معرفی کتاب: آموزش مقامات موسیقی ایرانی

معرفی کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی»

کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» در یک نگاه:

کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» عنوان نوشته‌ای است که آیت‌اللّه العظمی محمدرضا نکونام آن را به سال ۱۳۴۷ تهیه نمود و بعدها آن را متن آموزشی درس موسیقی خود برای برخی از طلاب حوزهٔ علمیهٔ قم قرار داده بود که هم‌اینک گزیده‌ای از آن در ساختار کتاب حاضر ارایه می‌گردد.


نگارنده در مصاحبه ای که در کتاب «حضور دلبران» به ثبت رسیده است در مورد رابطه ی خود با شعر و موسیقی چنین می گوید:

«من بسیار عاطفی‌ام. از کودکی شعر می‌گفتم. تاکنون هزاران بیت شعر گفته‌ام که تنها بخشی از آن باقی مانده است. ده دیوان شعر آمادهٔ چاپ دارم که در قالب غزل، قصیده، مثنوی، دو بیتی و رباعی سروده‌ام از دیوان عشق تا دیوان ولایت را فرا می‌گیرد. عاطفه، شور، عشق و احساس همراه همیشگی من بوده است.

من همراه درس‌های دبیرستان شعر، عروض، قافیه و موسیقی را نیز آموخته بودم. آموختن موسیقی بیش از هشت سال طول کشید و من برای آموختن آن، هر ماه هفتاد تومان پرداخت می‌کردم که در آن زمان پول زیادی بود. استاد موسیقی من استاد گلچین بود. در میان دروسی که آن زمان می‌آموختم، دو درس برای من هزینهٔ هنگفتی داشت: یکی درس موسیقی استاد گلچین و دیگری درس مرحوم آقا شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری ـ معروف به ادیب ـ که ماهی دویست تومان به ایشان می‌پرداختم که در آن زمان با آن پول می‌شد خانه یا زمینی را خرید.»

هدف نگارنده از نگارش کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» این است که عالمان علوم دینی بتوانند خود را به موضوع موسیقی هرچه بیش‌تر نزدیک کنند و با شناسایی کامل این موضوع و مناط آن به پژوهش‌های فقهی در زمینهٔ تبیین دقیق محدودهٔ حکم جواز و منع و حلیت و حرمت آن بپردازند و آموزه‌های دینی در این موضوع پر نزاع را بخوبی استنباط نمایند و بدرستی به حقایق راه یابند و از جمودگرایی یا التقاط و اباحه‌گری در زمینه‌های ممنوع موسیقی و غنا دور بمانند.

انتشار کتاب «آموزش مقامات موسیقی» توسط یک مجتهد فرهیخته ی حوزوی توجه بسیاری از اهل علم در حوزه های دینی و نیز علوم انسانی را به خود معطوف داشت و هم چنین با مخالفت برخی ظاهرگرایان متحجر روبرو شد.

رویکرد برخی فقیهان ظاهرگرا به این کتاب:

ما در کتاب «آموزش مقامات موسیقی» از دستگاه شوشتری و ابوعطا سخن گفته‌ایم و برخی از واپس‌گرایان بر ما خرده گرفته‌اند که چرا مجتهدی از شوشتری و ابوعطا سخن گفته است. اینان چنان فکر محدودی دارند که نمی‌دانند نظام با حرکت در تمامی مسیرهای علمی است که می‌تواند رشد کند.

این مانند بوشهر می‌ماند که سایت هسته‌ای و پتروشیمی دارد، اما توالت‌های آن هنوز با آفتابه است، نه با شیلنگ آب، و این یعنی آنان به مبانی مواهب، به دیدگاه علمی نگاه نمی‌کنند. صاحبان چنین دیدگاهی فقط استبداد، خشونت و تندی را می‌شناسند و می‌خواهند نفس‌ها در سینه حبس شود تا کسی جرأت کم‌ترین مخالفتی را با آنان نداشته باشد. چنین برخوردهایی نیروهای فعال علمی را به تحلیل می‌برد و کارهای علمی را از دست صاحبان دانش خارج می‌نماید و ناآگاهان را بر مسند امور می‌نشاند و عامیانه‌گری را ترویج می‌دهد و جامعه علمی را از دین می‌گریزاند و برخوردهای خشن آن، سبب دین‌ستیزی یا دست‌کم آخوندستیزی می‌شود و پی‌آمدهایی را به دنبال دارد که دیگر جمع و جبران آن دیر است و آن سیلی که نباید بر چهره فرهنگ شیعی وارد آید، نه با دست دشمنان قسم‌خورده و پیمان بسته آن، که با دست خودی‌ها به اسلام زده می‌شود و به قول سلمان فارسی: «شد آن‌چه که نباید شود و نشد آن‌چه که باید شود.» آن سیلی که در کلام آقاي خمینی آمده است که: «اگر اسلام در این کشور سیلی بخورد، دیگر به این زودی‌ها نمی‌تواند سر بلند کند.» باید توجه داشت جامعه ما جوان است و جوان اگر با ملاطفت جذب نشود، سر به لجبازی می‌گذارد و فرصتی که می‌تواند بهترین عامل برای پیشرفت و تعالی اهداف انقلاب اسلامی باشد، به تهدیدی علیه آن تبدیل می‌شود.

وضعیت موسیقی در کشور ما

(یکی از کارگزاران اسبق اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدار با آیت الله نکونام تاریخ ۱۰ / ۱۱ / ۱۳۸۷ «هم اینک برخی از مباحثی که در وزرات ارشاد طرح می‌شود، کلی است و به دولت‌ها هم ارتباطی ندارد و تفاوتی ندارد که چه دولتی با چه سلیقه و سیاستی بر سر کار باشد. برای مثال، آیین‌نامه نظارت بر موسیقی، همان است که ما در پانزده سال پیش وارد شدیم و برخوردها بیش‌تر به سلایق افراد برمی‌گردد. در حوزه‌های استانی این وازرتخانه، مسؤولان باید با مسایل هنری محشور باشند؛ چون هنرمندان از جمله اصلی‌ترین مراجعان وزارت ارشاد هستند که اختلاف سلیقه‌ها و نظرات، خود را در مواجهه با آنان نشان می‌دهد.

به‌خصوص در حوزه موسیقی که در حال تبدیل شدن به فعالیتی زیرزمینی است؛ به‌گونه‌ای که بعضی این نظریه را می‌دهند که ما برخی از آیین‌نامه‌ها را به اجرا نگذاریم و کمی فضا را باز بگذاریم تا فعالیت‌های زیرزمینی به رو بیاید و قابل کنترل شود. اما به هر حال، بحث‌های مبنایی موسیقی در طول این پانزده سال که ما در وزارت ارشاد هستیم، در یک مجموعه‌ای به صورت جدی بحث نشده است. برخی مدیران به مسایلی مانند موسیقی، هنر و جوان به عنوان یک تهدید و مشکل نگاه می‌کنند و سعی در کنترل و نظارت آن دارند، اما در مبانی، منبعی معتبر در دست نداریم که به روز باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز حداکثر کاری که کرده یک صفحه کاغذ با تایپ بد تحت عنوان «طرح درس موسیقی در اسلام» را فهرست نموده است. دانشجو می‌بایست چهار واحد موسیقی سنتی ایرانی را یاد بگیرد.

اندیشه‌های ناب‌تر حوزه که با اهداف و مبانی انقلاب اسلامیپیوندهای عمیق‌تری دارد، امروز خود را نشان نمی‌دهد تا راهگشای نهادهای دولتی باشد. تنها سعی کرده‌اند که به لحاظ آیین‌نامه تشریفاتی، مسأله را حل کنند و بیش‌تر، حضوری اتصالی است و بحث‌های علمی و فکری که بایسته حوزه است طرح نمی‌گردد.»

موسیقی از معضلات اجتماعی است که آشفتگی بسیاری دارد و از صدا و سیما تا وزارت ارشاد و حتی برخی لایه‌های مراکز علمی، نسبت به آن سرگردان هستند. ما در درس خارج خود به مدت دو سال، از احکام غنا و موسیقی بحث کرده‌ایم و تمامی آیات و روایات و نیز نظرگاه فقیهان عصر غیبت ـ از شیخ صدوق و شیخ مفید تا آقاي خمینی رحمهم الله ـ را بررسیده‌ایم و بعد از آقاي خميني فقیهی را به قوت نمی‌شناختیم تا دیدگاه وی را نقل نماییم. در این مدت، افزون بر بحث‌های فقهی، از تاریخ، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و از موسیقی‌درمانی نیز گفته و مبانی فلسفی آن را نیز به بحث گذاشته‌ایم و تأثیر آن بر سیر و سلوک و طی مقامات عرفانی را توضیح داده و دانش موسیقی و مقامات و دستگاه‌های آن را تبیین کرده و تأثیر هر یک را ـ البته به اجمال ـ یادآور شده‌ایم.

به نظر ما، این کتاب را باید به مثل آقای شجریان داد تا مطالعه کند. ایشان با دیدن آن، باور نمی‌نماید که کسی در حوزه علمیه قم نسبت به موسیقی این همه اطلاعات ارایه دهد؛ آن هم در فضایی بسته و محدود که باید به تناسب آن سخن گفت؛ اطلاعاتی که بسیاری از آن تازگی دارد و در جایی دیده نمی‌شود. ایشان به نیکی در می‌یابد کسی که از حلال و حرام آن سخن گفته و برای آن فتوا داده است، موسیقی و غنا را به خوبی می‌شناخته و می‌دانسته که چه چیزی را حرام و چه چیزی را حلال می‌داند و مانند برخی از ناآگاهان به غنا و موسیقی نیست که به صورت کلی از مانعون می‌باشند.

کشور ما، هم در حال رشد علمی است و هم کشوری جوان است و این دو موقعیت و امتیاز، سرعت را از دست جامعه گرفته است. من گمان می‌کنم حوزه‌ها خیلی کند کار می‌کنند. ما حدود پانزده میلیون جمعیت علمی داریم که شاسی کشور ما هستند و رفته رفته دارند از ما جدا می‌شوند. ولی نوع کارهایی که انجام می‌شود عمومی است و این پانزده میلیون را ساپورت نمی‌کند. ما هنوز برای قشر دانشگاهی و اساتید دانشگاه به کتاب‌های شهید مطهری و گذشتگان محتاجیم؛ در حالی که دیگر نمی‌تواند پاسخ‌گوی آنان باشد. من گاهی برخی مجلات و روزنامه‌های ارسال‌شده برای مؤسسه را می‌بینم. این‌ها فقط تضییع بودجه است و از معلوماتی عمومی و عادی فراتر نمی‌رود و دور از محضر شما، نوع آن را در گونی می‌کنیم و به عنوان کاغذ باطله می‌دهیم. حوزه علم با حوزه معلومات متفاوت است و معلومات، کیسه‌ای و انبانی می‌باشد و تولید و نوآوری در آن نیست. در علم باید ابتکار و اختراع باشد. نوع کتاب‌هایی که چاپ می‌شود، از این کاسه به آن کاسه کردن، گردآوری و نسخه‌برداری است.

نقش موسیقی در تعدیل غم و شادی های جامعه

ما در بحث های مربوط به موسیقی گفته‌ایم جامعه شیعی ما با وقوع کودتای سقیفه و از دست دادن حاکمیت سیاسی و با پیشامد حادثه خونین و غم‌بار کربلا، عزادار گردیده است و بسیاری از منع‌ها برآمده از چیرگی این فرهنگ به حق و حق‌مداران می‌باشد؛ اما این فرهنگ به معنای لزوم ممنوعیت انواع شادمانی‌ها و کام‌یابی‌ها برای انسان‌های دین‌مدار ـ که آنان را با توجه به آیات قرآن کریم بر سه دسته و سه رده متفاوت تقسیم کردیم ـ نمی‌باشد. هم‌چنین ما تفاوت حاکمیت اسلام و دولت داشتن صاحبان ولایت را با حاکمیت جور و طاغوت خاطرنشان شده‌ایم.

به هر روی، شادی و شادمانی به صورت ارادی و آگاهانه از جامعه شیعی دور شده است؛ اما این تلقی که این فرهنگ را باید به اجبار و به الزام کشاند، اشتباه است. چنین تصوری حتی آنان را که التزامی به امور دینی ندارند، به سمت غم‌خوانی کشانده است و ترانه‌های بسیاری از خوانندگان غیر متعهد نیز به اندوه و حزن ـ که گاه به آن رنگ و روی باطنی می‌دهند ـ کشیده شده است و دستگاه‌هایی که آنان به کار می‌برند، برای روضه‌خوانی مناسب است. این‌گونه است که برخی از مداحان ما از آنان در خواندن روضه‌های خود نسخه‌برداری می‌کنند.

سیاست کلی ما باید برای اداره جامعه در دوره حاکمیت فقیهان صاحب شرایط (که ما از آنان به صاحبان ملکه قدسی و گاه ولایت با اختلافی که در حقیقت آن است نام می‌بریم) اعتدال در شادمانی و حزن‌گرایی باشد تا جامعه جوانِ خود را با چیرگی اندوه‌گرایی، به افسردگی ـ که نتیجه آن، تن ندادن به کار و خمودگی است ـ سوق ندهیم. عزاهای اجتماعی ما باید با شادی‌ها و نشاط‌های عمومی و با ترویج صحیح کامیابی‌ها، به اعتدال گراید و درصد هر یک با مطالعات دقیق علمی و روان‌شناسی مشخص گردد. نباید به صورت گتره‌ای بر ترویج عزا در جامعه جوان خود، آن هم به گونه‌ای الزام‌آور و بدون پشتوانه علمی، اقدام نماییم.

ما عزادار مصایبی هستیم که روزی خلفای جور با استفاده از ناآگاهی جامعه مسلمانان بر آنان وارد آوردند و برای مظلومیت آن حضرات علیهم‌السلام هر کس که انسان باشد گریه سر می‌دهد و شیون می‌نماید و لباس سیاه می‌پوشد و مظلوم بودن آن حضرات علیهم‌السلام را بلند اعلام می‌دارد. ما وقتی عزادار هستیم که ریسمان بر گردن مردی آسمانی نهادند که ندای آزادی‌خواهی ایشان برای رهایی بشریت از تعلقات فناپذیر بود و ما عزادار آن چادر خاکی هستیم که علی علیه‌السلام را تنها می‌دید و برای گریه بر غربت او، به بیت الاحزان خویش پناه می‌برد؛ همان علی علیه‌السلام که در اندیشه عدالتی جهانی برای تمامی انسان‌ها بود و اینک توسط همان بشر بر زمین کشیده می‌شود؛ زمینی که با چاه خود می‌توانست رازدار دردهای پنهان مولای خویش باشد. ما عزادار زخمه‌های دل ریش ریش حضرت زینب علیهاالسلام هستیم و هیچ آب خنک و گوارایی را بدون غم تشنگی حسین علیه‌السلام و عقده‌ای که در گلو از خستگی‌های آن حضرت داریم، نمی‌نوشیم؛ اما این معنا را باید با عشق و محبت به کام فرزندان خود بریزیم، نه با ضربت آیین‌نامه‌های خشن و خشک که برآمده از فتاوایی است که پشتوانه علمی، دینی و تحقیقی روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه ندارد.

شناسنامه کتاب:

کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» اثر گران سنگ حضرت آیت‌اللّه العظمی محمدرضا نکونام (مد ظله العالی)، در دو مرحله توسط انتشارات ظهور شفق در سال ۱۳۸۵ و نیز انتشارات صبح فردا در سال ۱۳۹۳ چاپ گردید.

این کتاب در ۱۲۰ صفحه ی رقعی به معرفی فن «موسیقی» و «موسیقی و ردیف‌های ایرانی» که از اصیل‌ترین نوع آن می‌باشد، پرداخته است.

افشاری، دشتی، ابوعطا، همایون، بیات ترک، شوشتری، شور، شور شیراز، مثنوی، اصفهان، سه‌گاه، چارگاه، ماهور، نوا و راست پنج‌گاه؛ هر یک مقام و دستگاهی از دستگاه‌های موسیقی ایرانی است که نوشتار حاضر به آموزش آن‌ می‌پردازد.

کتاب «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» از یک پیشگفتار و دو فصل تشکیل شده است که فصل نخست آن به موضوعات زیر می پردازد:

درآمد

موسیقی و بحرهای عروض

چارچوب و ساختار کلی دستگاه‌ها

پساوند (قافیه)

عروض

و فصل دوم آن به معرفی ردیف‌های ایرانی و گوشه‌های آن اختصاص یافته است.

اشاره به محتوای فصل نخست:

نگارنده در فصل نخست و در بخش درآمد، علم موسیقی را زیر مجموعهٔ دانش ریاضی می داند که به‌طور کلی نت‌ها، آهنگ‌ها، اعداد و اشکال معنوی را در خدمت می‌گیرد. هم چنین در زمینهٔ صوت و صدا میان بحرهای شعری و دستگاه‌های موسیقی، تناسب نوعی قایل است که در اجرای درست مقامات یا گوشه‌ها و این که هر بحری با کدام شعر یا دستگاه مناسب است پراهمیت می‌باشد.

وی دانگ و بانگ را در موسیقی و آواز پُر اهمیت می داند؛ چرا که بر خواننده لازم است بداند صدای وی دارای چند دانگ است و دستگاهی که موسیقی را با آن اجرا می‌کند دارای چند بانگ است.

نویسنده کتاب معتقد است: تأثیرات مقامات با هم متفاوت است؛ به‌طور مثال، اصفهان تأثیر لطیف و فرح ظریف دارد. حجاز و حسینی شوق‌آور است و شوشتری و دشتی غم‌انگیز و حزن‌آور است. هم چنین طبع افراد به دستگاه‌ها حساسیت مختلفی دارد؛ برای نمونه، افراد ظریف به مانند سه‌گاه و اصفهان و اشخاص خشن به مانند چارگاه، زابل و بیات ترک بیش‌تر دل می‌دهند.

نگارنده در بخش دوم از فصل نخست، چارچوب و ساختار کلی دستگاه‌ها را شرح می دهد؛ ساختار مقامات یا ساخت دستگاه‌ها بر اساس طبع و ذوق و با چینشی ظریف ریخته شده است، به طوری که دستگاه‌ها در چارچوبی کلی با درآمد شروع می‌شود و با دو یا سه یا چارپاره مانند بیات راجعه و عشاق تمام می‌گردد یا اضافه بر پاره‌های اصلی با گوشه یا ضربی و ریزی به درآمد برمی‌گردد و بدین گونه مقام پایان می‌پذیرد. گاه خواننده‌ای مرکب‌خوانی می‌کند و دستگاه را با دستگاهی یا دستگاه را با گوشه‌ای یا گوشه‌ای را با گوشه‌ای دیگر در هم می‌آمیزد و معجونی می‌سازد. گاه ممکن است دستگاهی از درآمد شروع نگردد، بلکه از گوشه یا ریزی یا ضربی و ترانه‌ای وارد دستگاهی شود، همان‌طور که گاه از دستگاهی به ترانه یا ریزی می‌رود و سپس به دستگاهی باز می‌گردد.

هم چنین دستگاه یا گوشه یا پاره‌ای گاه ممکن است سبک‌های گوناگون به خود گیرد؛ که برای نمونه، مخالف معمولی یا مخالف به سبک گلپا، یا در دستگاه شوشتری از سبک آزاد یا سبک عبدالوهاب شهیدی یا شوشتری و سبک گبری می‌توان نام برد.

نگارنده معتقد است: در تحقق دستگاه و پیاده کردن نوا، آنچه مهم‌تر از کلمات و جملات است، آهنگ و ترتیل می‌باشد؛ اگرچه محتوا و شکل در نوع دستگاه بسیار مؤثر است. آوازه‌خوان باید زیر و بم آهنگ و تندی و کندی آن را بخوبی بشناسد و از شعرخوانی فراوان پرهیز داشته باشد و مایه را بر شعر مقدم دارد؛ بر خلاف قصیده‌خوان که بیش‌تر باید شعر بخواند و آهنگ نقش کم‌تری دارد.

نویسنده در ادامه همهٔ مقامات و دستگاه‌ها را دارای مثنوی و ساقی‌نامه مخصوص به خود می داند، به طوری که ساقی نامه و مثنوی هر دستگاه با مثنوی و ساقی‌نامهٔ دستگاه دیگر تفاوت دارد؛ برای نمونه، مثنوی و ساقی‌نامهٔ بیات ترک با ساقی‌نامه و مثنوی اصفهان متفاوت است.

وی در زمینه ی کاربرد عملی مقامات می گوید: باید توجه داشت که استفاده از انواع شعر؛ مانند: رباعی، غزل و قصیده در مایه‌های صوتی از اهمیت بسیاری برخوردار است و هر یک از صداها مناسب دستگاهی است؛ همان‌طور که گوشه‌ها نیز از چنین حساسیتی برخوردار است و باید در انتخاب شعری دقّت نمود؛ برای نمونه: مثنوی باید با رباعی تامین شود همان‌طور که مقامات بیش‌تر با غزل تناسب دارد.

نویسنده در ادامه به دو عنوان «نقره» و «ایقاع» اشاره می کند؛ صوت و صدا از نقره و ایقاع ساخته می‌شود. نقره تلفظ به حرف یا ایجاد ضرب بر یکی از آلات موسیقی است که از برخورد جسمی به جسمی به دست می‌آید.

نقره در عروض حرف است که یا متحرک است یا ساکن و از آن، سبب، وتد و فاصله تحقق می‌یابد و هر یک دارای ویژگی‌هایی است؛ برای مثال، نقرهٔ عروض و موسیقی در اجرای دستگاه هماهنگی خاصی را لازم دارد.

ایشان در مورد موقعیت گاه و درآمد می نویسد: مقامات کم‌تر از دو گاه و بیش‌تر از راست پنج گاه ندارد. هر یک از دو گاه، سه‌گاه، چارگاه و پنج‌گاه با بانک‌ها و پاره‌های متفاوت امتیاز می‌یابد و در آموزش، استاد بر آن اهتمام فراوان دارد.

نگارنده در بخش سوم از فصل نخست از پساوند یا قافیه سخن به میان می آورد؛ کم‌ترین مقدار شعر یک بیت است که نیمهٔ آن را مصراع گویند. هر شعر به اعتبار وزن دارای عروض و به اعتبار حروف آخر دو مصراع و نه تکرار همهٔ کلمه، قافیه دارد. به قافیه در فارسی پساوند گفته می‌شود. مانند: نماز و نیاز.اگر کلمه‌ای در آخر همهٔ بیت‌های یک شعر تکرار شود به آن ردیف گفته می‌شود. روّی در شعر غیر از ردیف است و به آخرین حرف اصلی قافیه که در پایان ابیات تکرار می‌شود «روی» گفته می‌شود؛ مثل(ز) در نماز و نیاز. اساس قافیه بر روّی است و گاه حروف دیگر نیز جزو قافیه قرار می‌گیرد که هشت حرف است؛ چهار حرف پیش از روّی و چهار حرف دیگر بعد از روّی می‌آید. همان طور که قافیه حروفی دارد حرکاتی نیز دارد که به طور کلی بر شش نوع است.

نویسنده کتاب در بخش چهارم از فصل نخست به معرفی عروض می پردازد. عروض به ارزیابی درستی وزن اشعار می‌پردازد و اشکالات آن را ارایه می‌دهد و چون اشعار را به آن عرضه می‌دارند، عروض نام گرفته است؛ همان‌طور که صدا و آواز در موسیقی به چارچوب و قالب مقامات عرضه می‌شود تا روشن شود کدام صدا بر مجاری صحیح مقامی ریخته می‌شود و کدام یک نادرست اجرا می‌گردد.

بنای عروض همچون علم صرف بر(ف، ع، ل) است. بحر دستگاهی شعری است که به آن «بیت» گفته می‌شود. همان گونه که موسیقی مقامی دارای دستگاه‌های متفاوتی است، بحرهای شعری نیز متفاوت است و هر یک از آن اسم خاص خود را دارد.

یک بیت از پنج پاره تشکیل می‌شود: صدر، عروض، ابتدا، ضرب و حشو. صدر، اول مصراع اول و عروض آخر آن است. ابتدا، اول مصراع دوم و ضرب، آخر آن است و آنچه در میان این چهارپاره می‌آید، حشو خوانده می‌شود.

ارکان اصلی اوزان که بر حرکت و سکون است سه قسم دارد: سبب، وتد و فاصله. هر یک از این سه، خود بر دو قسم است: سبب خفیف که یک متحرک و ساکن است؛ مانند: من، تن و سبب ثقیل که دو متحرک پی در پی می‌باشد؛ چون همه.

اجزای اصلی اوزان هشت امر است: دو پنج حرفی، فعولن فاعلن؛ شش، هفت حرفی: فاعلاتن، مفاعیلن، مستفعلن، متفاعلن، مفاعلتن، مفعولات.

به طور کلی، نوزده وزن عروضی وجود دارد. برای ارزیابی شعر با وزن عروضی آن، حرکت و سکون در آهنگ ملفوظ معیار قرار می‌گیرد؛ نه آنچه که نوشته شده است؛ پس آنچه به تلفظ می‌آید موضوع ارزیابی را تشکیل می‌دهد؛ خواه نوشته شود یا نشود و اگر به تلفظ نیاید و نوشته نیز شود مورد لحاظ قرار نمی‌گیرد؛ برای نمونه، همزهٔ قطع اعتبار می‌گردد، ولی همزهٔ وصل به شمار نمی‌آید.

اشاره به محتوای فصل دوم:

نگارنده در فصل دوم به آموزش ردیف ها و دستگاه های موسیقی ایرانی می پردازد:

۱- دستگاه افشاری و گوشه های آن: گوشه ی نیریز و ضربی و گوشه ی شهناز.

۲- دستگاه ابوعطا و گوشه های آن: گوشه ی ضربی و شش هشتم، گوشه ی گبری و گوشه ی ضربی شش هشم.

۳- دستگاه همایون و گوشه ی آن: گوشه ی بختیاری.

۴- دستگاه ماهور و گوشه ی آن: گوشه ی کشته مرده.

۵- دستگاه اصفهان و گوشه ی آن: ساقی نامه.

۶- دستگاه بیات ترک یا بیات زند و گوشه ی آن: مثنوی بیات ترک و سه گاه.

۷- دستگاه سه گاه و گوشه های آن: گوشه ی پهلوی و مثنوی سه گاه، گوشه ی پروانه، گوشه ی کوچه باغی.

۸- دستگاه چارگاه و گوشه های آن: گوشه ی زابل یا چاوشی خوانی، گوشه ی نجیب.

۹- دستگاه راست پنج گاه و گوشه ی آن: گوشه ی چهار مضراب.

۱۰- دستگاه نوا و گوشه های آن: گوشه ی خجسته، گوشه ی بوسلیک.

۱۱- دستگاه شور و گوشه های آن: گوشه ی شور گلپا، گوشه ی رجز.

۱۲- دستگاه شور شیراز و گوشه ی آن: گوشه ی لیلی و مجنون.

۱۳- دستگاه دشتی و گوشه ی آن: گوشه ی غم انگیز.

۱۴- دستگاه دشتستانی و گوشه ی آن: گوشه ی مهربانی.

۱۵- دستگاه شوشتری و گوشه ی آن: راسته خوانی سبک کبیری.

منابع:

۱-فرهنگ شریعت و ناسوت طبیعت/ نکونام. محمدرضا. ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک: ۷ ـ ۳۱ ـ ۷۳۴۷ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫

۲-حضور دلبران/ نکونام، محمدرضا،۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک: ۲ ـ ۴ ـ ۹۱۷۶۳ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫

۳-آموزش مقامات موسیقی ایرانی/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳٫

جستارهای وابسته:

موسیقی، غنا، طَرَب، حزن، تهییج، سرور، ترجیع، تجوید، نغمه، لهو، لغو، لعب

 

مطالب مرتبط