معناشناسی عرفه:

شب نهم ماه ذی‌الحجه، شب عرفه است. شب و روز عرفه، در میان ایام سال ارزش والا و اهمیت فراوانی دارد و همان‌طور که از نام آن پیداست، عرفه از معرفت است. معرفت، رویت حق و وصول به قرب الهی و کمالات انسانی است. «عرفه» از «عَرَف» است، علم با معرفت تفاوت دارد. «علم» امری کلی و مفهوم است. در واقع یک معلومات داریم و یک علم. معلومات، دانستنی‌های عمومی است و علم، آن اندیشه‌های کلی است؛ ولی وقتی گفته می‌شود: «معرفت»، معرفت یک حقیقت است و تنها دانستنی‌های عمومی یا اندیشه‌های کلی نیست. معرفت ـ آن هم معرفت حق ـ یعنی وصول به پروردگار، رویت الهی، قرب انسان به حق، وصول به کمالات معنوی و حقایق ربوبی است که در واقع برد بلند کمالات انسان را تامین می‌کند.

موقعیت روز عرفه:

شب و روز عرفه از کامل‌ترین روزها و پربارترین ایام است. با آن‌که عرفه عید نیست، از افضل ایام سال است؛ یعنی اگر بخواهیم مقایسه‌ای میان اهمیت ایام داشته باشیم، می‌توانیم تنها شب و روز عرفه را با «ایام البیض» یعنی نیمهٔ رجب (سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم) مقایسه کنیم و در شب‌ها آن را با شب‌های قدر هم‌سنگ بدانیم.

دعا، ذکر، نماز و مناجات در شب و روز عرفه چنان فراوان وارد شده که حتی می‌فرماید: «روزهٔ این روز را ـ که مستحب است ـ اگر باعث خستگی یا سستی شما در دعاها می‌شود، نگیرید؛ ولی دعاها، ذکر، مناجات، نماز و قرائت قرآن کریم را داشته باشید.» می‌بینید عرفه اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا در شب‌ها، شب‌های قدر را داریم و در روزها «ایام البیض» و نیمهٔ رجب اهمیت دارد. پس هر کدام موقعیت مهم خود را دارد. در این شب و روز، در اهمیت دعا، مناجات، نماز، ذکر و قرائت قرآن کریم روایات بسیاری داریم و غسل روز عرفه و زیارت امام‌حسین علیه‌السلام در این روز، بسیار حایز اهمیت است و ثواب هزار حج و عمره و هزار جهاد در راه خدا را دارد، و همین‌طور اعمال «امّ داود» که در نیمهٔ رجب داریم، باز در روز عرفه وارد شده است. اعمال این روز چنان فراوان است که از توان انسان خارج است و نمی‌تواند تمام آن را به‌جا بیاورد؛ از این‌رو می‌بینیم عظمتی که در شب و روز عرفه است، با این همه مناجات و اعمال، زیر یک حقیقتی قرار دارد و آن مسالهٔ «معرفت» است؛ ما باید ببینیم این معرفت چیست که این‌قدر عظمت و اهمیت دارد و این‌قدر والاست!

اگر بخواهیم موقعیت روز عرفه را دریابیم، باید توجه داشته باشیم که این روز در نهم ذی الحجه قرار گرفته و روز بعد از آن، عید قربان است. عید قربان، یعنی وصول به عشق و رسیدن به تیغ و خون مومن. اگر گزارشی بخواهیم در این زمینه داشته باشیم، این است که ما وقتی می‌گوییم «علم» از امور کلی و کلیات است و «معرفت»، امری جزیی و حقیقی است، یعنی کاری شخصی است؛ یعنی ما داریم از حق، رویت حق و وصول حق صحبت می‌کنیم؛ از این‌رو، در دعاها و ماثورات که وارد می‌شویم، می‌بینیم تمام زمینه‌های متفاوت را در این جهت دارد.

دعای روز عرفه:

در میان این اعمال فراوان که در کتاب‌های دعا آمده است، چشم و چراغ تمام آن را دعای آقا امام‌حسین علیه‌السلام ـ دعای عرفه ـ می‌دانیم. دعای حضرت علیه‌السلام شاکله‌ای عظیم و اهمیت فراوانی را در باب معرفت دارد. حضرت وقتی می‌خواهد وارد آن دعا شود، با حالتی عادی وارد نمی‌شود؛ یعنی آقا امام‌حسین علیه‌السلام وقتی می‌خواست وارد دعای عرفه شود ـ همان‌طور که در روایات هست ـ از خیمهٔ خود بیرون می‌آید و زیر آسمان می‌رود. حتی گروهی از اهل‌بیت، فرزندان و دوستان را با خود همراه می‌کند؛ یعنی یک دعای جمعی است. این دعا یک دعای معرفتی و قربی است. مثل این‌که شما می‌خواهید نماز باران بخوانید. حضرت با جمعیتی وارد می‌شود و این دعا را به طور دسته‌جمعی می‌خواند.

حضرت، وارد این دعا می‌شود و عباراتی دارند که بسیار عظیم، معرفتی و سنگین است و از دعاهای عادی نیست. به فرازهایی از این دعا به طور خلاصه اشاره می‌کنم تا ببینید که این دعا در معرفت چه موقعیتی دارد. حضرت می‌فرماید: «اللهم اجعلنی اخشاک» = خدایا مرا انسان مومنی قرار ده که خشوع تو را پیدا کنم» یعنی عظمت تو را در خود مشاهده کنم؛ آن‌هم به گونه‌ای که: «کانّی اراک» = یعنی مثل آن‌که تو را می‌بینم»، نه این‌که تنها یک مفهومی در ذهن از خدا داشته باشم.

حضرت در ادامه می‌فرماید: «اللهمّ اجعل غنای فی نفسی = به من غنای در نفس را عطا فرما»، و نیز: «والیقین فی قلبی = دل مرا منبع یقین قرار ده»، «والإخلاص فی عملی = و صفا و خلوصی در عمل من قرار ده». حضرت در این دعا به یک شور و حالی می‌افتد که می‌فرماید: «یا من لا یعلم کیف هو إلاّ هو، یا من لا یعلم ما هو إلاّ هو، یا من لا یعلمه إلاّ هو»؛ در این‌جا صحبت از ذات پروردگار، صحبت از هویت و وحدت پروردگار می‌شود، تا می‌رسد به این فراز که ظرف قرب و لقاست و شروع می‌کند به «انت، انت» گفتن. خدایا تو چنینی و تو چنانی. «یا مولای مَنْ انت؟ انت الذی انعمت، انت الذی اقسمت، انت الذی اجملت»؛ خدایا تویی که بر من منت گذاشتی، تویی که احسان کردی … .

عبارات و معانی بلندی در این دعا مطرح می‌شود و شور و عشق ادامه پیدا می‌کند و شروع می‌کند به «انا» سر دادن و می‌فرماید: «انا یا الهی المعترف بذنوبی، انا الذی اطمعت، انا الذی اخطات، انا الذی هممت». مثل عاشق و معشوقی که با هم‌دیگر نرد عشق می‌بازند، از خدا و از خود می‌گوید، تا این‌که در این دعا به مقامی می‌رسد که دیگر نه «تو» می‌ماند و نه «من»، و می‌فرماید: «لا إله إلاّ انت»؛ فقط تو هستی، «سبحانک إنی کنت من الظالمین، لا إله إلاّ انت، سبحانک إنّی کنت من المستغفرین»، نه، خدایا! «انا = من» نه، فقط تو.

می‌بینیم که آن دعا با آن بلندی و رسایی که مراتب و مراحل عرفانی را بیان می‌کند ـ آن‌هم بدون کمی یا کاستی ـ می‌رسد به این فرازها: «یا من لا شریک له و لا وزیر»؛ خدایا تو آن کسی هستی که اصلاً شریک نداری، کمک‌کار نمی‌خواهی، خودت هستی، «یا من ملک فقدّر، وقدّر وقهر». عباراتی در میان این دعا وجود دارد که وقتی دقت می‌شود، انسان تازه می‌فهمد عرفان یعنی چه و معرفت چه می‌باشد!

عرفان و معرفت:

در جامعهٔ ما برخی از حقایق و معانی تحریف می‌شود و یکی از واژه‌های تحریف شدهٔ آن عرفان و معرفت است. عرفان به معنای سبیل‌های بلند، کشکول و بوق و منتَشا و تکدی نیست؛ بلکه آقا امام‌حسین علیه‌السلام است که در روز عرفه نرد عشق می‌بازد و معرفت را بزرگی و کمالات می‌داند و عرفان را بدون کاستی عنوان می‌کند؛ یعنی ما اگر بخواهیم به معنای عارف و معرفت پی ببریم، باید عرفان را از دیدگاه حضرات معصومین علیهم‌السلام و پیغمبر عشق ـ که آقا امام‌حسین علیه‌السلام است ـ دنبال کنیم.

در دعای عرفه با این عظمت و بلندی، حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام عرفان، مقامات عرفان، مراحل عرفان، عرفان کلاسیک، عرفان معنوی و عرفان ربوبی را مثل ریاضیات بیان می‌کند و آن را عین ریاضیات می‌ریزد و می‌چیند، آن هم حرف نیست، بلکه عمل است. گاه در جامعهٔ ما از عرفان که گفته می‌شود، با کاستی‌ها و انحرافاتی همراه است و و وقتی از «عرفان» یاد می‌شود مولوی، بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر به ذهن می‌آید.

بله، آنان دنباله‌روی حضرات معصومین علیهم‌السلام در عرفان بوده‌اند، اما به هیچ‌وجه قابل مقایسه با آن بزرگوران نیستند. آنان را نمی‌شود و نباید در مقابل آقا امام‌حسین علیه‌السلام ـ که پیغمبر عشق است ـ قرار داد.

در جامعهٔ ما گاهی صحبت از عرفان و معرفت می‌شود؛ ولی این امور بیش‌تر لقلقهٔ زبان، شعر، کتاب و درس است. او درس می‌خواند، اما در مقابلِ ظلم، ستم و باطل چون حیوانی مطیع و تسلیم است و حاضر نیست بایستد و خون خود را در راه خدا قرار دهد. یک دسته از حقایق فقط به حرف، مفهوم و لفظ کشیده می‌شود و اگر به دنبال حقایق معنوی و ربوبی و معرفت و عرفان باشیم ـ به‌ویژه در روز و شب عرفه ـ دعاها، نمازها و ذکرهای آن نباید صرف لقلقهٔ زبان باشد. فرازهای این دعا، مدارجی عالی از عرفان و معرفت است و باید در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و مراکز علمی تدریس شود و آنان این درس را ـ که درس انسان‌سازی و کمالات انسانی است ـ داشته باشند تا به ارزش والای خود دست یابند؛ وگرنه اگر به لقلقهٔ گفتار و مفهوم باشد، گرچه خوب است، اما فایدهٔ چندانی ندارد.

عرفه و قربان:

روز عرفه روز معرفت است. روز دهم ذی‌الحجه روز عید قربان است. قربان یعنی چه؟ قربان یعنی از خود گذشتن، یعنی تیغ کشیدن برای بریدن هوای نفس به معنای مهار آن. ما اگر گوسفند قربانی می‌کنیم، در مکه به صورت واجب و در شهرها به طور مستحب، دو امر مهم از آن ظاهر می‌شود: یکی‌که به خود انسان مربوط است، این است که انسان خون ببیند، تیغ ببیند، یعنی وقتی می‌خواهد این حیوان را قربانی کند، این مهم است که بتواند در راه حق خون داشته باشد و فدا کند؛ از این‌رو، قربانی یعنی فدا کردن.

امر دوم این است که وقتی شما قربانی می‌کنید، خیرتان به مردم برسد. پس انسان، گوشت قربانی را در یخچال و برای مصرف شخصی نگذارد؛ بلکه آن را به مومنان و ضعیفان و فقیران بدهد. می‌بینیم آقا امام‌حسین علیه‌السلام وقتی می‌گوید «عرفان»، یک عرفان تجسمی است، یک عرفان واقعی و حقیقی است، نه یک عرفان حرفی و ادعایی. آقا امام‌حسین علیه‌السلام عرفه را دنبال می‌کند، شب عرفه را دنبال می‌کند، عید قربان را نیز دنبال می‌کند. همین دعای عرفه است و همین معرفت امام‌حسین علیه‌السلام است که کربلا را به‌پا می‌کند. این دعای عرفه است که عاشورا می‌شود. این عرفه است که معرفت می‌آورد. روز هشتم، ترویه است و حرکت می‌آورد. روز نهم، عرفه است و معرفت را دنبال می‌کند. روز دهم، قربان است و تیغ را برپا می‌کند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام برای ذبح حضرت اسماعیل علیه‌السلام تا عید قربان آمد؛ ولی نه اسماعیل علیه‌السلام ذبح شد و نه ابراهیم علیه‌السلام فرزند خود را قربانی کرد و فقط او را تا قربان‌گاه برد؛ ولی دست و دل وی لرزید و خداوند از او گذشت. و اما آن‌کس که تا پایان راه بود، آقا امام‌حسین علیه‌السلام بود که چون لحظه‌ای تردید نکرد، خداوند قربانی او را پذیرفت و کربلا به‌پا شد.

در واقع حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیهماالسلام شاگردان راه عشق و فرزندان راه عشق هستند. اگرچه امام‌حسین علیه‌السلام فرزند حضرت ابراهیم علیه‌السلام است، ولی ابراهیم علیه‌السلام ، در حقیقت فرزند امام‌حسین علیه‌السلام است؛ برای این‌که ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام تا قربان‌گاه بیش‌تر حرکت نمی‌کنند، کلاس آن‌ها عید قربان است و ذبح از اسماعیل علیه‌السلام تبدیل می‌شود و حیوانی به‌جای او فدا می‌گردد؛ ولی می‌بینیم دعای عرفه و معرفتی که آقا امام‌حسین علیه‌السلام دارد، به گوسفند ختم نمی‌شود. آن حضرت ذی‌حجّه را پشت سر می‌گذارند و محرم را می‌آورند و کربلا و عاشورا ایجاد می‌شود.

کربلا جایی است که امام‌حسین علیه‌السلام تمام نرد عشق را بازی می‌کند و تمام جام عشق را سر می‌کشد و این‌گونه است که ما ایشان را «پیغمبر عشق» می‌نامیم. اگر پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خاتم مرسلان است و اگر پدر ایشان حضرت امیرمومنان علیه‌السلام امام اول و اساس ولایت است، آقا امام‌حسین علیه‌السلام پیغمبر عشق است. کربلایی که امام‌حسین علیه‌السلام دارد، نه برای پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله حاصل می‌شود و نه برای حضرت امیرمومنان علیه‌السلام ، این مخصوص امام‌حسین علیه‌السلام است که روز عاشورا آن‌طور عشق‌بازی می‌کنند که دیگر از هستی و از موجودی چیزی نمی‌ماند؛ به طوری که آقا امام‌حسین علیه‌السلام نسبت به تمام موجودی خویش قمار عشق را بازی می‌کند. این همان قمار عشق است که از آن به «پاک‌باختگی» تعبیر می‌کنند.

در قمار که وارد می‌شویم، دو گونه قمار داریم. به قول کسانی که قاب می‌ریزند، گاهی فقط بازی می‌کنند و گاهی به اصطلاح قماربازها «دو سر دزدند»، یعنی قاب‌بازی می‌کنند و قمار را که بالا می‌ریزند، همهٔ دو سو را در این نرد قرار می‌دهند. می‌بینیم آقا امام‌حسین علیه‌السلام چنین قماری می‌کند که ظهر عاشورا جمال مبارک ایشان ملکوتی می‌شود، آن‌قدر زیبا می‌شود که گویی حق‌تعالی را به زمین و به کربلا کشیده است. آن حضرت علیه‌السلام با آن‌همه دشمن و بعد از شهادت تمامی یاران و فرزندان، جمله‌ای دارند که خیلی عجیب است. ایشان می‌فرماید: «یا سیوف خذینی = شمشیرها مرا را در بر بگیرید.» این همان دعای عرفه و عید قربان است! وقتی حضرت می‌فرماید: «شمشیرها مرا را در بر بگیرید»، خداست که در زمین کربلا قرار می‌گیرد. این‌جا دیگر جای ابراهیم و اسماعیل نیست که «فدیناه بذبح عظیم»(۱) و گوسفندی و حیوانی فدا شود. در این روز، امام‌حسین علیه‌السلام تمام عشق را در وجود خویش خالی می‌کند و حق را به تمام قامت در کربلا می‌کشاند. تمامی دعای عرفهٔ آقا امام‌حسین علیه‌السلام در کربلا تجسم پیدا می‌کند. وقتی صحبت از عرفان و معرفت می‌کنیم، عرفان یعنی این بیان امام حسین علیه‌السلام و راه ایشان علیه‌السلام ، نه این‌که انسان دست به صورت، مو، کشکول، منتشا، بوق و مثنوی خود بکشد و شعر بخواند و خیال کند در اوج عرفان است. عرفان جایی است که انسان خون خود را در راه حق قرار دهد. متاسفانه گاهی حقایق را به بازی می‌گیریم. عرفان حقیقی را صاحبان عرفه و صاحبان معرفت دارند. معرفت ولایی را در کسانی باید یافت که در راه معرفت حق قدم بر می‌دارند و به مقامی می‌رسند که می‌فرمایند: «والیقین فی قلبی، والإخلاص فی عملی» و در ادامه نیز با «انت» و «انا» عشق‌بازی می‌کنند تا آن‌که می‌فرمایند: «سبحانک یا لا إله إلاّ انت»، خودت هستی. همه چیز خودت هستی: «هو الخالق والمخلوق وهو العالم والمعلوم، هو الوارث، هو الباعث» همه را در چهره و جمال حق می‌بیند.

۱٫ صافات / ۱۰۷٫

 

مطالب مرتبط