به هوا فرستادن بادبادک در ابتدا، کاری سخت است.
بادبادک به هوا نمیرود و بر زمین میافتد و گاهی به این طرف و آن طرف منحرف میشود. در کودکیام، گاه با بادبادک بازی میکردم. به پشت بام منزلمان که ارتفاع زیادی داشت میرفتم و بادبادک به هوا میفرستادم. زمانی به شمال کشور سفر کردیم. در ساحل دریا مینشستم و بازی بچهها را تماشا میکردم. آنها با بادبادکها بازی میکردند. بازی آنها را تماشا و در کارشان دقت میکردم. بعضی از آنها مهارت به هوا فرستادن بادبادک را داشتند و بعضی از آنها در این کار بیدقت بودند. به هوا فرستادن بادبادک در ابتدا کاری سخت است. بادبادک به هوا میرود، ناگهان بر زمین میافتد یا از مسیر، منحرف میشود. اگر بادبادک به درستی ساخته نشده باشد یا زههای آن میزان نباشد، این کار دشوارتر خواهد بود. اما وقتی بادبادک به هوا میرود، شما دیگر زحمتی نمیکشید و فقط نخ آن را میکشید تا کنترلش کنید. یادم است در آن زمان، گاهی بچهها دو تا سه روز، یک بادبادک را در آسمان نگاه میداشتند و کنترل میکردند. کار فرهنگی و علمی ما نیز چنین است. اگر بتوانیم استارت کار را بزنیم و موفق به فرستادن بادبادک کار فرهنگی خویش به آسمان جامعه بشویم، بعد از آن زحمت و رنج امروز را ندارد و کار به خودی خود پیشرفت میکند. شروع کار فرهنگی در ابتدا بسیار دشوار است، اما اگر زمان لازم با بردباری و همت بر آن بگذرد، دیگر پیشرفت کار قابل کنترل نخواهد بود و نتایج به خودی خود حاصل میشود.