بچه که بودم به کلیسا میرفتم تا انجیل را آموزش ببینم و با عقاید مسیحیان آشنا شوم. من کتابهایی مقدس مانند تورات و انجیل را مانند قرآنکریم میتوانم تدریس و تفسیر کنم. همچنین میتوانم بحث تطبیقی کتابهای مقدس را به صورت مستند بیان کنم. کلیسایی که میرفتم کلیسای رافائل بالای چهارراه گلوبندک بود. مربی معنوی من میخواست که این ادیان را آموزش ببینم. در آنجا تورات، زبور و انجیلهای بسیار قدیمی نگهداری میشد که اگر دست به آن زده مي شد، كاغذهای آن مثل پودر میشد. طلبه باید نسبت به ادیان و ملل و مذاهب آگاهی داشته باشد و بعد از آن، نقد و بررسی داشته باشد، نه با تعصبهای یکطرفه. من به خانقاه نیز به همین منظور میرفتم تا اعتقادات دراویش و قدرتهای باطنی آنها را تست بزنم. در میان کشیشهای مسیحیی آدمهای بزرگ، مؤدب و باشخصیتی را دیدم اما کاستیها و کمبودهای معرفتی همانند آنچه در میان دراویش است، دامنگیر آنان میباشد. ادیان از علم نازل و نادرست پیشوایان مدعی آن شکست میخورند.
نقش پدر
پدرم در مربیگری برای من استاد بود. او در تربیت فرزندان خود به هیچ وجه به صورت جزیی، موردی و در هر کاری دخالت نمیکرد. ….
احاديث ماندگار
«ارحم من فی الأرض یرحمک من فی السماء»؛ به زمینیها مرحمت داشته باشید و آنها را کمک کنید تا آسمانیها به شما کمک کنند. در صورتی میتوان مشکلات روی زمین را حل کرد که بتوان با آسمانیها پیوند داشت تا بالاییها مدیریت کار را به دست گیرند…..
شعبان بیمخ
در زمان کودکی روزی شعبان جعفری که به او شعبون بیمخ میگفتند را دیدم. او هیکل خیلی گندهای داشت و ورزشکار بود. او باستانی کار میکرد و مثل فرفره در زورخانه میچرخید و چنین نبود که خیک باشد. او را متهم کرده بودند در کودتای بیست و هشت مرداد دست داشته است. کسی میگفت تو […]
شادي، رفق، سازگاري و آزادگي از اصول مهم زندگي
يكي از فرزندان من در بچگی مانند ژیگولها لباس میپوشید. روزی خواهر کوچکش با اعتراض گفت که چرا اینطور لباس پوشیده است. گفتم لی شلوار کلفتی است و پاره نمیشود، برای او اشکالی ندارد و موجب میشود تا فردا در بزرگسالی، جِلف و سبکسرانه لباس نپوشد. او نماز خود را اول وقت میگزارد و نمرههای […]
کودکان پابرهنه و ماشین دودی
کودک بودم و تازه در شهر تهران از ماشین دودی استفاده میکردند.