تعریف لغوی غنا: «غنا» در لغت، به معنای داشتن، واجدیت و توانمندی است. دارایی یا منقول است که «قنا» نام دارد، یا غیر منقول که «غنا» خوانده می‌شود. دارایی یا مادی است، یا تجردی. چنین نیست که دارایی فقط در امور مادی منحصر باشد. غنا یعنی توانمندی که هم بر بازوی قوی صادق است که امری مادی است، و هم بر اراده قوی که امری معنوی است.

مصادیق غنا: غنا ـ به معنای توانمندی ـ دارای افرادی است. «صوت» یکی از مصادیق قدرت است. به صوتی ویژه، غنا گفته می‌شود، چون داشتن آن صوت خاص، نمونه‌ای از توانمندی است. خداوند غنی است؛ چون توانمندی و قدرت دارد و برای خویش کافی است و نیازی به غیر ندارد.

زیبایی، مال و صوتِ خوش، هر یک گونه‌هایی از توانمندی است. این سه امر حالت تعدی دارد و دیگران را فروتن می‌سازد. انسان‌هایی که صورت زیبا یا صوت نیکویی دارند، در خود احساس شخصیت می‌کنند. جمال همانند غناست و توانگری می‌آورد.


جمال همانند غناست و توانگری می‌آورد؛ ولی آنان که چندان از صورت زیبا برخوردار نیستند ـ به‌خصوص اگر ایمان محکمی نداشته باشند ـ دچار کمبود شخصیت می‌شوند. دارا بودن صدای زیبا و داشتن مایه خوشِ صوتی، توانمندی است. وقتی کسی به زیبایی می‌خواند، دیگران در برابر او فرود می‌آیند و سراپا گوش می‌شوند. زیبایی نیز می‌تواند نسبت به ناظر و دلباخته، تعدّی داشته باشد. برخی توانمندی‌ها می‌تواند مورد تعدی واقع شود. مانند زیبایی که می‌توان به آن نگاه کرد، مگر آن که با پوششی پوشیده شود. توانمندی صوتی این‌گونه نیست و اگر آن صوت به هر طریقی پنهان داشته شود، باز تجاوز می‌کند و بر همه استکبار و خودبرتربینی می‌ورزد؛ مثل مال که استغنا و استکبار می‌آورد.

وجه تسمیه آوای خاص به غنا: موزونی صوت انسانی را «غنا» می‌گویند. «غنا» و «قنا» هرچند به معنای توانمندی استفاده می‌گردد، قنا دارای استحکام بیش‌تری است و تنها در امور غیر منقول که قابل انتقال نیست، کاربرد دارد. از این رو، بر آواز که قابل حرکت و انتقال است، صدق نمی‌کند. غنا را قنا نگفته‌اند چون دستخوش حوادث واقع می‌شود بر آواز در مکانیزم خاصی، حوادثی چون بلندی، کوتاهی، بمی، ریزی وارد می‌شود و یا با چهچهه، غلطان می‌گردد.

در وجه تسمیه آوای خاص به غنا، آن هم به معنای توانمندی، می‌توان چنین گفت که چون آوازِ خوش، نوعی توانمندی است که ثابت نمی‌باشد و حرکت و زیر و بم و بالا و فرود دارد ـ و مثل «قنا» نیست که به امور غیر منقول ویژگی داشته باشد ـ و نیز آواز غنایی در محافل و پارتی‌های ثروتمندان و دولت‌مداران و اغنیا بوده و آنان را به آواز می‌شناخته‌اند، چنین نام گرفته است.

صوت غنایی: «غنا» غیر از صوت، آواز، بانگ و کلام است و وصفِ صوت می‌باشد. همان‌طور که آفرینش صوت بسیار پیچیده است، سخن گفتن از غنا با فهم یک مَد یا نحوه تحریر آن فراهم نمی‌شود و تنها با شناخت دقیق و تجربی غناست که می‌توان به تعریف آن روی آورد ؛ چرا که غنا آمیزه‌ای از طنین و انعطاف تا لحن، تحریر، زیر و بم و دیگر امور پیچیده است.

غنا وصف صوت است و صدا، آواز، مد، ترجیع، لحن، طرب و دیگر ویژگی‌ها از متعلقاتی است که بر صوت بار می‌شود و وصف آن قرار می‌گیرد.

غنا؛ صوت خوب، خوش و موزون: «غنا» یکی از اوصاف صوت و آواز است که به آن موزونی می‌دهد. صوت و آواز به لحاظ جنسی، به خوب و بد تقسیم می‌شود و غنا، صوت خوب، خوش و موزون است. صوت وقتی شکلی موزون بگیرد، به غنا تبدیل می‌شود. بنابراین صوتِ ناموزن و ناخوشایند، غنایی نیز ندارد. غنا وصف آواز است و آهنگِ خوش صوت، که با به کار بردن تمامی امکانات طبیعی و علمی، از خواننده یا یکی از آلات موسیقی ظاهر می‌شود، «غنا» نام دارد.

غنا و موسیقی: موسیقی با غنا تفاوت دارد و اعم از صوت و صداست؛ زیرا در موسیقی از آهنگ‌ها، ریتم، نت و چکاوک صوت و صدا و ریز و درشت و زیر و بم صدا و انواع دستگاه‌ها بحث می‌شود. اجرای موسیقی با ویالون یا سه‌تار و دیگر آلات، موسیقی است، ولی غنا را می‌توان به آلات موسیقی منتقل نمود و برای نمونه، غنا را هم با تار خیشومی شکل بخشید و هم با تار حلقومی و نیز با سه‌تار، که تفاوت آن در مجرا، موضوع و مقوله است. با این وصف، موسیقی می‌تواند غنایی یا غیر غنایی باشد.

پس موضوع غنا، تنها صوت است و غنا شامل ابزار موسیقی؛ مانند: نی، فلوت و ویالون نمی‌شود. غنا به هر صوت و صدایی گفته نمی‌شود. چون غنا وصف صوت است، نه کلام. مداحی قصیده‌خوانان و روضه‌خوانان با آوازخوانی آوازه‌خوانان متفاوت است. گاه مداحی بیش از پنجاه بیت شعر می‌خواند؛ ولی آوازه‌خوان نمی‌تواند بیش از یک غزل یا یک رباعی را به تکرار بخواند؛ زیرا برای آوازه‌خوان، مهم صوت معناداری است که می‌آورد و شعر و کلمه امری فرعی و حکم نمک غذا را دارد. برای آوازه‌خوان، اصل همان دستگاهی است که اجرا می‌کند. گاه در موسیقی بدون کلام، دستگاهی را اجرا می‌کنند و ارکستر کار خود را انجام می‌دهد. گاه نوازنده با ساز، نی، ویالون یا آکاردیون، موسیقی بدون کلام می‌نوازد. او به درآمد وارد می‌شود، ریتم می‌گیرد و بالا می‌رود، به راجعه و سپس به عشاق ریز می‌گیرد و بعد از آن به درآمد باز می‌گردد، بدون آن که کسی خوانندگی داشته باشد، غنا و موسیقی وصف کلام نیست، بلکه وصف صوت است. بر این اساس، معیارهای مبتنی بر کلام که برخی فقیهان برای اثبات حرمت مطلقِ موسیقی و ذات آن عنوان کرده‌اند، بیراهه رفتن و خروج از موضوع بحث است.

رابطه ی غنا و موسیقی: موضوع موسیقی صوت است‌ آن هم هیأت و شکل صوت. صوت مربوط به هیأت است، اما معنا در ماده نهفته است. کسی که سخن می‌گوید، یک صدا دارد و یک کلمه و کلمه ماده صوت است. به هنگام خواندن نیز همین‌طور است.

شخص لال نیز با کلام صامت خود معنایی را می‌رساند. ادیب آواز فرد لال را مهمل می‌داند؛ چون دلالت وضعی و قراردادی ندارد. کلام لال همانند های های آواز خواننده است. صوت و ماده هر دو در غنا و موسیقی وجود دارد. اما در دلالت طبعی، گاه ماده ناطق و گاه صامت است و در دلالت وضعی ماده صامتی وجود ندارد. در ترجیع، معنا ساکت و صامت است و آشنای با این زبان، می‌تواند معنای آن را دریابد.

از افراد غنا و موسیقی موردی است که کسی تنها آوازه‌خوانی کند؛ یعنی دستگاه‌خوانی نماید و صدای خود را بدون کلمات، در یکی از دستگاه‌ها اجرا نماید.

موضوع غنا چون صوت است، موسیقی را زبان بین‌المللی ساخته است و از این روست که دنیا بر آن سرمایه‌گذاری می‌کند. صوت، زبان مشترک و همه‌فهم تمام ملت‌هاست، نه کلمات و واژگان. برای نمونه، «جئناکم جئناکم حیونا حیونا» کلام است، اما «دالام دام دام دالام دام دام» صدایی است که دارای دستگاه است و به کلمات مستعمل ارتباطی ندارد و همین صوت، موضوع غنا و موسیقی واقع می‌شود.

ماده «غنا»، صوت و صداست و خوشایند بودن آن توانمندی و بهره بردن از دانش موسیقی و همانند آن را لازم دارد. به صدایی خوش و غنایی گفته می‌شود که آزاد ساختن آن با لوازم و خصوصیات موسیقایی خاص همراه باشد. این امر سبب می‌شود بیرون آوردن صدای زیبا از حنجره بسیار مشکل باشد. خواندن بسیار مشکل است. گاه خواندن یک نماز جماعت مغرب و عشا که باید به جهر خوانده شود بیش از مدتی طولانی سخن گفتن زحمت می‌برد. خواننده همه سعی و تلاش خود را به کار می‌برد تا بتواند کلمات را به نیکی و درستی ادا کند، گرچه گاه از عهده آن برنمی‌آید. سختی خواندن گاه آوازه‌خوان را به سرقت در خواندن می‌کشاند که از اقسام آن، سرقت تقطیع است؛ به این معنا که وی راهی می‌یابد که کلمه‌ای را با دو نفس بخواند، اما کسی متوجه آن نشود. خواننده‌ها همه در خواندن آواز، این امر را می‌پذیرند که بهتر از این در توان ما نیست بخوانیم و ما نهایت زحمت خود را برای اجرای کار کشیده‌ایم. آنان چنان دم می‌گیرند و هوا را به داخل شش می‌برند که گویا نه تنها شش‌ها بلکه تمامی اندام آنان از شدت باد و هوا می‌خواهد منفجر شود. برای نمونه، برخی از قاریان به هنگام قرائت قرآن کریم، تمام توان خود را به کار می‌گیرند و دست‌های خود را کنار گوش می‌گذارند و به تمام عروق خود فشار می‌آورند و چشمانشان چنان باز می‌شود که گویا می‌خواهد از حدقه بیرون آید و رگ‌های گردنشان متوّرم می‌شود و چهره آنان سرخ می‌شود و صدای خود را با شدت بیرون می‌دهند. این کار انرژی بسیاری از آنان می‌گیرد و افزوده بر این، خطرناک است و به اعصاب فشار بسیاری می‌آورد. هزینه چنین انرژی با انرژی لازم برای چند ساعت سخن گفتن برابر است و مانند پر حرفی، باعث مرگ زودرس می‌شود؛ زیرا با پر حرفی، اصطکاک روده، معده، شش، عروق و اعصاب بالا می‌رود، اما کسی که اندام دیگری غیر از زبان را به کار می‌گیرد، کار برای اندام نوعی ورزش است و موجب طول عمر و سلامتی آن اندام می‌شود.

غنا وصف صوت است. پس صوت بر دو قسم غنایی و غیر غنایی یا موزون و غیر موزون است، اما موسیقی اعم از صوت غنایی حاصل از تارهای موسیقیایی انسان و آلات و ابزار موسیقی است.

مراد از «موسیقی» الحانِ خوش صوت و دستگاه‌هاست. موسیقی هم صوت غنایی آدمی و هم لحن دستگاه‌ها و آلات موسیقی است. پس علم موسیقی، علم شناخت الحان و ویژگی‌های آن است.

فقه غنا و موسیقی: در بیان احکام فقهی غنا باید با رویکردی علمی، از صوت موزون و غنایی سخن گفت و نیز حقیقت خارجی آن را از دیدگاه علم تجربی و فلسفه، بررسی نمود. نازک‌اندیشی در تبیین موضوع صوت، موسیقی، تبیین احکام و بیان مناط و معیار آن‌ها، می‌تواند به عنوان راهی مطمئن برای شناخت موسیقی، گستره، عظمت و کارکرد آن و نیز شادمانی‌های همراه آن مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

امروزه چشم مردم به نظام اسلامی است و مردم از این نظام که داعیه ولایت‌محوری دارد، انتظار بیان شفاف مسایل و احکام را دارند و بر این اساس، مسؤولیت دینی فقیهان و عالمان دینی بسیار سنگین شده است و به هیچ وجه با گذشته تاریخ فقه شیعه قابل مقایسه نیست.

سخن گفتن از مناط و ملاک احکام و علل شرایع برای فقه شیعه در جامعه امروز ضروری است و فقه باید نفس الامر احکام را به تحقیق بگذارد و حکمت، ملاک و تعلیل داشتن احکام شریعت را ثابت کند و با پایه‌ریزی فقه و حقوقی مدرن، موجبات ایجاد تمدن پویای شیعی را برای سده آینده رقم زند و چنین فقهی است که می‌تواند امیدواری مظلومان دنیا را سبب گردد.

امروزه با رشد عقلانیت و به تبع آن، استقبال مردم از معنویت، باید با ملاک و معیار علمی با مردم سخن گفت و دیگر نمی‌توان برای دانشمندانی که در آن سوی مرزها هستند، گفت احکام اسلامی چرایی ندارد و باید با تعبد، آن را پذیرفت.

ضرورت شناخت تاریخ غنا: فقیه برای دریافت حکم صحیح شریعت در موضوعات گوناگون، ناچار از شناخت موضوع و هم‌چنین شناخت سیر تحولات و تبدلات تاریخی آن است و استنباط حکم، بدون داشتن چنین معرفتی، ناقص است. در به دست آوردن حکم غنا و موسیقی نیز فقیه بدون دانستن سابقه و حکایت گذشته موسیقی، نمی‌تواند فتوایی داشته باشد که ارزش علمی آن محفوظ باشد. دیدن چند روایت و بررسی سند آن برای استنباط در این زمینه بسنده نیست؛ بلکه وی باید مبادی لازم استنباط را در اختیار داشته باشد؛ از این رو، وی ناچار است تاریخ موسیقی صدر اسلام و پس از آن را بررسی نماید تا سیر تحولاتی را که بر موضوع غنا و موسیقی وارد شده است و مقتضیات مکانی و زمانی آن را بنمایاند. این مسأله‌ای است که حایز اهمیت بسیار می‌باشد و خود را در استدلال‌های فقهی در بحث «فقه غنا و موسیقی» برجسته می‌سازد.

غنا در قرآن کریم: «غنی» و دیگر مشقات آن، در حدود هفتاد و دو مورد در قرآن کریم آمده است. غنا در هیچ یک از این موارد، به معنای صوت یا وصف برای صوت، نیامده است و در تمامی آن‌ها، معنای دارایی را می‌دهد.

بررسی موارد کاربرد واژه غنا در قرآن کریم به دست می‌دهد که هر موردی از غنا که در غیر خداوند متعال و به گونه خَلقی استعمال شده است، با استکبار و تعدّی همراه می‌باشد؛ اما اگر در مورد خداوند به کار رفته باشد، تعدی و استکبار در آن راه ندارد و همان‌طور که در معنا با هم تفاوت دارد، در لفظ نیز این چنین است.

غنا در روایات معصومین علیهم السلام: در زمان حضور معصومان علیهم‌السلام مؤمنان و شیعیان واقعی، اندک بوده‌اند. این عده اندک با فشارهایی که رژیم حاکم بر آنان وارد می‌آورده است، مجبور به تقیه یا توریه بودند. آنان در جامعه‌ای زندگی می‌کردند که مهندسی فضای فرهنگی آن، در دست خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بوده است که آلودگی و پلیدی را تبلیغ می‌کردند و توده‌ها را از این راه با خود همراه می‌ساختند. این مؤمنان اندک، به صورت مستقیم با معصوم در ارتباط بودند و چون افرادی بسیار تیزهوش و زیرک بودند، به فرهنگ و قاموس رایج در لسان معصوم آشنا بودند و می‌دانستند که غنا چیست. آنان در این زمینه نه درگیر شبهه مصداقی بودند، و نه شبهه مفهومی داشتند؛ اما آیا این قاموس مباشری به ما منتقل شده است یا خیر؟ و آیا آن موضوع که غنا نامیده می‌شده، حکم آن برای ما شناخته شده است یا نه؟ شمّ روایی و نیروی تفقه حدیث با توجه به شواهد تاریخی، به دست می‌دهد که شیعیان واقعی در آن زمان، به معصیت و گناه دچار نمی‌شدند و مقام عصمت، که این شیعیان به حضور وی می‌رسیدند، آنان را حفظ می‌نموده است و با توجه به این که هیچ کدام از چیستی غنا از لحاظ مفهوم و مصداق نپرسیده‌اند، می‌توان روشنی و وضوح این معنا را برای آنان دریافت. اما این وضوح و روشنی، به دست ما نرسیده است و ما در شناخت مصداق غنا، شبهه داریم. البته نباید این نکته را فروگذار نمود که این غناست که در روایات، دارای شبهه مصداقی است؛ اما در رابطه با آلات موسیقی، شبهه مصداقی وجود ندارد و آلات معرفی شده در این احادیث، در طول زمان تغییری نکرده است و این ابزار، تنها فنی‌تر و کارآمدتر شده است.

در زمان امامان معصوم علیهم‌السلام آلات موسیقی تنها در امور حرام مورد استفاده قرار می‌گرفته و مورد حلالی برای آن گزارش نشده است و علت آن نیز همان‌طور که در پیش به آن اشاره رفت، نبودِ دولت و حکومت شیعی بوده است. خلفا چون دستان شیرانِ بیشه دین را بسته می‌دیدند، احساس قدرت نموده و هرچه را می‌خواستند و می‌پسندیدند، بر دین وارد می‌آوردند. همین امر، فقیهان را بر آن داشته تا سخن از حرمت موسیقی و غنا سر دهند و سخن آنان نیز کاملاً به‌جاست؛ اما این حکم، تنها برای زمانی است که دولت اسلامی شیعی، که بر مدار ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام حرکت کند، وجود نداشته باشد و چنان‌چه شرایط تغییر کند و حکومت، این توانمندی را به دست آورد که بتواند در موارد حلال، هم بخواند و هم بنوازد و موسیقی را در خدمت گسترش شریعت و برانگیختن احساسات مردم، برای جذب هرچه بیش‌تر آنان در طریق معنویت قرار دهد و منفعت حلال عقلایی بر آن مترتب سازد، در این صورت، دلیلی فقهی از آن منع نمی‌نماید.

در آن زمان‌ها، موسیقی در تمام شهرها در خدمت حکومت غاصب وقت بوده و شیعه در غربت، تقیه، ذلت و قلّت به سر می‌برده است. آنان نه می‌توانستند تنبکی داشته باشند، نه ضربی، نه دَمی و نه صدایی و حتی شعر یا کتاب‌های روایی خود را زیر خاک پنهان می‌کردند تا کسی آن را نبیند و به دست دشمنان نیفتد. در چنین جامعه‌ای، بدیهی است که ضرب و تنبک با تأثیر شگرفی که بر احساسات و عواطف مردم و برانگیختن آنان علیه حکومت دارد، نمی‌تواند در خدمت دین و ولایت قرار گیرد، بر این اساس، هر گونه استفاده از این ابزار که در خدمت دولت باطل است، ترویج حکومت جور می‌باشد و حرام است. بررسی احادیث و دلایل موسیقی و غنا نشان می‌دهد که این ادلّه ناظر به چنین موردی است. شاهد این مطلب، این است که ادلّه غنا و موسیقی به طور مطلق، حکم به حرمت صوت و صدای غنایی ننموده و حتی بر قرائت نیکوی قرآن کریم تأکید شده است و ما در برابر هر یک از گروه‌های حرمت، گروهی از روایات جواز را داریم.

آلات موسیقی معرفی شده در روایات با آن که اجمال مفهومی ندارد؛ اما این ابزار در دست قدرت طاغوتی بوده است و نام بردن از ابزارها، شاعران و مجالس و حرام دانستن آن، به مجالس خلفای جور انصراف دارد و ابزار و آلاتی که در دست مؤمنان است یا شاعر اهل بیت علیهم‌السلام را شامل نمی‌شود. حق و ولایت در آن زمان‌ها در غربت و تقیه به سر می‌بردند و دولت و حکومتی نداشتند تا برای تبلیغِ آن، از عنصر «صوت» بهره ببرند. همه صداها و مجالس رقص، موسیقی و نیز بربط‌ها، تارها و طنبورها تا شطرنج و دیگر ابزار سرگرمی که لذایذ نفس را فراهم می‌آورد، در خدمت جبهه باطل و ظلم بوده و مصداق حلالی برای آن یافت نمی‌شده است تا برای آن سؤال و پاسخی دیده شود؛ همان‌گونه که حتی یک نفر از راویان از مصادیق حرام غنا سؤال نکرده است که کدام مورد حرام می‌باشد؛ زیرا موضوع آن برای راویان روشن و بدیهی بوده و مراد، همان‌هایی می‌باشد که در دست خلفای جور و با عرق و ورق، شراب، رقص و موسیقی و زن‌های رقاصه همراه بوده است و هرچه که در خدمت جبهه باطل و ظلم قرار گیرد، حرام می‌باشد؛ زیرا عنوان اعتقاد به جبهه باطل و ظلم، عنوانی است که قبح و حرمت ذاتی دارد و هر مصداقی را تحت پوشش قرار دهد، آن را حرام می‌سازد. در زمان امامان معصوم علیهم‌السلام دعبل خزایی‌هایی در کار نبوده و هر چه بوده، شاعر درباری بوده و هر آلت موسیقی هم فقط در آن مجالس استفاده می‌شده است و موسیقی به تمامی در خدمت دستگاه باطل و علیه جبهه حق بوده است. حکم حرمت برای موسیقی، حکمی اقتضایی است، نه ذاتی و دلیلی نیست که اگر غنا و موسیقی در خدمت حق قرار گیرد و حرامی با آن همراه نباشد، حکم حرمت داشته باشد، بلکه موسیقی می‌تواند به جهت اقتضایی بودن حکم آن، به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل برانگیختن اندیشه‌ها برای نهادینه کردن حق در دل‌ها و ترویج آن در فضای عمومی و احساسی جامعه مورد استفاده قرار گیرد؛ چنان‌که روایات جواز موسیقی بر آن دلالت دارد.

غنا و قول زور: قول به معنای اعتقاد و زور به معنای باطل است و اعتقاد باطل می‌تواند اخباری باشد، هم‌چون خبر دروغ، و یا انشایی باشد، مانند شهادت باطل.

قول زور به معنای اعتقاد باطل است که از مصادیق آن دروغِ راست‌نما، شهادت باطل و تشویق باطل است و حضرات معصومین علیهم‌السلام به طور عملی و مصداقی غنای خاص را بیان نموده‌اند و قدر متیقن آن غنای مناسب با مجالس بنی امیه و بنی عباس است که با شراب و انواع گناهان همراه بوده و در خدمت دولت باطل و جبهه آن بوده است.

قول زور مصادیق فراوانی دارد و شهادت باطل، انشای کلام باطل، «أحسنت» گفتن به کسی که باطلی را می‌گوید، قولی که به ظاهر حق و در اصل باطل است از افراد آن است و تعدد افراد نسبت به معنای واحد است و نه استعمال لفظ در بیش از یک معنا و یا استعمال مجاز مرسل یا حقیقت ادعایی.

غناخوان یا «مغنّی»: غناخوانان که «مغنّی» خوانده می‌شوند، زنان و مردانی هستند که در مجالس عروسی و شادی یا عزا شرکت می‌کنند و با لحن مناسبِ حال و هوای مجلس، به تغنّی می‌پردازند.

غناخوانی بانوان: ذات غنا (غنا از آن جهت که غناست) اشکالی ندارد و حکم فقهی آن اقتضایی است، نه ذاتی و تابع شرایط و عوارض خارجی و پیرامونی است. این حکم میان زن و مرد مشترک است، و نگاه جنسیتی و خاص به صورت زن نیازمند ارایه دلیل خاص از ناحیه شریعت است. دلیلی که از اصل غناخوانی زنان منع کرده باشد، در شریعت وجود ندارد و غناخوانی زنان از آن جهت که غناست، جایز می‌باشد.

شریعت صوت زن را امری نمی‌داند که لزوم پنهان‌سازی داشته باشد. صوت زن هرچند غنایی باشد همانند اندام وی نیست که باید پوشیده بماند و «عورت = پنهان‌داشت» نیست، که اگر چنین بود، زنان نه‌تنها جایز نبود آواز غنایی بخوانند، بلکه سخن گفتن آنان با مردان نامحرم نیز به همین دلیل، حرام است. اگر صدای زن چیزی پنهانی باشد، جایز نیست این پنهانی در نماز، نزد ملایکه هویدا شود و جهر برای زن، در هیچ صورتی در نماز جایز نیست؛ چرا که پنهانی زن باید در همه حال، در نماز پوشانده شود. پس در این مسأله، نباید میان وجود محرم و نامحرم تفاوتی باشد. البته باید دید «پنهان‌داشت» در این مسأله به چه معناست. اگر صدای زن مانند تمامی اندام او ـ به‌جز صورت و دست‌ها تا مچ ـ باشد، باید آن را از نامحرم پوشیده دارد و اگر به معنای اندام خاص باشد، تنها مجاز به سخن گفتن با شوهر می‌باشد. چنین نیست که صوت زیبای زنان باید در نهان‌خانه کام آنان باقی بماند و زن می‌تواند در مواردی، از آن استفاده کند؛ هرچند به صورت تک خوانی باشد.

 شنیدن صوت زن نامحرم به اصل اولی خود اشکال ندارد؛ مگر آن که با معصیت و گناهی آلوده شود و فسادی را در پی داشته باشد که در این صورت، حرام است. آواز زن ـ هرچند غنایی و طرب‌انگیز و دارای ترجیع باشد ـ در حضور مردان بیگانه، اشکال ندارد و تنها تهییج و برانگیختن به معصیت در صوت و نیز قرار گرفتن در جبهه باطل و در خدمت دولت جایر درآمدن است که مورد نهی واقع شده است.

منابع:

۱٫ منطق موسیقی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/واکاوی دانش موسیقی، موسیقی‌درمانی، فلسفه هنر موسیقی و احکام غناخوانی و مغالطات آن/انتشارات صبح فردا، چاپ اول: ۱۳۹۳/شابک: ۶ ـ ۰۹ ـ ۹۶۵۱۳ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸/

۲٫تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ نگاهی به تاریخ موسیقی اعراب و خلفای جور و جبهه باطل و سیر تاریخی مواجهه اندیشمندان ایرانی و فقیهان شیعی به موسیقی/ تهران: صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک: ۰ ـ ۱۴ ـ ۷۳۴۷ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸

۳٫فقه غنا و موسیقی/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/غنا و موسیقی از دیدگاه قرآن کریم و روایات تفسیری و بررسی حکم باطل، لغو و لهـو/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک دوره: ۰ – ۱۹ – ۶۴۳۵ – ۶۰۰ – ۹۷۸

جستارهای وابسته:

صوت، موسیقی، طرب، حزن، تهییج، سرور، ترجیع، تجوید، نغمه، لهو، لغو، لعب

 

مطالب مرتبط