پيش نويس كتاب قانون – جلد يكم – قانون ولايت.
اقتدار و امنیت
خط ۲۲۹ : در حاکمیت ولایت فقیه، هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد و رهبری، امنیت همهجانبه و بهخصوص مصونیت قضایی عادلانهٔ تمامی شهروندان و امنیت روانی و اعتقادی جامعه و مصونیتِ حیثیتی هر فردی را مبتنی بر ارزشهای پایه، با حفظ سلامت فراگیر آنان تأمین مینماید. سلامت، تمامی تعاملات را با مصونیت شکل میبخشد. تأمین امنیت که معنایی همهجانبه و فراگیر دارد، هم تکلیفی الهی و هم حقی مردمی است که بر عهدهٔ حاکم قرار میگیرد. مصونیت؛ یعنی رعایت و استیفای کامل حقوق فردی و جمعی پدیدهها و تداوم اطمینان خاطر به سبب چتر امنیتی یادشده و محافظتشدن از تعرض دیگران نسبت به خود و وابستههای خویش. رهبری مصونیت حریم مردم را پاس میدارد و به شخصی حقیقی یا حقوقی اجازه نمیدهد در شؤون مردم دخالتی کنند. این امر نیاز به صلابت فقیه دارد و اگر فقیهی در این زمینه
(۲۲۴)
درگیر کاستی و ضعف است و توان پیشگیری از هرج و مرج یا ناامنی را نداشته باشد و آمار تجاوز به مرزها یا نوامیس یا دزدی مال و اختلاس یا قتل و درگیری یا فساد عمومی یا اداری یا اعتیاد و مصرف آسیبزای مواد مخدر یا حتی بیماریهای خاص، به قضاوت عرف جامعه در محدودهٔ حاکمیت وی فراوان شود، با وجود فقیه صاحب شرایط بهویژه واجد صلابت، وی شایستگی برای حکومت ندارد یا در غیر این صورت، او باید فرد دارای صلابتی را مسؤول تأمین امنیت یا در صورت لزوم مسؤول رهبری و حاکمیت نماید؛ هرچند وی اجتهاد نداشته باشد اما همینکه از مجتهد صاحب شرایط تقلید مینماید کافی است؛ زیرا با نظر مجتهد صاحب شرایط، میشود رهبری و حاکمیت به عادل صاحب شرایط لازم برای حاکمیت اما غیر مجتهد و فقیه برسد؛ البته اگر وی صلابت لازم برای اجرای این قانون را داشته باشد.
قدرت جامعهٔ اسلامی
خط ۲۳۰ : استحکام و قدرت و قوت جامعهٔ اسلامی به رهبری الهی آن است و قدرت رهبری به میزان اتصال و قربی که به خداوند دارد، میباشد. اگر جامعه بهگونهٔ غیرمقعطی و نامحدود رو به انحطاط و افول رود، نشان از ضعف و عدم کفایت رهبری و الهی نبودن آن دارد. اطاعت در زمان غیبت بر مدار شخصیت و هویت الهی فقیه است.
اقتدار رهبری
خط آزاد ۲۳۱ : اقتدار «رهبری دینی» در رهبری فکری و اندیشاری و سوق عملی افراد جامعه در تمامی زمینهها به سوی کمال ویژهٔ خود میباشد.
(۲۲۵)
اقتدار رهبری، به ستبری سینه و داشتن قوای نظامی و لشکر و ادوات نیست، بلکه قدرت اندیشه و داشتن برنامهٔ مدون و قانون حکیمانه برای هدایت جامعهٔ ایمانی و نیز مدنی و ایصال هر پدیدهای به کمال مطلوب طبیعی و اختصاصی خود و نیز کمال ارادی و آزاد جامعهٔ انسانی است. از این رو ولایت فقیه با سلطنت، استبداد و غوغاسالاری در هویت خود تفاوت دارد و نباید زمینهها و ویژگیهای آن مورد غفلت قرار گیرد. فقیه برای تأمین اقتدار و امنیت، باید خود بیشترین سلامت را داشته باشد. سلامت علمی و اجتهاد و نیز سلامت در عدالت و ملکهٔ قدسی، به او اقتداری میبخشد که تمامی مردم او را حصن و پناهگاه خود مییابند و در آغوش حاکمیت وی احساس آرامش و امنیت و سلامت مینمایند. این اقتدار پشتوانهٔ علمی و حکمی و عدالت و رحمانیت معنوی دارد و مردم به توجه به این صفات، از او اطاعتپذیری ناظممحور دارند و حکم او را بر زمین نمیگذارند.
خط ۲۳۲ : ثبوت ولایت مجتهد عادل امری قهری و جداییناپذیر از جمع شرایط در وی است و مراد از اقتدار فقیه همین ولایت علمی و معنوی به همراه نفوذ در دلها و مقبولیت مردمی برآمده از این شرایط کمالی میباشد. بیشترین قدرت حاکم اسلامی افزون بر کمالات علمی، باطنی و معنوی، در مقبولیت مردمی و مردمپذیر بودن وی میباشد. مردمپذیری اسلام نیز دو سویه است؛ یعنی هم مردم اسلام را میپذیرند و هم حاکمْ مردم را میپذیرد و آنان را دوستدار خود میداند و در کنار آنان و با آنان و برای آنان میباشد، در حالی که بیشتر افراد جامعه
(۲۲۶)
طمعورز هستند و بودن در کنار آنان بدون آسیب نیست و چنین همراهیای، نیاز به سعهٔ صدر فراوان و قدرت تحملپذیری بسیار بالا و نیز دوری از بخل و امساک دارد. به هر روی آنچه شاکلهٔ حکومت را تشکیل میدهد، قدرت و اقتدار است. شریعت چنانچه صدها نص در لزوم تشکیل حکومت داشته باشد، تا قدرت نیابد، نمیتواند چهرهٔ اجتماعی خود را در هدایت و وصول مردمان به سلامت و سعادت، نشان دهد. قدرت، مادهٔ اولی تشکیل هر حکومتی است و حضرات معصومین علیهمالسلام چون قدرت یارانی فداکار و وفادار با آنان همراه نشد، نتوانستند حکومت اسلامی را اجرایی سازند. بسیاری از فقهیان و مؤمنان صاحب شرایط شیعی نیز باور نداشتند بتوانند یک کشور را بدون درگیری با مانعان بزرگ از درون و نیروهای مزاحم بیگانه از بیرون، اداره کنند و اعتقاد داشتند هر گونه تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، تنها به ضرر مردم و پیروان آنان تمام میشود.
خط ۲۳۳ : فقیه در صورتی برای مرجعیت و رهبری دینی مشروعیت مییابد که افزون بر اجتهاد علمی، دارای عدالت، مدیریت و اقتدار اجتماعی و کفایت باشد. مجتهد کامل باید در شناخت زمینههای کردار مردمی، ویژگیهای احکام الهی و موضوعات آن و چشمانداز ملاکهای دینی، آگاه و توانمند باشد و افزون بر آگاهی از فروع دینی، در اصول دین و امور اجتماعی نیز صاحب معرفت باشد و صِرف آگاهی از احکام در عهدهدار شدن این مسؤولیت کفایت نمیکند. فقاهت، تنها احاطه به مباحث الفاظ و آگاهی از روند منقولات شریعت نیست؛ اگرچه کاستی در
(۲۲۷)
این امور نیز عنوان فقاهت را برای فرد فراهم نمیسازد. هرگونه ناآگاهی در حوزهٔ علم و ناتوانی در زمینهٔ عمل و تزلزل در اقتدار اجتماعی، صلاحیت برای رهبری و مرجعیت را مورد تردید قرار میدهد. عاری بودن از هر سستی، کهولت، ناآگاهی و خواهشهای نفسانی، شرط ابتدایی مرجعیت و رهبری اسلامی است تا فرد بتواند معرفت دینی، فراست عقلانی، اقتدار نفسانی و هماهنگی اجتماعی را برای عهدهدار شدن این منصب در خود باز یابد.
مدیریت، حکمت عملی در تحقق عینی معرفت و بازیابی اقتدار اجتماعی و توان هماهنگی مردمی در طریق سلامت و سعادت است. اقتدار اجتماعی، ترفندهای سیاسی و بهرهوری از اهرمهای استبدادی نیست، بلکه موقعیت سالم اجتماعی و محبت ولایی یا مقبولیت مدنی مردمی است که باید قداست آن بهدور از تزلزل باقی بماند.
زعامت و مرجعیت و رهبری دینی بدون زمینههای ضروری و شرایط لازم، گمراهی مدعی و خواهان آن را به دنبال دارد؛ خواه کاستی در شرایط طبیعی و جسمانی وی باشد یا در جهت شرایط نفسی و روحی یا امور جنبی لازم آن، و در اینصورت، فتاوای وی ارزش شرعی ندارد و لزوم اطاعت مردمی را به همراه نمیآورد. حریم، حرمت و اطاعت فقیه مطلق نیست و محدود به سلامت و وجود شرایط است و در غیر این صورت، لزوم اطاعت شرعی از وی برداشته میشود.
کسی که عهدهدار مرجعیت و رهبری دینی میگردد اگر از آگاهی، سلامت و سعادت اخروی بالایی برخوردار نباشد، تن به حرمان بسیاری داده
(۲۲۸)
است.
رهبری متخلق
خط ۲۳۴ : رهبری قوی و مقتدر و دارای کفایت و دیگر شرایط لازم، بدون همراهی مردم و حمایت آنان راجل است. رهبری باید قدرت سرایت تخلق الهی و ربوبی به جامعه را داشته باشد تا قلب آنان محبانه اسیر وی گردد و حمایت مردمی با او همراه شود. رهبری در صورتی قدرت سرایت تخلق الهی به جامعه را مییابد که به ترتیب در ناحیه عقاید و معارف، ملکات اخلاقی و خلقیات نفسانی و نیز کردار و ظهور عملی بر درستیها استوار و در آنها صادق باشد. رهبری نیاز به متانت، وقار و سکینه و نیز افتادگی و فروتنی دارد و از تبختر و استکبار دور است و تمامی این امور را از ملکهٔ قدسی و تربیت الهی پیش از رسیدن به مسؤولیت رهبری گرفته است؛ وگرنه شرایط لازم به خصوص اقتدار و کفایت را ندارد.
پيش نويس كتاب قانون – جلد يكم – قانون ولايت.