شناسهٔ دقيق “جامعه”

جامعه، واقعیتی است زنده که حاصل زندگی مشاعی افراد انسانی است که با یک‌دیگر هم‌سنخ بوده و دارای نیازها، منافع و مصالح مشترک می‌باشند و هدف آنان حصول اقتدارِ تأمین حقوق یک‌دیگر و برآورده ساختن نیازها برای بقای بهتر است.

 

واژه‌شناسی جامعه

در معنای واژهٔ «جامعه» باید دقت داشت که هر واژه فقط می‌تواند برای یک معنای حقیقی وضع شود. هم‌چنین استعمال، علامت حقیقت نیست. مادهٔ «جمع» به معنای ارتباط و عُلقه یافتن است. «جامعه» به معنای «مُرتبِط» است. این ارتباط یا طبیعی است ـ مانند نظام جنگل که هر گروه حیوانی را نظمی خاص می‌بخشد ـ یا غیر طبیعی و برآمده از ارادهٔ گروهی خاص. کسی که توان ارتباط با تمامی پدیده‌ها را دارد، دارای مقام جمعی و جمعیت است. چنین کسی واجد کمالات تمامی آن‌هاست و بر اساس این که کمال ویژهٔ هر پدیده را با خود دارد، می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند. بر این پایه، جمعی بودن و داشتن جمعیت نمی‌تواند از کامل بودن جدا باشد. کسی که می‌تواند با جمعیت باشد، توان کمال‌بخشی به خود یا دیگران را دارد.

اصطلاح جامعه

در تعریف جامعه باید قیدهایی لحاظ شود که افزون بر جامعِ افراد بودن و در بر گرفتن تمامی جوامع کوچک و بزرگ و منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، مانع اغیار باشد و اجازهٔ ورود در این تعریف را به غیری که جامعه نیست، ندهد.

«جامعه، واقعیتی است زنده که حاصل زندگی مشاعی افراد انسانی است که با یک‌دیگر هم‌سنخ بوده و دارای نیازها، منافع و مصالح (به‌ویژه طمع) مشترک می‌باشند و هدف آنان حصول اقتدارِ تأمین حقوق یک‌دیگر ـ به‌ویژه حق زندگی ـ و برآورده ساختن نیازها برای بقای بهتر است، که این فرایند با رعایت قوانین پذیرفته شده عملی می‌گردد. قوانین نیز از سر آگاهی مورد التزام قرار می‌گیرد و محترم دانستن حقوق و نیازها، دفاع از آن‌ها و نیز توسعه و تنوع دادن به آن‌ها را در بر می‌گیرد».

اگر بخواهیم تعریف یاد شده را با تلخیص بیان کنیم، می‌توان آن را چنین گفت:

جامعه، برآیند اقتدار مشاعی و نظام‌مند ِ حاصل از ارتباط آگاهانه و پذیرفته شدهٔ منطقه‌ای یا مرامی ِ افراد انسانی ِ هم‌سنخ و نیازمند (به ویژه نیاز پاسخ گفتن به طمع‌ها) در جهت رفع خواسته‌های مشترک خود است.

بر پایهٔ این تعریف، جامعه باید دارای صفاتی باشد؛ از جمله آن که: جامعه باید زنده و پایدار باشد، مردم آن هدفی مشترک داشته باشند و پاسدار و نگهبان آن باشند و برای تحقق آن، متناسب با تخصص مورد نیاز، وظیفه‌ای را متعهد گردند. بر این اساس، بودن در یک منطقه و سرزمین، شرط تحقق جامعه نیست؛ زیرا پیوند مردم با جامعه، امری معنوی است که می‌تواند فرا مرزی باشد. تلاش برای دفاع از حقوق و برآورده ساختن نیازها، به جامعه تکامل می‌بخشد؛ بنابراین خاصیت جامعه، رو به رشد بودن و تکامل‌پذیری است و هرگاه این تکامل متوقف شود و در جایی بایستد، بنیاد جامعه از همان‌جا رو به تَلاشی و نابودی می‌رود.

معنای وضعی واژهٔ «جامعه» بیان‌گر نوعی ارتباط و میل است؛ ولی معنای اصطلاحی آن، نسبت به معنای واژگانی آن، خاص می‌شود و تنها ارتباطات آگاهانه و از روی اختیار ـ که ویژهٔ آدمی است ـ را در بر می‌گیرد و ارتباط‌های طبیعی را خارج می‌سازد.

مطالب مرتبط