌زنند و من نمی‌فهم چه می‌گویند. من در همان زمان به او گفتم: آقای لاجوردی با این کارهایی که کرده‌اید، دیگر جایی برای بحث علمی نگذاشته‌اید. شما این‌ها را کتک می‌زنید. کسی که کتک می‌خورد، دیگر گوشی برای شنیدن بحث ندارد و نباید با او بحث کرد. اگر قصد مباحثه با کسی را دارید، نباید او را بزنید. اگر هم زدید، دیگر نباید با او بحث داشت. او گفت ما با بعضی از این زندانیان مشکل داریم، شما بیایید و اجازه بدهید آن‌ها را به صورت تکی پیش شما بیاوریم. این‌ها در همان زمان، چشم زندانیان را به هنگام بازجویی می‌بستند و این کار را در زمان بحث علمی نیز انجام می‌دادند؛ یعنی اطلاعات و اوین را از هم جدا نمی‌کردند. او می‌گفت ما چشم کسانی را می‌بندیم که خطرناک هستند. گفتم برای من هیچ یک از این‌ها خطرناک نیستند. من همه را دوست دارم. می‌آیم با بعضی از آن‌ها صحبت کنم اما نه چشم کسی را ببندید و نه ضبط داشته باشید. این‌جا اتاق بازجویی نیست و من برای بحث علمی می‌آیم. خودم هم رزمی کار کرده‌ام و به‌راحتی ده نفر را حریف هستم. وقتی به آنجا وارد شدم، تمامی این چیزها را دور ریختم. در جلسه‌ای جوانی را آوردند. او می‌گفت: حاج‌آقا، یکی از قاضی‌ها شاگرد مرا پیش از ظهر محاکمه کرده و حکم به اعدام او داده و او را همان روز کشته‌اند. بعد از ظهر که قاضی دیگر آمده است، مرا که سمت استادی و ارشد او را داشته‌ام، حکم تعلیقی داده است. این یعنی این‌که قضاوت‌های این‌ها معیار علمی ندارد. در آن روزها فرزند سوم ما به دنیا آمده بود. یکی از همین زندانی‌ها که آن را دانسته بود، برای ما یک کیلو روغن حیوانی و کرهٔ دوغی گرفته بود. این‌ها از گروه‌هايی بودند که در جریان شهادت آقای مطهری دست داشتند. همهٔ اجداد آن‌ها هم مسلمان بودند و آزاری نداشتند، اما چگونه می‌شود که نقشه ترور فرد بی‌آزاری مثل شهید مطهری را می‌کشند. نوع این زندانی‌ها فلسفه خوانده بودند؛ اما به جای بحث علمی با آن‌ها، این‌ها را می‌زدند. به هر روی، مهرورزی و خشونت‌گریزی از لوازم سلامت است.

همان سال‌ها یکی از اساتید دانشگاه که خانمی حدود سی و پنج ساله بود را فرستاده بودند منزل ما تا توبهٔ او را تأیید کنیم. او همراه استاد، پدر و برادرش به منزل ما آمده بود. او می‌گفت: حاج‌آقا من می‌خواهم توبه کنم و گفته‌اند که یکی باید شما را تأیید کند که شما توبه کرده‌اید. به او گفتم این چه حرف مزخرفی است که به شما گفته‌اند. مگر توبه هم تأییدی است. در واقع خواسته‌اند او را اذیت کنند و او را پی نخود سیاه فرستاده‌اند. او نه شراب خورده بود، نه زنا کرده بود، بلکه فقط چند لطیفه ساخته بود. به او گفتم تو نه خودت، خودت را بد می‌دانی، نه این لطیفه‌هایی را که ساخته‌ای، گناه کرده‌ای، اجبارت کرده‌اند و این‌جا آمده‌ای. آن‌ها بی‌خود کرده‌اند که تو را برای تأیید توبه فرستاده‌اند. گفتم من هم توبه می‌کنم، عصمت که نداریم. همهٔ ما توبه می‌کنیم و نستغفرالله می‌گوییم. بعد هرچه آن‌ها می‌خواستند، در کاغذی نوشت و ما هم امضا کردیم. گفتم بابایت پیرمردی است، این حرف‌ها را می‌زنی، سکته می‌کند، خیال می‌کند چه کار کرده‌ای. دیگر از این حرف‌ها نزن. او این نوشته را پیش آقای شبيری نیز برده بود. او هم گفته بود اگر ایشان گفته، ما هم حرفی نداریم و آن را با عطوفت و مهروزی به این‌ها امضا کرده بودند. سلامت، نیازمند مهرورزی و خشونت‌گریزی است. قرآن‌کریم نیز می‌فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الاْءَرْضِ هَوْنا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَما»(۱). ما باید مهرورزی و خشونت‌گریزی داشته باشیم و با صفای باطن با مردم مواجه شویم. متأسفانه با افراطی‌گری‌های بعضی از گروه‌ها، ما به خشونت و به قساوت متهم شدیم؛ در حالی که روحانیت شیعه باید در دنیا به مهربانی و گذشت و به بی‌آزاری و به شکوه علم و شوکت معرفت شناخته شود. متأسفانه در همان ابتدای پیروزی انقلاب، برخی که جنون و قساوت داشتند و من از آن‌ها به چهره‌های دوزخی یاد می‌کنم، یک دار روی کولشان گذاشتند و مردم را زدند و کشتند و آبروی روحانیت شیعه را بردند. روحانیت شیعه تا پیش از این قداستی داشتند. آنان برای مردم درست است که جایگاه مهمی نداشتند، اما قدیس بودند. کسانی که می‌گفتند آب شب‌مانده نمی‌خورند شاید جن به آن دمیده باشد، همین‌ها ناگهان چهره‌ای خونخوار از آن‌ها ترسیم کردند. مردم علمای گذشته را دستگیر خود می‌دانستند و از آنان انتظار محبت داشتند، اما امروزه دیگر انتظار دارند از آن‌ها کتک نخورند. به فرمودهٔ امام، وضع فعلی و حال هر کسی باید ملاک قضاوت باشد. امروزه کسانی مدعی انقلاب شده‌اند که نسبت به همه حتی انقلابی‌ها و حتی نزدیک‌ترین دوستان خود کراهت دارند. این‌ها به صورت سلیقه‌ای و بر اساس مزاج تند خود دعوا و شلوغ‌بازار و آشوب راه می‌اندازند. چون شکم این چیرگان سیر است و حال و روز فرد پیاده و گرسنه را نمی‌شناسند. مردم با هزار زحمت در این گرانی‌ها و در اوضاع بد اقتصادی می‌خواهند لقمه نانی به دست آورند. این شلوغ‌بازارها معصیت و گناه کبیره است. باید بگذارند مردم با اسلام و با دین کنار قرآن کریم یک زندگی مناسب، راحت و آرامی داشته باشند. مردم عاقل‌اند و می‌خواهند زندگی کنند؛ آن هم خوب زندگی کنند، اما این‌ها مردم را که کمک نمی‌کنند، هیچ، زندگی آن‌ها را هم به هم می‌زنند . در چنین فضایی آيا می‌شود زندگی خوب و سالم و امنی داشت.

ما باید با مردم با عشق زندگی کنیم. ما باید با علاقه زندگی کنیم. ما باید با مردم با صفا زندگی کنیم. ما باید حتی بدها را دوست داشته باشیم و به‌گونه‌ای نرم و مودت‌آمیز رفتار کنیم که حتی بدها ما را دوست داشته باشند. یک پزشک، نهایت تلاش خود را برای بهبودی بیماران می‌کند. این‌ها نه تنها نمی‌توانند بیماری را بهبودی دهند، بلکه سالم‌ها را نیز از زندگی سالم محروم کرده‌اند. این گروه چیره گروهی عصبی و بیمار هستند و مشکل روحی روانی دارند. انقلاب اسلامی هم‌اکنون گرفتار کسانی است که نمی‌توانند با آدم‌ها کنار بیایند و نمی‌توانند سازگاری داشته باشند. کسانی که تند و تهاجمی هستند و رفتارهای مناسبی ندارند. در جامعه‌شناسی جهانی، «خاوران» که محل دفن اعدامی‌های گذشته بوده است، عین مکه عظمت پیدا کرده است. این همه کشته چه لزومی داشته است. این‌ها را باید درمان می‌کردند، نه این‌که خفه کنند. این‌ها جامعه را بیمارستانی کرده‌اند که هر کسی به آن داخل شود، مرده از آن بیرون می‌آید؛ چرا که این‌ها تخصص علمی ندارند و پرستاران به‌جای پزشکان و متخصصان علمی نظریه می‌دهند و تحکم هم دارند. لوازم و عوارض بی‌مهارتی کار این‌ها سبب شده ما دیگر نتوانیم خود را تبرئه کنیم. البته از این همه تخریب و فساد که لازمهٔ چیرگی نفاق است، نباید مأیوس شد، بلکه باید همت بر اصلاح داشت و با زحمت فراوان، و به تدریج، برای حل این معضلات کار علمی و تحقیقی داشت. چنین کارهایی به صورت دفعی انجام نمی‌شود. روحیهٔ خشونت‌ورزی را باید از زمان کودکی مهار کرد تا فرزند در بزرگسالی با همه مهربان شود. به هر روی، ما باید شیرین باشیم. ما باید همه را دوست داشته باشیم. همه بندگان خدا هستند. کسانی هم که بدی می‌کنند یا مشکلات دارند یا بر پایهٔ بیماری روانی خود بدی می‌کنند، ما باید همه را دوست داشته باشیم. البته رسیدن به چنین مدیریت مرحمتی نیازمند زمینهٔ علمی و عرفانی می‌باشد.

۱- فرقان / ۶۳٫

 

 

مطالب مرتبط