اسیدپاشی یکی از نمادها و مظاهر وجود خشونت در جامعه است. از سوی دیگر، این مطلب روانشناسی اجتماعی درست است که امر به معروف و نهی از منکر در جامعهٔ مهربان و مرحمتی و در بستر ولایت عمومی آن قابل اجرایی شدن است؛ وگرنه در جامعهای که به خشونت مبتلاست و از طرح ولایت عمومی و مهروزی اجتماعی بندگان خدا نسبت به هم دور افتاده است، اجرای امر به معروف، روح خشونت موجود و نهادینه شده در اجتماع را به خود میگیرد و به یکی از ابزارهای اعمال خشونت و نماد خشونتورزانه تبدیل میشود. درنتیجه چنین امر به معروفی، نتیجه معکوس خواهد داد و سبب لجبازی و گریز از امرپذیری میشود.
دولت یا نظام، در صورتی میتواند عهدهدار امر به معروف شود که از سویی اعتبار و وجاهت عمومی و اجتماعی و شرایط عام حکم امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشد و از سوی دیگر، افراد جامعه، این تکلیف را بر زمین گذاشته باشند و دولت یا نظام، خود را ناچار به دخالت در این مسأله بداند. در این فرض نیز، این بدان معناست که مسیر افراد جامعه شایسته نبوده که به چنین نقطهای انجامیده و شعایر و رفتارهای دینی بروز و ظهور خود را دستکم در یک موضوع اساسی و بنیادین از دست داده است و دولت یا نظام اسلامی مغلوب شرایطی همچون لجبازی و اصرار شدهاند که برای دور ساختن جامعه از آن، ناچار به دخالت سیستماتیک و برنامهریزی شده میشوند. در این صورت نیز دخالت مستقیم دولت، زمینهٔ تأثیر ندارد؛ مگر آنکه بخواهد به زور قانون رو بیاورد که در این صورت، مسألهٔ خشونت به میان میآید که با اصل مبنای امر به معروف و نهی از منکر که بر اساس «ولایت عمومی» و مهروزی اجتماعی بندگان خدا نسبت به هم است تفاوت دارد.
بر اساس طرح «ولایت عمومی»، تمامی افراد جامعه و مردم اصالت دارند. آنان بر پایهٔ ولایت عمومی به هم مهرورزی دارند و با دستگیری از هم، در رفع نیازهای معنوی و مادی یکدیگر میکوشند. ولایت عمومی، چهرهٔ گویای دینی و بهویژه شیعی دارد و نیازمند اعتقاد و باور قلبی و پیوند حبی است و امر به معروف و نهی از منکر نیز بر پایهٔ این ولایت طراحی و تشریع شده است. طرح ولایت عمومی، سجایای برجستهٔ انسانی را به یکباره در وجود فرد مینشاند و به او روحیهٔ ایثار و گذشت میدهد و سبب میشود افراد با چهرههای خطاکار یا فاسد و یا مفسد برخورد و مواجههٔ مناسب داشته باشند. اعتقاد شیعه در جهت ساختار اجتماعی، طرح «ولایت عمومی» است که حیات جامعه را در اصالت ماهوی انسانی بر پایهٔ گزینههای بسیار عالی از ایثار و گذشت تا امر به معروف و
نهی از منکر جایگزین میکند. در چنین طرحی مردم نسبت به احکام دینی، سرنوشت فردی و اجتماعی خویش بیتفاوت یا سرگردان نیستند و اگر جامعه به جایی رسیده است که طرح ولایت عمومی به بیرونقی یا ضعف گراییده است تا جایی که حتی وظیفهٔ امر به معروف و نهی از منکر را نادیده گرفته است، جامعه در مواردی سیری نابسامان و هدایتنشده داشته که از طرح گفتهشده فاصله گرفته است و در چنین فضایی که روحیهٔ لجبازی بر برخی حاکم است، دولت در حالی میخواهد از اقتدار ولایی خود استفاده کند که مغلوب افراد جامعه شده است و هرگونه دخالت وی ضعیفانه یا خشونتورزانه و بر پایهٔ زور و اجبار خواهد بود و نتیجهٔ چنین امر به معروفی معکوس خواهد بود؛ زیرا خشونت سبب لجبازی و گریز از امرپذیری میشود. برای نمونه، اسیدپاشی یکی از نمادها و مظاهر وجود خشونت در جامعه است. از سوی دیگر، این مطلب روانشناسی اجتماعی درست است که امر به معروف و نهی از منکر در جامعهٔ مهربان و مرحمتی و در بستر ولایت عمومی آن قابل اجرایی شدن است؛ وگرنه در جامعهای که به خشونت مبتلاست و از طرح ولایت عمومی دور افتاده است، اجرای امر به معروف، روح خشونت موجود و نهادینه شده در اجتماع را به خود میگیرد و به یکی از ابزارهای اعمال خشونت و نماد خشونتورزانه تبدیل میشود.
اگر راه محبت و ولایت حبی فراروی افراد و جامعه گشوده شود، ترویج امر به معروف و نهی از منکر در نظر افراد، طرحی خشک و عبوس نمینمایاند و لازم نیست به جبر و قسر توسل جست؛ بلکه این «ایثار» و «صفای باطن» است که میداندار میگردد و اجرایی شدن آن را تسهیل میکند. کسانی که خود میروند، که میروند؛ اما برای افرادی که امر به معروف و نهی از منکر را عبوس میدانند و از آن میگریزند، باید آنان را با چاشنی محبت نرم نمود که این امر، تنها در جامعهای که بر اساس ولایت و محبت حرکت دارد میسر است. باید توجه داشت در سیستم امر به معروف و نهی از منکر، کسی ولایت آمریت دارد که محبت در او زنده باشد. ولایت آمریت در امر به معروف، فرزند محبت است؛ چنانچه عاشورا زیباترین تابلوی عشق و محبت و ماندگارترین اثر خلقشده از صفای باطن حضرت سیدالشهدا و دانشگاه تمامی ظرایف عشق میباشد که هدف آن امر به معروف و نهی از منکر دستگاه جور یزید بود. این هدف بر پایهٔ چنین عشقی میباشد که هر ساله حرکتآفرین میگردد و بندگان خدا را به سوی ارزشهای والای خود میخواند.
دولت و نظام برای تحقق بنیادین امر به معروف و نهی از منکر، باید زمینههای ایثار، گذشت، مهرورزی و محبت را در جامعه ایجاد کند و با ریشههای خشونت و زور مبارزه کند و در یک کلمه، طرح «ولایت عمومی» را که طرحی منحصر به مکتب شیعی میباشد، در جامعه محقق سازد. برای این کار نیز دولت موظف است «قانون» بنویسد و زمینههای گسترش ولایت عمومی را با ابعاد گستردهای که دارد در جامعهٔ شیعی ما تسهیل نماید و شرایط و حدود امر به معروف و نهی از منکر را به صورت جزیی و موردی تعریف و تبیین کند و برای آن قانون روشن، شفاف و قابل استناد داشته باشد و به آن ساختار منظم اجتماعی و مردمنهاد دهد؛ اما خود عامل اجرای قانون نباشد و آمر به معروف و ناهی از منکر نگردد. قانونگذاری سِمَت دستگاههای دولتی و قانونی است برای مردمی که خود به صورت مستقیم قانونگذار نیستند. بله، در برخی شرایط خاص، زمینهٔ امر به معروف دولتی پیش میآید. اما بر اساس طرح ولایت عمومی، دولت در این تکلیف، همواره بعد از مردم قرار دارد و تا مردم به این وظیفهٔ اجتماعی عمل میکنند و سیر طبیعی ولایت عمومی را طی میکنند، نوبت به مداخلهٔ دولتی نمیرسد. البته مردم و دولت همواره با هم همفکری و همدلی دارند و اگر میان این دو گسیختگی به وجود آید، پای نقص و تخلفی بزرگ در ناحیهٔ جامعه یا دولت در میان است که همان مانع تأثیرپذیرفتن از امر به معروف و نهی از منکر دولتی میشود و همین تخلف، زمینهٔ ولایت عمومی را که بر پایهٔ مهرورزی و حرکت بر مسیر فرهنگ صحیح است از بین میبرد. این بدان معناست که بستر و زمینهٔ امر به معروف، ولایت عمومی است، نه قدرت دولتی و نه اعمال هر گونه قدرت گروهی یا ستادی که نوعی زور و خشونت را تداعی کند. افزون بر این، دولتی نمودن بسیاری از کارها و قرار دادن ستادها یا سازمانهای دولتی برای آن، دولت را فربه میسازد که سیاست تعادل ساختار دولت را پایین میآورد و با کاهش هزینههای آن، منافات دارد.
با توجه به آنچه گذشت اینکه گفته میشود «امر به معروف از لحاظ تحقق خارجی میتواند شکل سیستماتیک دولتی نیز به خود گیرد یا نظامی سیاسی فراتر از دولت خویش، ساختار آن را به دست گیرد» گزارهای است ناظر به مقام اثبات و واقع خارجی و به این معناست که در رخداد برخی حوادث و پیشامدها، دولت میتواند در مسألهٔ امر به معروف و نهی از منکر دخالت کند و در مقام بیان واقعیت خارجی است. این مثل آن میماند که گفته شود: پزشک میتواند در بیماریهای خاص، بدن بیمار را تحت عمل جراحی قرار دهد؛ اما گزارهٔ دوم ناظر به مقام ثبوت و در مقام طراحی و نظریهپردازی است که میگوید جامعه باید بهگونهای سالم، مدیریت و هدایت شود تا نیاز به دخالت دولت در ساختار اجرایی امر به معروف و نهی از منکر نگردد. این گزاره همچون این است که گفته شود: فرد باید نسبت به سلامت خود اهتمام داشته باشد و مؤلفههای سلامت خود را تأمین کند تا بیمار نگردد و به عمل جراحی نیازمند نشود.
نخستین اجتماعی که امر به معروف میتواند به صورت مشفقانه و مهرورزانه در آن صورت گیرد، نهاد خانواده بهویژه نظارت آگاهانه و علمی پدر و مادر بر فرزندان میباشد. سپس به نهادهای آموزشی و معلمان، دبیران و سپس به محلهای کار و کارفرماها و مدیران میرسد و آنان میتوانند ارشاد و هدایت پدرانه داشته باشند. البته دولت میتواند برای تعریف امر به معروف، زمینههای واجب تمامی مشاغل و حرف را شناسایی کند و مسائل، قوانین و زمینههای امر به معروف و نهی از منکر در تمامی امور را به صورت جزیی آگاهیرسانی کند.
باید توجه داشت از مراتب امر به معروف و نهی از منکر، حسن خلق است. یعنی حتی در برابر معصیت باید نخست طمأنینه، التفات، محبت و آگاهی داشت. برخورد آقا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام با پیرمردی که وضوی خود را اشتباه میگرفت را به یاد دارید. با آنکه امام معصوم علیهمالسلام است به پیرمرد نمیفرمایند وضوی شما اشکال دارد بلکه به وی میگویند: شما ببینید وضوی ما چگونه است و اینگونه حرمت سن و پیرمردی وی را محفوظ نگاه میدارند.
در مقابل معصیت، نخست باید التفات، محبت و نصیحت باشد و چنانچه مؤثر واقع نشود آنگاه است که باید ناراحتی خود را ابراز نمود و البته چنانچه به مرحلهٔ اقدام عملی و ضرب برسد، باید اجازهٔ حاکم شرع را داشت و بدون حکم قاضی نمیتوان بر آن اقدام کرد. باید دانست نوع انسانها بندهٔ محبت و احسان هستند و بسیاری از آنان را میشود با محبت به شرم و کوتاهی در برابر عمل ناشایستی که انجام میدهند کشید.
نگارنده به یاد دارد روزی سوار تاکسی بود، راننده میخواست مسافری را پیاده نماید اما کنار خیابان توقف نکرد و کمی داخل در خیابان بود، در این هنگام رانندهٔ دیگری با خودروی خود جلو ماشین وی ایستاد و به وی اجازهٔ عبور نمیداد. رانندهٔ تاکسی رو به من گفت: حاج آقا، بزنم تو شکمش! گفتم: نه آقا، من ماشین را دربست کرایه کردهام، شما سرتان را بیندازید پایین و چیزی نگویید. گفت: حاج آقا یعنی چی؟ گفتم پدرجان، این ممکن است در خانه با خانم خود دعوا کرده باشد و دنبال یکی است تا با او دعوا کند! تو چیزی نگو! ما سرمان پایین بود و اعتنایی نمیکردیم که آن راننده رفت. اگر رانندهٔ تاکسی با وی درگیر میشد ممکن بود توقف وی به ساعتی برسد! و ممکن بود جراحتی نیز به او یا به خود وارد میآورد. برخورد تند در همه جا لازم نیست؛ نخست محبت، دوم هم محبت بلکه دهم هم باید محبت باشد و کم موردی پیش میآید که طبیب تشخیص دهد نیاز به جراحی و برخورد تند است و نه گاه مهربانی. آیهٔ شریفهٔ: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ»(۱) برای زمان درگیری و جبهههای جنگ است و نه برای ارتباط اجتماعی و برخورد با همشهریان و اهل محل و زندگی عادی.
انشاء اللّه خداوند به ما لطف کند و توفیق دهد بتوانیم با همسر و فرزندان و با رفیقان و همسایهها و مردم جامعه رفتار نیکویی داشته باشیم و با پیشامد مشکلی برخورد تند و تیز و عجولانهای نداشته باشیم. چنین فردی است که میتواند حکم یک گردان یا یک امت را بازی کند. انشاء اللّه خداوند به ما توفیق عنایت نماید زینت مؤمنان باشیم.
- فتح / ۲۹٫
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه نمایید:
http://nasimeeshgh.com/index.php/maqalat/1175-pish-niaz-amr-be-maaroof?showall=1