بچه که بودم به کلیسا می‌رفتم تا انجیل را آموزش ببینم و با عقاید مسیحیان آشنا شوم. من کتاب‌هایی مقدس مانند تورات و انجیل را مانند قرآن‌کریم می‌توانم تدریس و تفسیر کنم. هم‌چنین می‌توانم بحث تطبیقی کتاب‌های مقدس را به صورت مستند بیان کنم. کلیسایی که می‌رفتم کلیسای رافائل بالای چهارراه گلوبندک بود. مربی معنوی من می‌خواست که این ادیان را آموزش ببینم. در آن‌جا تورات، زبور و انجیل‌های بسیار قدیمی نگه‌داری می‌شد که اگر دست به آن زده مي شد، كاغذهای آن مثل پودر می‌شد. طلبه باید نسبت به ادیان و ملل و مذاهب آگاهی داشته باشد و بعد از آن، نقد و بررسی داشته باشد، نه با تعصب‌های یک‌طرفه. من به خانقاه نیز به همین منظور می‌رفتم تا اعتقادات دراویش و قدرت‌های باطنی آن‌ها را تست بزنم. در میان کشیش‌های مسیحیی آدم‌های بزرگ، مؤدب و باشخصیتی را دیدم اما کاستی‌ها و کمبودهای معرفتی همانند آن‌چه در میان دراویش است، دامنگیر آنان می‌باشد. ادیان از علم نازل و نادرست پیشوایان مدعی آن شکست می‌خورند.

مطالب مرتبط