مانعان بنده سر و گردن و دست و پای مرا ببُرند، برای من تفاوتی ندارد؛ چون حقیقتی دارم که آن ماندگار است و از دست آسیب آنان دور میباشد.
آنچه برای سالک مهم است این است که وی در هیچ حالی با خدای خود مشکل پیدا نکند و همواره اعتقاد خود به او را پاس بدارد و هیچ شکی به او راه نیابد. سالک در مشکلات باید به قوت این باور را داشته باشد که: «أنت أکرم من أن تُضَیعَ من رَبَّیته»(۱). من گاهی این دعا را در قنوت خود میخوانم و آن را اینگونه ترجمه میکنم: خدایا، اگر ما را رو به دیوار هم بگذاری، ما را باکی نیست؛ چون میدانم که مربوب و تربیت شدهٔ تو هستم و تضییع مربوب نمیکنی! خواهی مرا در گونی نما یا در وان حمام؛ هر دو یکی است. آدمی باید بهگونهای کمال داشته باشد که تا مصیبتی بر او وارد میآید به آه و ناله و شکوه و گلایه نیفتد و خود را در فشارها و سختیها نبازد.
مرحوم آیتاللّه الهی قمشهای رحمهالله میگفت من به حرم امام رضا علیهالسلام مشرف شدم و به آن حضرت علیهالسلام عرض داشتم به من مقام رضا برسانید. سپس از حرم خارج شدم و خودرویی که به ژاندارمری تعلق داشت به من زد و دست من بر اثر آن تصادف شکست. او به راننده رضایت داده بود و گفته بود برو خدا مرا قبول کرده است. او به هیچوجه ناراحت نشده بود و خدا را هم شکر میکرد.
من نیز حتی برای لحظهای به مشکل، سختی، شکست، حرمان، فقر، پریشانی، نابودی، هلاکت، دوزخ و آخرت فکر نمیکنم و در زندگی خود، چیزی برایم سخت نبوده است. یکی از عالمان میگفت شما نمیدانید زمین خوردن چیست؛ چرا که این قدر زمین خوردهاید که دیگر زمین خوردن برای شما مفهومی ندارد. من دیدم او چهقدر خوب میفهمد. مانعان بنده سر و گردن و دست و پای مرا ببُرند، برای من تفاوتی ندارد؛ چون حقیقتی دارم که آن ماندگار است و از دست آسیب آنان دور میباشد. یکی از فشارهایی که در جوانی بر من وارد میشد، فشار حاصل از کار مضاعف بود و گاه چنان خسته میشدم که بر بالای بام فیضیه که بر حرم مشرف بود میرفتم و لحظاتی در آنجا مینشستم. یکی از خادمها میگفت اگر متولیان حرم تو را در اینجا ببینند، با تو برخورد میکنند، اما من تنها در آنجا بود که میتوانستم اندکی از خستگی خود بکاهم. البته خود کار انرژیزاست و برای آدمی نشاط، عشق و اطمینان میآورد؛ بهویژه کار علمی که اطمینان بیشتری میآورد؛ زیرا کسی نمیتواند آن را از آدمی جدا کند و اگر معرفتی باشد که باور آدمی شده باشد حتی دست مرگ نیز نمیتواند آن را از وجود آدمی بزداید و داشتن آن هیچگونه ناراحتی ندارد. البته برخی از معرفتهای الهی بسیار سنگین است و خستگی میآورد اما ناراحتی در آن نیست.
یکی از سختیهایی که برای سالک در بحث سلوک پیش میآید ابتلای وی به افرادی ظاهرگراست که برای او مانعتراشی مینمایند. همواره چنین است که خداوند بندگان باطنگرا را با بندگان ظاهرنما و ریاکار امتحان مینماید تا ببیند آیا آنان میتوانند خوبی و صفای خود را در برابر آنان حفظ نمایند یا رفوزه میشوند؟!
مفاتیح الجنان، دعای کمیل.