روش تفسيری انس با قرآن كريم

روش تفسيري انس با قرآن كريم

 

بیش‌ترین کاری که من بر قرآن کریم کرده‌ام، استخراج بحث‌های روان‌شناسی این کتاب وحی است. نوشته‌های روان‌شناسی که در این زمینه دارم و سبک روان‌شناسی مداراگرا نامیده می‌شود، به بیش از پنجاه جلد کتاب می‌رسد…..

من پیش از این‌که مدرسه بروم و درسی خوانده باشم، از همان کودکی عاشق قرآن‌کریم بودم. وقتی قرآن‌کریم را روی سینه‌ام می‌گذاشتم، نفس‌هایم عمیق و تند می‌شد. من وقتی قرآن‌کریم را از روی سینه‌ام بر می‌داشتم. نفس‌هایم عادی می‌شد. این برای زمان چهار سالگی من بود. من روش انس با قرآن‌کریم برای استخراج معنا و تفسیر آن را از همان کودکی یاد گرفته‌ام و کسی آن را به من آموزش نداد. روش تفسیری انس با قرآن‌کریم که تفسیر هدی را بر پایهٔ آن نوشته‌ام و درس تفسیر قرآن‌کریم را بر اساس آن داشتم، کشف خودم بوده است. من بسیار شده است که قرآن‌کریم را به صورت جلد بسته می‌گذارم و مدت‌ها نگاهش می‌کنم؛ درست همانند معشوقی که نگاه به او جاذبه و لذت دارد. من عنوان «القران الکریم» روی جلد آن را در مدتی بسیار طولانی نگاه می‌کردم. امروزه نفس خود و معانی قرآن کریم را با آه می‌آورم. برای من چیزی غیر از قرآن کریم، آه سرد ندارد. در همان کودکی در جلسات قرآن‌کریم شرکت می‌کردم و قرائت و ترتیل داشتم. من از همان ده‌سالگی تجوید قرآن کریم را درس می‌دادم. صوت من در کودکی بسیار قشنگ و زیبا بود؛ اما از آن خاطره‌ای تلخ دارم. من نوجوانی بودم که قرائت قرآنم خیلی عالی بود و در تجوید بی‌نظیر بودم. همان‌طور که گفتم من در آن سال‌ها که یازده‌ساله بودم، کلاس آموزش تجوید داشتم. برای نمونه بابای آقای ریشهری و بعضی از پیرمردهای آن زمان در این کلاس شرکت می‌کردند. من بابا و دایی آقای ریشهری را از همان بچگی می‌شناسم و ماجراهای آنان را می‌دانم. به هر حال، هر وقت من قرآن می‌خواندم، این آخوند که جلسه را اداره می‌کرد، می‌گفت اَعِد؛ این در حالی بود که هیچ کسی به زیبایی و درستی من قرائت قرآن نداشت. من همان سال‌ها در مسابقهٔ بزرگ قرائت قرآن کریم با امثال آقای ذبیحی مسابقه داشتم که در رادیو، مردم در ماه رمضان با مناجات‌های زیبای او، سحری می‌خوردند و روزه می‌گرفتند. اما این آخوند به سلیقهٔ مزاجی و شخصی خود، بلوغ را شرط قرائت می‌دانست و می‌گفت بچه نمی‌تواند قرآن بخواند. من از این سلیقهٔ آخوندی او که قرائت مرا قبول نمی‌کرد خیلی اذیت شدم. به هر حال من در هشتصد نوشته‌ای که دارم، و در هر تحقیقی که داشته‌ام، نخستین منبع مراجعهٔ من قرآن‌کریم بوده است. بر منبر نیز فقط از آیات قرآن کریم می‌گفتم که پرگفتن از قرآن کریم خوش است. من این توان را دارم که روان‌شناسی هر چیزی را از آیات قرآن‌کریم کشف و استخراج کنم. بر منبر نیز روان‌شناسی قرآن کریم را برای مردم بیان می‌کردم. من پیش از انقلاب، گاه در یک شهر، روزی سیزده چهارده منبر داشتم که برخی از مردم در بیش‌تر آن منبرها شرکت می‌کردند و من در هر منبری آیه‌ای متفاوت را تفسیر می‌کردم تا مباحث آن تکراری نشود و برای این گروه از حاضران، دلزدگی نیاورد.

در میان کتاب‌های فراوانی که از ادبیات، فقه، عرفان، فلسفه، جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی، فلسفه‌های مضاف و مانند آن تدریس داشته‌ام، هیچ کتابی برایم جاذبه نداشته است و تنها هرگاه که از قرآن کریم می‌گفتم، نشاط می‌گرفتم.

من تاکنون بیش از پنجاه قرآن را استفاده و کهنه کرده‌ام. قرآن‌کریم عشق من بوده است. من با این‌که اساتیدی چون نابغهٔ ادبیات، ادیب نیشابوری و واصل وارسته؛ الهی قمشه‌ای و ارسطوی عصر؛ مرحوم آقای شعرانی داشته‌ام که شرح حال آن‌ها را در کتاب «حضور حاضر و غایب» آورده‌ام، هست ولی هیچ کسی برای من رنگ قرآن کریم را ندارد. قرآن‌کریم یک کتاب همیشه آن‌لاین است که به صورت پیوسته معنا نازل می‌کند و راهنمایی آن ثابت و به گونه‌ای زنده و لایو انجام می‌شود.

من هرگاه که بخواهم از منزل بیرون روم، به‌حتم قرآن‌کریم را در دست دارم. من برای منبرهای خود فقط یک جلد قرآن کریم در دست داشتم و با قرآن‌کریم به کتاب دیگری نیاز نداشتم. البته قرآن‌کریم کتابی است که باید برای انس با آن، معلم‌پذیر بود و کسی بدون ولایت امیرمؤمنان به رفاقت با آن، توفیق نمی‌یابد و بدون اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام نمی‌توان از آن استفاده کرد. متأسفانه قرآن‌کریم حتی در حوزه‌های علمیه کتابی مهجور و دارای درسی فرعی و تضمنی می‌باشد؛ نه درسی اصلی. اساتید مدعی این درس نیز به صورت غالبی توان انس با قرآن‌کریم را ندارند و اهل این کار نمی‌باشند. به هر حال، من از همهٔ دنیا و آخرت، تنها یک چیز را انتخاب می‌کنم و آن، قرآن‌کریم می‌باشد و با آن، دیگر به هیچ چیزی احتیاج ندارم. قرآن‌کریم کتابی نامحدود و بی‌مرزی است که هر چیزی را در خود دارد و به تعبیر من «شناسانامهٔ هر چیزی» است. قرآن کریم حقیفتی زنده است که می‌شود آن را بر روی قلب گذاشت یا به دل برد. به تعبیر خود قرآن‌کریم: «وَنَزَّلْنَا عَلَیک الْکتَابَ تِبْیانا لِکلِّ شَیءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ»(۱). هر کتاب دیگری زمینه‌ای محدود و پایان‌پذیر دارد و نیز دارای عصمت در ارایهٔ حقیقت نمی‌باشد و نیز زمانی می‌باشد و به مرور زمان کهنه و فرسوده می‌شود؛ اما قرآن‌کریم کتابی فرازمانی است که همیشه دارای فعلیت و زمینه می‌باشد و همواره نو هست و در تمامی زمان‌ها برای کسی که با آن انس دارد، نسخه می‌نویسد و توان ویزیت دارد. به هر حال، متأسفانه قرآن‌کریم مهجور است و ما دانشکدهٔ علوم قرآنی و وحیانی نداریم، بلکه ما اسیر پیش‌دبستانی علوم قرآنی می‌باشیم. ضمن آن‌که با کثرت کارهای سطحی که به نام قرآن‌کریم توسط افراد نابلد انجام می‌شود، اشتهای جامعه نسبت به این کتاب آسمانی کور می‌شود؛ زیرا با شنیدن داده‌های آنان که همانند معماها گره کور دارد و وقتی گشوده می‌شود نیز چیزی در آن نیست، دلزدگی می‌آورد. جامعهٔ قرآنی ما هم‌اکنون مشکل محتوا دارد و چیزی بیش از قرائت و ترتیل و حفظ رونق ندارد. البته حوزه‌های علمیه نیز در محتوا مانده است و ریشهٔ جامعهٔ قرآنی در این‌جاست.

بیش‌ترین کاری که من بر قرآن کریم کرده‌ام، استخراج بحث‌های روان‌شناسی این کتاب وحی است. نوشته‌های روان‌شناسی که در این زمینه دارم و سبک روان‌شناسی مداراگرا نامیده می‌شود، به بیش از پنجاه جلد کتاب می‌رسد.

شما حتی در اروپا و در دنیای غرب نمی‌توانید کسی را پیدا کنید که روان‌شناسی علمی به این گونه داشته باشد. روان‌شناسی ما افزون بر مسایل روانی، به روح انسان‌ها نیز ناظر است.

 

 ۱- نحل / ۸۹٫

مطالب مرتبط