تعریف رؤیا:
رؤیا همان رؤیت و دیدن در خواب را میگویند. رؤیت نسبت به مشاهده در بیداری استعمال میشود.
چیستی رؤیا:
یکی از حقایق وجود انسانی و مواهب الهی رؤیا و دیدن خواب است و چنین استعدادی کمالی بلند از کمالات فعلی آدمی است.
هنگامی که انسان در بستر خود خوابیده است، او در خواب خود را میبیند که سیر میکند، حرف میزند، درگیر میشود، میکشد یا کشته میشود و هر جا برده میشود و با هر کسی سخن میگوید؛ بدون آن که تن و جسم وی احساس و حرکت در این جهت داشته باشد.
روح و عقل آدمی نیز چنین ویژگی ندارد و قابلیت قالب زدن را نمیپذیرد. پس کیست و چیست که چنین صورتهایی را نقش میزند و آدمی را سرگرم و مشغول میدارد.
عوالم مختلف هستی به سه عالَم تقسیم میگرد:
عالَم مادی:موجودات عالم ماده و عوالم مادی دارای رنگ و روی و شکل میباشند و از بو و رایحه برخوردارند و ثقل و وزن و دیگر آثار و عوارض خاص خود را دارند. عوالم مادی فروترین مراحل وجودی را داراست تا جایی که هیولا و مادهٔ اولی که اصل قابلیت میباشد، پایینترین مرتبهٔ هستی به شمار میآید.
عالَم تجردی:عوالم تجردی هیچ یک از آثار و عوارض عالم ماده را ندارد و از شکل، رنگ، بو، ثقل و وزن بهدور است و هیچ گونه حالت و کمیتی نمیپذیرد و از عناوین و مفاهمیی که ما میشناسیم به تمام معنا برکنار است؛ با آن که حقیقت خود را دارد و از آثار واقعی و خصوصیات تجردی خود برخوردار است. عوالم تجردی از عالیترین مراحل وجودی برخوردار است.
عالَم برزخی: در میان دو عالم کاملا متفاوت هیولا و عقل، عالم برزخ قرار دارد. صورتهای این عالم، ماده و ثقل و سنگینی ندارد؛ ولی آثار مادی در آن دیده میشود و بنابر این نه مادی محض است و نه مجرد صرف و نه از اوصاف عالم ناسوتی بیبهره است و بهطور کلی هم وجود تجردی دارد وهم میتواند آثار ناسوتی فراوانی را از خود آشکار سازد.
عوالم برزخی یا مثالی بر دو قسم متصل و منفصل است.
مثال منفصل، عالمی را گویند که از دنیای فعلی و ناسوتی ما جداست؛ مانند عالم ذر.
عالم مثال متصل با ماست و با وجود مثالی در ما جلوهگری میکند و مثالش در عین پیچیده بودن با ناسوت، رهای از آن میباشد. بیما و با ماست و ما را همیشه به خود مشغول و مشتاق میسازد.
مثال متصل خود بر دو بخش است: یکی مثال متصلی که در خواب و به هنگام انصراف قهری از حواس مشاهده میشود و «رؤیا» نام گرفته است و دیگری را باید در بیداری یافت که این نیز در واقع بر دو قسم است: صورت ذهنی و صورت خارجی.
از این رو، باید گفت خواب و رؤیا چیزی نیست جز سیر در عوامل مثالی رؤیایی یا خیال. رؤیا و خواب دیدن تنها بخشی از عوالم مثالی آن هم قسم متصل آن میباشد که در پوششی از بدن و بهدور از تن و اندیشهٔ صوری سیر میکند و ما را سرگرم میسازد.
قوهٔ خیال آدمی است که صورت و نقش میزند و معنا و مفهوم را به صورت میکشد و نقاش جان آدمی است که معنا و معنویت را به صورت میآورد و حتی حقیقت را نیز صورت میدهد و تمامی حقایق معنوی و تجردی را برای نفس ترسیم میکند.
عوامل رؤیا:
عوامل رؤیا یا داخلی است و یا خارجی.
همانطور که خواب و خوابیدن علل طبیعی و قسری دارد و دارای عوامل داخلی و خارجی میباشد و هیچ خوابی بدون سبب نیست و تمام خصوصیات آن با واقعیتهای مختلف آدمی رابطهٔ مستقیم دارد، رؤیا و خوابهایی که انسان میبیند نیز این چنین است و هیچ یک از آن بدون علت و سبب نیست و همهٔ آن از علل و اسباب مختلفی برخوردار میباشد.
همانطور که ممکن است عارفی عالم مثالی منفصل نزولی و صعودی که همان عالم ذر و برزخ است را در بیداری بیابد و از آن به دیگران خبر دهد، ممکن است این واقعیت در خواب نیز تحقق یابد و فردی در خواب واقعیتی از این عوالم را ببیند؛ هرچند تحقق این امر در خواب به مراتب آسانتر از رؤیت عارف در بیداری میباشد و امکان یافت آن برای افراد مختلف فراهم است، با این تفاوت که اگر کسی در بیداری چنین واقعیتی را از عوالم مختلف دیگر ببیند، در اصطلاح به آن «مکاشفه» گفته میشود و چنین فردی مثال را به حس کشیده و اگر وی آن را در خواب ببیند، مثال منفصل را به مثال متصل رسانده است. اگر وی عوالم و امور دیگری را با طورهای مختلف دیگری در خواب ببیند، خصوصیات و نامهای دیگری مییابد.
بعد از بیان این امر باید دانست که ممکن است در خواب یا بیداری صاحب بشارت و یا کمال یافتهای حقیقت مجردی را به واقع تجردی یا مثالی آن و به همان صورت که هست ببیند؛ بدون آن که خیال و یا قوای مشترک آن فرد در آن حقیقت و معنا دخل و تصرفی داشته و در آن تغییری ایجاد کرده باشد، در این صورت وی نفس واقع را دیده و یافته است و از این جهت نیازمند تعبیر نمیباشد و تنها معبر باید آن را تأیید کند و اطمینان درستی آن خواب را در او ایجاد نماید و اگر این امر در بیداری رخ دهد، خود مشاهدهای بس گویا و روشن است و پیشامد این امر در بیداری به مراتب سنگینتر و مهمتر از پیشامد آن در خواب است؛ زیرا در بیداری توان بر یافتن باطن را با وجود حواس ظاهری در خود داشته است، بدون آن که اختلالی در ظاهر پیش آید. البته این امر در توان هر کس نیست و در خور افراد بسیار وارسته است. لازم به ذکر است این امر در خواب بیشتر امکانپذیر است و حتی میشود فردی در خواب توفیق چنین امری را بهدست آورد؛ هرچند شایسته نباشد؛ زیرا این گونه مبشرات بر اثر عوامل و علل خود، گاه در افراد عادی رخ مینماید و در یک لحظه رؤیتی بهرهٔ آنان میشود.
متعلق رؤیت در بیداری یا خواب میتواند امور دنیوی یا معنوی و تجردی باشد و در اموری دنیوی نیز گاه مربوط به حادثه و جریانی است که ارتباط به زندگی خود دارد و گاه به امور دیگری ارتباط دارد؛ ولی رؤیت امور تجردی و باریافتن به بارگاه عوالم مثالی یا تجردی آنطور که در آن عوالم میباشد، چندان آسان و فراوان نیست؛ بهخصوص اگر در بیداری باشد.
مشاهدهٔ امور مجرد یا مادی در بیداری چندان آسان نیست و تنها ویژهٔ اهل الله میباشد؛ ولی دیدن واقع امور دنیوی در خواب ممکن است و دیدن امور معنوی اندک پیش میآید؛ هرچند ممکن است امری و چیزی بدون دخل و تصرف خیال در خواب و یا بیداری دیده شود. چنین اموری تعبیر و تأویل ندارد و همان است که دیده شده است و بخش محدودی از خوابها و رؤیاها از این نوع خوابها میباشد.
قسم دیگر رؤیا که فراوان دیده میشود، این است که آدمی در خواب موجود مجرد و مفارقی از عوالم تجردی و یا موجوداتی از عوالم مادی را با صورتهای گوناگون و با دخل و تصرف خود و خیال ببیند و این همان رؤیایی است که نیازمند تعبیر و معبر است و خوابگزار تواناست که میتواند واقع آن را رصد نماید و نیز ممکن است که از بخش خوابهای پریشان باشد و از این جهت تعبیری را برنتابد.
رؤیا مثال و صورتی است از واقعیتهای مجرد و روحی و یا مادی که در صورت سلامتی و دوری از حوادث روحی و نابسامانیهای نفسی قابل تعبیر است و دارای ارزش معنوی میباشد و در غیر اینصورت خود حکایت از کمبودی نفسانی و مشکلی روحی در خواب بیننده میکند که «اضغاث احلام» و خوابهای پریشان نامیده میشود و تعبیر ندارد و تنها در جهت روانکاوی نفس میتواند مورد استفاده قرار گیرد و تشخیص این امر که خواب درست و خوبی میباشد یا نه، در حیطهٔ قدرت معبر میباشد و معبر این صورت دیده شده را به حقیقت اصلی خود ارجاع میدهد و آن را باز مییابد و اصل واقعه را از صورتگریهای خیال دور میسازد و واقع آن را بیان میدارد.
جنبه گزارش گری رؤیا:
رؤیا اگرچه عوامل نفسانی دارد و از حالات مادی و طبیعی بدن انسان به شمار میآید، در این گونه امور منحصر نمیباشد و علاوه بر آن، گذرگاههای فراوانی نسبت به امور آیندهٔ آدمی دارد و روح و جان انسان و باطن ناآرام آدمی در خواب به واسطهٔ آرامش نسبی که ممکن است در آن خواب پیدا کند، میتواند از آیندهٔ خود با دیدن رؤیایی خبر گیرد و سبب شود که با امور آینده ارتباط مستقیم برقرار نماید.
همانطور که رؤیایی میتواند جنبههای مادی و آزردگیهای جسمانی را حکایت کند و یا رابطهای با گذشتهٔ خود داشته باشد و یادی از همگونیهای آن کند، میتواند آثار مختلف روحی که برآیند حوادث آینده است را در قالبهای مختلف نشان دهد و با چهرههای گوناگون، موضوعات و مسایل آینده را همچون گذشتههای دور بر ما بازگشایی کند و ما را از آن آگاه سازد و راهگشای بسیاری از امور گردد.
اگرچه حوادث آینده به وجود نیامده و همچون حوادث گذشته از دسترسی ما بهدور است، چنین زمینهٔ ارتباطی که بر عالم مادی ما حاکم است، در جهات معنوی و تجردی لازم نیست و همانطور که روح آدمی میتواند با گذشتههای دوری که از چنگ آدمی گریخته تماس برقرار نماید، میتواند با حوادث آیندهای که در ظرف مادی تحقق نیافته نیز ارتباط برقرار کند و روح آدمی با روح آن حقایق و امور مرتبط شود؛ زیرا در مرتبهٔ عوالم معنوی، شرایط مادی حاکم نیست و بدون نیاز به هیچ یک از این امور، میتوان با صفای باطن و زمینههای لازم، خود را به آیندههای بسیار دور رسانید و اگر اینگونه همگونیها شدت یابد و صفای باطن بیشتر گردد، میتوان در بیداری نیز این زمینهها را صورت داد و کسی با حضور کامل در سفرهٔ دل خود، رزق و روزی همهٔ موجودات در تمامی مراتب آینده و گذشته را تحصیل نماید و خود را دید و دیدهای برای حقایق و امور آینده و گذشته سازد.
روان شناسی رؤیا:
رؤیاها برآمده از عوامل و اسباب مختلف داخلی یا خارجی و تجردی یا مادی میباشد؛ همانطور که میتواند دارای عوامل خیالی یا وهمی باشد و گاه همهٔ این امور در تحقق یک خواب میتواند نقش عمده و اساسی داشته باشد.
از اندیشه، اعتقاد، اخلاق، محیط، اجتماع، سلامتی و تندرستی، بیماری، زمان و مکان تا غم، اندوه، شکست و پیروزی میتواند از عوامل تحقق یک رؤیا باشد.
نفس انسان با تمامی قوا و ایادی مختلف و فراوانی که دارد، در سایهٔ فعلیتها و برداشتها و موجودیتهای خود، حقایق مختلف و موهومات و خیالات را صورت میدهد و فراوان میشود که امور متعددی را به یک صورت و یا یک امر را به صورتهای گوناگون شکل میبخشد.
آنچه اخلاق و خصوصیات آدمی را در بیداری میسازد، خوابهای او را نیز صورت میدهد و همانطور که خلق و خوی انسان، چگونگی بیداری او را شکل میبخشد، خواب انسان نیز با همان امیال و منشهایی که در بیداری بهسر میبرد، رخ مینماید.
کارهای خوب یا بد انسان در بیداری بر خوابهای انسان اثر میگذارد و افکار و اندیشههای خوب و بد آدمی در خواب خود را باز مییابد و این نسبت کلی میان خواب و بیداری و خوبیها و بدیها بدون هیچ استثنایی بر تمام امور حاکم است و مدارک روایی ما آن را مورد تأیید قرار میدهد؛ چنانکه معصوم علیهالسلام میفرماید: «أصدقکم حدیثا أصدقکم رؤیا»(صحیح مسلم، ج۷، ص۵۲)؛ راستگوترین شما، پاکترین و راستترین خوابها را دارد. صدق و کذب گفتار، نقش اساسی و مناط ارزشی در خوابهای فرد دارد.
همچنین دیگر اوصاف و نیز بیماریها همچون صدق و کذب بر خواب تأثیرگذار است. خوابهای افراد ترسو، شجاع، بخیل یا بخشنده از یکدیگر متفاوت است و هرگونه خوبی و یا کمبود نفسانی میتواند در خواب اثر خاص خود را داشته باشد.
روان درمانی با رؤیا:
رؤیا و خواب به چهار دستهٔ کلی تقسیم میشود: خوابهای خوش و رؤیاهای سالم و حیاتبخش و خوابهای شیطانی و آشفته یا «اضغاث احلام» و این دو دسته نیز یا ظاهر است و تعبیری ندارد و خود حکایت از واقع خارجی میکند و یا به تعبیر نیاز دارد.
خوابهای خوب و خوشی که باطن دارد و تعبیر آن ظاهر نیست نیاز به خوابگزار دارد و معبر میتواند با عبور از ظاهر، واقعیت آن را جستوجو نماید، ولی خوابهای ناسالم و اضغاث احلام تعبیری ندارد؛ جز آن که معبر اگر طبیب حاذقی باشد و بتواند مسایل روحی و روانی را کاوش کند و آگاهی کامل و تخصص در این زمینه داشته باشد، میتواند از همان خوابهای آشفته، بیماری و کمبودهای روحی و روانی و حتی جسمی و طبیعی آن فرد را بهدست آورد و او را تحت مداوا قرار دهد؛ خواه امراض وی جسمانی باشد یا روحی و فسادهای نفسانی و اخلاقی و حتی ممکن است از طریق این خوابها، چگونگی جامعه و خانه و موقعیت محیط زندگی خواببیننده را به دست آورد، بهویژه چنانچه خوابگزار و روانکار در علم فراست و دیگر جهات واقعشناسی نیز آگاهیهای لازم را داشته باشد.
در جامعههای باز که از فرهنگ بالایی برخوردار است و زمینههای علمی در آنان گسترش و رشد یافته است، از خوابهای ناسالم و آشفته میتوان برای یافتن بیماریها و دادن نسخهٔ لازم استفادهٔ فراوانی نمود.
این توضیح میرساند که هیچ خوابی بیارزش نیست و تمام خوابها میتواند در حد خود دارای ارزش خاصی باشد و نباید آن را بیهوده و زاید پنداشت؛ اگرچه بهرهبرداری از چنین خوابهایی چندان آسان نیست و حتی گاه تشخیص خواب مبشر از خواب آشفته مشکل میگردد.
گسترهٔ رؤیا:
بسیار میشود که رؤیای فردی به خود وی ارتباطی ندارد و سرنوشت فرد دیگری را رقم میزند. میشود که رؤیای فردی به فامیل، دوست و آشنای آن فرد ارتباط داشته باشد، همانطور که میشود خواب سادهدلی، نقشهٔ آیندهٔ جامعهای باشد و یا وضعیت عالم و سلطان و بزرگی را نشان دهد که باید نسبت به آن توجه بسیار شود و بهرهبرداری فراوانی از آن گردد؛ هرچند برگرفتن این گونه نتایج از رؤیاها کار چندان آسانی نیست.
تعبیر رؤیا:
«تعبیر» در لغت به معنای عبور کردن است و تعبیر خواب یا خوابگزاری به معنای عبور و گذر از ظاهر رؤیای شخص است. تعبیر خواب در اصطلاح کوششی در جهت یافت حقیقت رؤیاست. به عبارت دیگر، در تعبیر معبّر یا خوابگزار از ظاهر رؤیا به حقیقت آن رجوع میکند. از این رو، تعبیر از یک حقیقت باطنی حکایت می کند.
در تعبیر، فردی خوابی میبیند و از عهدهٔ یافت باطن آن برنمیآید و به خوابگزار روی میآورد و معبر باید این خواب را مانند مهرههای شطرنج عبور دهد تا سرانجام باطن آن خواب را نسبت به این فرد خاص بازگویی کند و به او ارشاد لازم و دستور مناسب را دهد.
تأثیر عوامل رؤیا در تعبیر:
هر قدر عوامل داخلی و خارجی فراوان و مختلفی علل و اسباب خواب و رؤیا شود، تعبیر نیز به همان نسبت گسترده، مشکل و پیچیده میشود و حالات و تعابیر گوناگون و متعددی به خود میگیرد.
گاه کسی واقع را در خواب میبیند و تعبیری ندارد و همان دیده شده واقع است و یا واقع خواهد شد و گاه واقع چیزی و جریانی به مثل یا مشابه و یا مخالف و مباین آن صورت مییابد و گاه میشود که ملازم و یا لازم و یا ملزوم امری در خواب به قالب صورت در میآید و گاه میشود که افزوده بر علل و اسباب و بسیاری یا اندکی صورتهای دیده شده، خیال وی را به بازیگری و صورت دادنهای بیمورد مشغول میدارد و کار را پیچیدهتر میسازد و اینجاست که تعبیر مشکلتر میشود و کار خوابگزار سختتر میگردد.
تمام این امور در جهت کیفی نیز میتواند مختلف باشد، بهطوری که در یک رؤیا، جریانی دو یا چهار و یا چندین صورت کیفی را با ظرافتی خاص در خود میکشد و معجونی از کم و کیف به بار میآورد تا جایی که ظاهر رؤیا را به مخاطره میاندازد و رؤیا ظاهر پریشانی به خود میگیرد و صورت «اضغاث احلام» پیدا میکند و یا از پیچیدگیهای خاصی برخوردار میشود که معبر را در برابر خود عاجز میسازد، با آن که دارای حقیقت است و الهامی را در پی دارد و پرده از چهرهٔ باطنی بر میدارد و در پس چهرههای مثالی، حکایت و روایتی نهفته است؛ همانطور که از خواب عزیز مصر، معبران درباری چنین برداشتی نمودند و گفتند: این خواب تعبیر ندارد و اضغاث احلام است و در محدودهٔ کاری ما معبران نیست، با آن که خواب وی از کیفیت بالایی برخوردار بود و مراتب و معانی متعددی داشت و همین ویژگی کار را بر آنان مشکل ساخته بود.
وجود چنین اموری کار را بر معبر مشکل میکند و او باید در تعبیر خواب، درایت و بینش داشته باشد و در رؤیا بهخوبی دقت نماید تا حالات گوناگون و مراتب متعدد خواب را دریابد و صاحب خواب و نوع برخورد وی را با امور و مسایل و موقعیت فکری و کاری و منش وجودی او را به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و با هوشمندی و ذکاوت خاص خود، چگونگی رؤیا را به دست آورد.
رؤیا از دیدگاه قرآن کریم:
«والذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها، وأنابوا إلی اللّه لهم البشری»(زمر / ۱۷).
ـ برای کسانی که از پرستش طاغوت دوری میکنند و بهسوی خدا روی میآورند بشارت (خوابهای خبردهنده) است.
«یا أیها الملأ، أفتونی فی رؤیای إن کنتم للرؤیا تعبرون؟ قالوا: أضغاث أحلامٍ وما نحن بتأویل الأحلام بعالمین»(یوسف / ۴۳ ـ ۴۴).
ـ ای بزرگان، خواب مرا تعبیر نمایید؛ اگر شما به واقع خوابگزارید. گفتند: خواب پریشانی است و ما به تعبیر خوابهای پریشان آگاه نیستیم.
رؤیا دارای اقسام متفاوتی است که فروترین قسم آن را «اضغاث احلام» و خوابهای پریشان و بیاساس و بهترین آن را «بشری» و «بشارت» و خوابهای امید دهنده و راهگشا میگویند. قرآن کریم از هر دو قسم رؤیا سخن گفته است.
رؤیای بشارت دهنده:
خوابهای پریشان پایینترین مرتبهٔ رؤیت خیالی را دارد و در مقابل آن، بهترین خوابها و برترین رؤیتهاست که «بشارت رحمانی» نامیده میشوند و خیال ملکوتی و ملکوت خیال است. قرآن کریم آن را مخصوص مؤمنان بحق و اولیای خود میداند. چنین خوابها و یافتههای ملکوتی برای کسانی است که از مقربان و دوستان خدا بوده و ایمان و تقوای والایی داشته و در درون خود به نوعی شرک و طاغوت را زدوده باشند. پایهٔ چنین خوابهایی امور غیر مادی است و زمینههای مادی و لذایذ حسی در آن بسیار کم است.
این گونه رؤیاها، از ضمیر و باطن فرد صالح و ظهورات رب حقی در آن خبر میدهد که تحت راهنمایی مرشدِ تقدیری آدمی میباشد و در مواقع حساس بهطور گویا پردههایی از جهل و نادانی را از آدمی دور میسازد و او را بهسوی غیب و حقایق مرموز و پنهانی رهنمون میشود و مردمان شایسته را جهت میدهد و در کشاکش روزگار حامی و بیانگر امور میگردد و درآمدی از امور را پیش از وقوع آن نشان میدهد.
خواب روشن و رؤیای گویا بخشی از اجزای نبوت و پیغمبری میباشد، چنان که در روایات است: «رؤیا المؤمن جزء من أربعین أجزاء النبوة»(مسند أحمد، ج۳، ص۲۶۷)؛ خوابها و رؤیاهای خوش مؤمن و افراد وارسته و صالح، خود یک بخش از چهل قسمت نبوت و یافتههای پیغمبری میباشد.
این گونه خوابها معلول عواملی است که جز در شایستگان یافت نمیشود و کمال نفس، صحت مزاج و سلامت روح و روان برخی از موجبات آن است.
تمام انبیا و امامان و اولیا و شایستگان، همگی از این گونه خوابها برخوردار میباشند.
همهٔ انبیا از این گونه خوابها و یافتههای پنهانی در مواقع مختلف و متعدد از عمر خود داشتهاند؛ بهخصوص در ابتدای نبوت و پیغمبری که گاهی وحی و الهام برای پیامبران و امامان در قالب رؤیا رخ مینموده و آنها را نسبت به امور مختلفی آگاه میساخته است و مدارک فراوانی در این زمینه وجود دارد.
در زمان غیبت که جامعهٔ اسلامی بهطور ظاهر از وحی و عصمت دور است و مؤمنان بهطور عادی به صاحب عصمتی دسترسی ندارند، این گونه خوابها بهترین و پربارترین و شیرینترین نوع یافتههای آنان میباشد.
میان این گونه یافتههای ملکوتی و کمالات معنوی، ملازمهٔ حقیقی وجود دارد و چنین یافتههایی نصیب شایستگان میگردد.
آنانی که سلامت نفس دارند و خدای خود را یافتهاند، همیشه سرشار از این گونه خوابها هستند و کسانی که چنین خوابهایی دارند، بهطور جدی برخوردار از نوعی کمال میباشند. کمالات مؤمن خود زمینهٔ خوابهای خوش میگردد و خوابهای خوش زمینهٔ تحقق کمال را در آنان فراهم میسازد و بهطور کلی این انعکاس تزاید باقی است.
رؤیای پریشان یا أضغاث احلام:
«اضغاث» جمع ضغث و به معنای دستهای از ترکههای مختلط و انشعابی از یک امر است و احلام، جمع «حلم» به معنای خواب آشفته و پریشان است.
در میان خوابها، رؤیاهای نادرست فراوانی دیده میشود که عوامل آن، نگرانیهای روحی یا فسادهای مزاجی یا نابسامانیهای خارجی میباشد؛ مثلاً فردی، چیزی را از دست داده و یا نوعی بیماری در او رشد کرده یا هوا گرم بوده و یا بستر وی مناسب نبوده و دهها عامل داخلی و خارجی و مادی یا معنوی دیگر میتوان یافت که در تحقق رؤیا نقش دارد.
خوابهای پریشان در محدودهٔ کاری معبر نیست؛ اما چنین نیست که بیاساس و بیارزش باشد؛ زیرا زمینهٔ بسیاری از کمبودها و نواقص و مشکلات روحی یا جسمی افراد را میشود با آن به دست آورد و از آن در جهت بازیابی سلامت افراد بهره برداری کرد.
خوابهای پریشان و درهم ارزش تعبیری ندارد، و از این جهت خواب گزار از خصوصیت آن بیاطلاع است. خوابهای پریشان و اضغاث احلام از زمینههای مادی و بیماریها و کمبودهای حسی برخاسته است.
خوابهای پریشان و درهم، اگرچه تعبیر ندارد و به جهت تعبیر در شأن معبر نیست، این گونه خوابها منبعی مهم برای روانشناسان در بهدست آوردن ویژگیهای روانی و پنهانیهای باطنی یک فرد است که خود به صورت غالب آن را پنهان نگاه میدارد.
روانکاو حاذق میتواند با استفاده از پارامترهایی که اینگونه خوابها به او میدهد، بسیاری از امراض روانی و حتی جسمانی را مداوا نماید و به بسیاری از ناهمواریهایی که کشف آن از بیمار در بیداری وی ممکن نیست پی برد.
چنین خوابهایی در جامعهای سالم و پیشرفته میتواند توسط معبران و و روانکاوان ماهر و توانا مورد استفادههای فراوان قرار گیرد. برای نمونه، ممکن است فردی در خواب ببیند که در میان آب آلودهای افتاده و دست و پا میزند و بسیار خسته شده است، در اینجا معبر برای تعبیر این خواب، ممکن است به تناسب حالات فردی بگوید: دنیا به تو رو میآورد و باید مواظب باشی که به گمراهی کشیده نشوی و ممکن است به دیگری بگوید: از خوابهای نادرست است و باید به پزشک مراجعه نمایی و روان درمان به واسطهٔ همین خواب او را آزمایش کند و دریابد که وی نیازمند ازدواج است و باید برای تعدیل مزاج خود یا ازدواج نماید و یا از داروی مناسبی استفاده کند و ممکن است در فردی زمینهٔ وجود انگل را برساند و پزشک با آزمایشی به وجود آن انگل آگاه گردد و در پیشگیری از آن یا جلوگیری از وخامت آن کوشش نماید.
نکتهٔ بسیار مهمی که مربوط به علم تعبیر است و خوابگزار باید آن را بررسی کند این است که چه نوع خوابهایی را باید از خوابهای پریشان دانست ومعیار علمی و فنی شناخت این گونه خوابها چیست.
رؤیا و غیب:
غیب، ماورای طبیعت نمیباشد و اساساً ماورا، اصطلاح تامی نیست؛ زیرا هستی، در عین آن که غیب است، شهود محض میباشد و تنها ماده، مشهود نیست و همینطور ماده هم مشهود نیست و خود ماده نیز غیبی است. پس هستی، غیب محض و این غیب، شهود محض و مشهود حق است و دیگر اول و آخر و ماده و مجرد ندارد.
غیب، مشهود همگان است و هر ذره و فردی غیبی را مشاهده مینماید و خود شاهد غیبی میباشد. راهی وسیع به سوی غیب وجود دارد و خودِ شخص راه گستردهٔ غیب است و هیچ کس نباید از آن غافل باشد که کاوش را باید از خود شروع کرد تا غیب خود را ببیند.
بعد از بیان «غیب خود» و «خود مشاهدی» باید گفت: سه راه کلی برای وصول به غیب است:
طریق برهان و دیگر طریق عرفان و راه سوم روش شیطان.
اولین مرحلهٔ حصول غیب و وصول به آن، طریق برهانی است که آدمی را از طریق استدلال و علم حصولی به مقاماتی از مراحل غیب نایل میکند؛ همانند: علم حساب، اسطرلاب، قیافه.
دومین راه حصول غیب را باید طریق شیطانی نامید؛ کهانت، آیینه بینی، سحر.
طریق سوم از راههای وصول به غیب طریق رحمانی است. این روش طریق واقعی و حصول حقیقی است. طریق رحمانی از خاطره شروع میشود و در خواب و بیداری و تا کشف و شهود و الهام و وحی که آخرین و عالیترین مرتبهٔ آن و مخصوص انبیای عظام است ادامه دارد. اولین مرحلهٔ وصول به غیب، رؤیا نام دارد که آدمی عوالم بالا در خواب و با صفای نفسی که دارد، را میبیند و یا حقایقی را در خواب به او نشان میدهند. خواب اولین مرحلهٔ وصول به غیب است که آدمی را به حقایق مثالی عالم بالا یا صورتهای ناسوتی آن آشنا میسازد تا جایی که ممکن است این حالات در بیداری نیز برای وی پیش آید. دیدن در بیداری از عالم خاطره شروع میشود و تا کشف و وحی که آخرین مرتبهٔ آن است ادامه دارد.
نازلترین مرتبهٔ حصول به غیب، خواب است و عالیترین مرتبهٔ آن، وحی میباشد.
رؤیا و عرفان (سلوک معنوی):
«رؤیا» از مربیان باطنی سلوک محبان است که موقعیت بیداری آنان را مینماید. معیار تسلط و اشراف سالک بر خود و میزان تصرف وی در خویشتن به توسط رؤیاهای او به دست میآید. سالک با رؤیا میتواند مشکلات سلوک خود را دریابد و نیز میتواند در رؤیا به حضور اولیای خدا و اساتید کارآزمودهٔ وادی عشق و معرفت برسد و چارهٔ مشکلات و بنبستهای خود را از آنان بخواهد.
دیدن رؤیا باید برای سالک ارادی باشد. کسی که به هیچ وجه رؤیایی ندارد یا بیش از اندازه خواب میبیند و بدون اراده هر چیزی را میبیند یا رؤیاهای وی به صورت مختلف، متشتت، پریشان و درهم است، نمایانگر این است بیداری خوشی ندارد و وی در روز راجل است و نه سالک، و باید روز خود را سامان بخشد.
خاطرنشان میشود عارفان بسیار قوی که جزو اولیای خدا هستند از آنجا که بیشتر در بیداری ارتزاق میشوند کمتر خواب میبینند. برخی نیز به سبب یبوست و خشکی باطن است که خوابی ندارند یا خواب خود را فراموش میکنند.
خوابها و رؤیاها دارای اقسامی از علمی، احساسی، تجسمی، تجردی، منظم، متفرق، پیوسته، متعدد و چندگانه، خوابهای تازه و نو که نمایانگر اسم، ذکر و مکان تازه است یا خوابهای تکراری تقسیم میشود و هر یک نشاندهندهٔ برخی از حالات سالک است. همچنین رؤیا از این جهت که فرد در آن با مردگان ارتباط دارد یا با خانهٔ خویش و همسر و فرزندان خود و یا با اموری تجردی و ملکوتی یا بهشت و جهنم، حایز اهمیت است.
خوابهای منظم و خوابهایی که تازگیها را نشان میدهد و مکانی تازه یا فردی را که نمیشناسد به سالک معرفی میکند و نیز دیدن برزخ یا قیامت و یا گذشتگانی که پیش از این ندیده و نشناخته است؛ مانند اویس قرنی و سلمان پارسی یا مقداد و نیز حوادث و افرادی که مربوط به دهها یا صدها سال پیش میباشد یا تشرف به محضر اولیای خدا و نیز خوابهای گشایشی که تجردی و معنادار است یا مشکلی علمی یا عملی را از سالک حل مینماید و نیز خواب آسمانها و دریاها یا گنجها نشاندهندهٔ سلامت فرد و سالک بودن فرد است و بسیار عالی است؛ هرچند فرد در عبادت تنها به انجام واجبات بسنده نماید.
خوابهای نامنظم و نیز خوابهایی که گذشتهٔ فرد را بیان میدارد یا خوابهایی که برگردان امور روزانهٔ اوست به این معنا که اگر به سفر حج رفته از حجاج و خانهٔ خدا خواب میبیند و اگر روز هوس انگور داشته است، میوههای درخشان آن را خواب میبیند و نیز مشاهدهٔ افرادی که میشناسد؛ مانند فامیل، دوستان، همکلاسیها یا خودن میوهها و غذاها یا حرکت و سفر با همسر و فرزند و نیز امور مربوط به ناسوت مانند بازار و بهطور کلی هر چیزی که از اطراف نزدیک فرد حکایت دارد نشانگر پنهانیهای آدمی است و میرساند خواببیننده به ملاعبهٔ نفس گرفتار است و وی هنوز در سیر و سلوک قرار نگرفته است و هرچند نماز و عبادت یا ذکر فراوان داشته باشد اثری بر او ندارد و هنوز در راه نیست. چنین کسی فرد خستهای نیست و کاری مهم ندارد یا فردی است که روز خود را به بیکاری گذرانده است. برخی خوابها نیز نوعی بیماری جسمی یا روانی خواببیننده را نشان میدهد.
سالک برای شناخت خود و به دست آوردن موقعیت معنوی و مرتبهٔ معرفتی خود میتواند خوابهایی که در طول یک ماه میبیند را بررسد و نوع آن را رصد نماید.
برخی که خوابهای آنان از آینده حکایت دارد و در یک ماه چند خواب میبیند که حوادث دیده شده در خواب، بعد از آن اتفاق میافتد، اخبارگر و راوی باطنی در خود دارند. آنان برخی درگیریهایی که قرار است برای آنان پیش آید یا شهادت خود را میبینند. چنین افرادی در باطن خود محدّث و راوی دارند.
رؤیا یکی از واردات است. سالک باید واردات ذهنی و باطنی خویش را با دقت نظارت نماید تا بتواند کمترین رشد و تعالی یا هبوط و سقوط خود را دریابد و برای آن چارهجویی نماید. البته محبوبان الهی که این کتاب از آنان نمیگوید دارای سنگشکن هستند و هرچه بر آنان وارد شود حتی اگر نجاستی باشد آن را خنثی و تطهیر میکنند. آنان مانند مجتهد هستند که «ید» و قدرت تصرف دارد و هیچ واردی نمیتواند بر آنان تأثیر داشته باشد.
اما محبان از هر چیزی تأثیر میپذیرند. برخی از آنان که ضعیفتر هستند تأثیر واردات را در کوتاهمدت درنمییابند. آنان مانند سرمایهداری هستند که خمرهای از دست وی میافتد و میشکند و به آن اهمیتی نمیدهند و تأثیری از شکستن آن بر سرمایهٔ خود احساس نمیکنند؛ ولی اگر همین سرمایهدار صد خمره را در طول زمان از دست دهد، خسارت بسیار آن را در حسابرسی و گردش انبار خود درمییابد.
سالک با دقت بر رؤیاهای خود میتواند از شکست یک به یک خمرههای خود آگاه شود و پیش از ورشکستگی از خودفریبی دست بردارد و شکستهای خود را یکی یکی ببیند و برای پیشگیری از آن راهی بجوید. آدمیزاد اگر نتواند دیگری را هرچند به سختی فریب دهد اما میتواند خود را بهراحتی فریب دهد و چون کبک سر در زیر برف نماید و بدیهای خود را نبیند یا آن را چنان توجیه نماید و برای خویش زینت دهد که گویی انجام آن ضرور مینماید اما آدمی نمیتواند در رؤیاهای خود تصرف نماید. رؤیاها باطن فرد را همانگونه که هست به وی نشان میدهد. خواب بهترین محک برای ارزشیابی باطن خود هست که خودفریبی در آن نیست. کسی که خوابهای وی جز ملاعبهٔ نفس و تکرار امور روزمره یا پریشان نیست بهتر است فریب کارهای خود در بیداری را نخورد و به تهجد خویش دل نبندد و درس خواندن خویش را امتیاز نداند و خود را مؤمن نپندارد؛ چرا که آزمون خواب وی نمرهای قبولی یه او نداده است.
خوابهای گروه نخست را باید خوابهای «مبشّر» دانست که نخستین پیآمد سلوک است و اولین رؤیتهای سالک و رأس المال ابتدایی او را تشکیل میدهد.
سالک در صورتی که آنچه را باید در بیداری به آن توجه داشته باشد رعایت نماید و دیدهها را به دقت ببیند و سطحی نیندیشد و سطحی نبیند در شب نیز خوابهای خوبی میبیند؛ اما آن که دیدنیهای روز را نمیبیند و چشم وی از آن غفلت دارد خواب خوشی نیز ندارد. این امر حکایت حال کسانی است که میراث گرانقدر چهارده معصوم علیهمالسلام که به ما رسیده است را نمیبینند و همواره در پی آن هستند که به زیارت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) برسند. آنان این همه حضور معصوم را نمیبینند و از آن بهره نمیبرند و همواره در پی پنهانیها هستند. آنکه در بیداری در پی نادیدهها نیست چگونه میتواند در خواب به جایی رود که آن را پیش از این ندیده است.
سالک بعد از آن که در مسیر سلوک قرار گرفت و توانست میزان خواب خود را ارادی سازد و بر ارادهٔ خود کنترل داشته باشد با تمرین به جایی میرسد که رؤیاهای وی نیز ارادی میگردد و اراده میکند فردی یا چیزی را در خواب ببیند. خواب وی همانند کتابی است که محقق برای یافت مسألهٔ علمی خود به آن مراجعه میکند. خواب در این صورت نقش مربی و استاد باطنی را بازی میکند و او هم به باطن فرد ترسیم یافته و نظم گرفته پاسخ میدهد. خوابهای ارادی استخباری است و سالک با آن میتواند خبری از غیب بگیرد اما چنین خوابهایی تنها در دیدرس کسانی است که توانسته باشند میزان خواب خود را ارادی کرده باشند و با خواست خود به خواب روند و با خواست خود از خواب برخیزند. سالک تا از این مرحله نگذرد نمیتواند رؤیاهایی ارادی داشته باشد و اگر چیزی نیز نصیب وی شود نامفهوم است.
خوابهای ارادی خبر دهنده است و خاصیت انبایی دارد. این خوابها چنان باید تحت اراده آید که همچون تیراندازی ماهر هدف مورد نظر را برآورده سازد بدون آن که اندک خطایی داشته باشد. این خوابهای هدفمند قدرت ارایهٔ مشکلات نفسانی سالک را دارد و سالک در پرتو بررسی و دقت بر آن میتواند مشکلات خود را شناسایی و برطرف نماید. چنین خوابهایی برای سالک حجیت دارد و همانند عقل که حجت باطنی است و نیز معصوم که حجت ظاهری است میتواند رابط وی با دنیای غیب گردد؛ اگر قلب صافی و رنج زحمت برای سالک هموار باشد.
خاطرنشانی نکتهای نیز بایسته است و آن این که خوابهای ارادی از آنجا که از مبادی اولی سلوک است، میتواند اولین مرکز شیطان در دل باشد؛ به این صورت که سالک را در پی تجسس در پنهانیهای مردم وا دارد. این تله از نخستین دامها و تلبیسهای ابلیسی برای متوقف نمودن سالک و سقوط وی هست و در اینجاست که افراد لایق از نالایق و عارف سره از غیر شناخته میگردد. افرادی که قدرت چنین تجسسهایی را مییابند، نهتنها دیگر خداوند به آنان کام نمیدهد، بلکه چنان هبوط مینمایند که به کاسبی در ناسوت با خبردهی از پنهانهای مردم آلوده و گرفتار میشوند. فرد در چاه غیبگویی و آیندهبینی گرفتار میشود و چنین فردی به دلیل تجاوز از طریق باطن به خسران دنیا و آخرت و به غیربینی گرفتار میآید. این فرد آلوده کجا و صافی دل عارفی که لایهای بر چشم خود میکشد و در برابر پروردگار سر به زیر مینشیند و میگوید: خدایا مرا با بندههای تو کاری نیست و چشمم را بر روی همه درویش کردهام و هیچ نمیبینم کجا؟ البته ممکن است سالک بر اثر غفلت یا قهر، چیزی ببیند، اما وی نباید به آن ترتیب اثر دهد یا آن را برای کسی بازگو نماید وگرنه کمترین ترتیب اثر و اهتمامی به آن همان و مردن سالک و توقف از سلوک و سقوط، انحطاط، حرمان و نابودی وی همان.
بنده شبی خواب آقای بزرگواری را دیدم که در نزدیکی منزل ما سکونت داشت. او با آن که با ظاهری بسیار آراسته در جامعه حضور مییافت، در خواب من بسیار وحشتناک بود و دیدم انسانها را میگرفت و آنان را قصابی میکرد و میکشت. من هر روز او را میدیدم و از این که چنین خوابی برای او دیدهام خندهام میگرفت و با خود میگفتم به این فرد نمیآید که آدمها را چنین قصابی کند. سی سال از این ماجرا گذشت اما در این مدت هرگز به او چیزی نگفتم. هرگاه او را میدیدم به ذهنم مینشست که به وی بگویم قدری مواظب باش ولی باز به خودم نهیب میزدم که به تو چه ارتباطی دارد! بعد از آن بود که وی باطن خود را نشان داد و در منصبی قرار گرفت که حکم به اعدام بسیاری داد.
از آسیب همین یک رؤیا که به دیگربینی مبتلا بود همین بس که سی سال فکر مرا آزار داد که عاقبت وی چه خواهد شد. افزون بر این که چنین قصابی را از او خندهدار میدانستم که از ادب بهدور بود. ضحک به تنهایی عوارض بسیاری را در پی دارد و انسان نمیتواند آن قدر آزاد باشد که به بندگان خدا بخندد. ناسوت و طبیعت خود صاحب دارد و خود میداند که چه کند و دیگران را نسزد که در کار آن دخالت کنند. سالک نباید ورودی به حریم خصوصی دیگران داشته باشد. خداوند بینهایت بنده دارد و به کسی ارتباطی ندارد که آنان در خفا چگونه زندگی میکنند. به هر روی، در خوابهای ارادی باید مراقب بود به تجسس دچار نشد و کاری به غیر نداشت و تنها باید سر را به زیر انداخت و راه خود را رفت و از خوابها برای طی طریق سلوک استفاده نمود. سالک باید بسیار مواظبت نماید که از خواب ارادی خود تنها چیزی را که برای سلوک وی لازم، ضروری و خیر است دنبال کند. خوابهای ارادی بهترین مرشد باطنی و مربی منفصل است. البته این خوابها با عرضه بر استاد است که زبان میگشاید و نتیجهبخش میگردد. خوابهای ارادی بسان توپهای جنگی است که هدف آن را با گِرای استاد باید به دست آورد و سالک نمیتواند نادیدهها را خود به تنهایی خبر گیرد یا هدف خود را بر مصداق آن تطبیق دهد و صحت و سقم آن را دریابد. این خوابها تنها برای افراد بسیار قوی و رَسته از مربی است که خود به خود رمزگشایی میگردد.
برای آن که رؤیایی ارادی داشت باید آداب و شرایطی را رعایت نمود که برخی از آن در روایات آمده است. همچنین باید آیاتی از قرآن کریم را ذکر خود قرار داد. غذاها و خوراکیهایی ویژه نیز توصیه میگردد که کتاب جای ذکر عمومی آن نیست و نسخهٔ آن را باید از استادی کارآزموده گرفت که به تفاوت استاد و شاگرد، نسبی میگردد. کسی که در عرفان عملی قوی میشود، برای خود شگردهایی پیدا میکند. وی همانند هفتتیرکشهاست که هر کدام برای خود شگردی دارند که دیگری آن را ندارد.
این خوابها برای کسانی که در بیداری نمیتوانند به مغیبات دست یابند اهمیت بسیار دارد؛ زیرا رؤیای خواب میدان تمرینی است که بتوان در بیداری نیز از غیب عالم بهره برد.
خوابهای ارادی سبب میشود سالک عاقلتر و واقعبینتر شود. او خود را با این رؤیاها میآزماید و میفهمد در سلوک خود مهارت و پیشرفت دارد یا نه؛ اما خوابهای قهری که ملاعبهٔ نفس نباشد چنین نتیجهای را به صورت اطمینانی به دست نمیدهد.
تأثیر خواب سبک، متوسط و سنگین در رؤیا:
خواب بر سه مرتبهٔ کلی است: سبک، متوسط و سنگین. در هر سه درجه و درجات بین آنها همه خواب میبینند و رؤیا همیشه هست؛ ولی به خاطر عادت روزمره و مشغلههای فراوان، آن را فراموش میکنند و گویا هیچ خوابی ندیدهاند؛ مثل تمام کسانی که هر روز زندگی آنان مثل گذشته است و تفاوت امروز با فردا را نمیدانند و تنها تفاوت آن را تقویم و تاریخ میلادی یا هجری تشخیص میدهند و یا به کلیسا و نماز جمعه رفتن بعد از هفت تاریکی و هفت روشنی را میشناسند.
برای فعال شدن قوهٔ فکری باید تمرین کرد. برای نمونه، آیا از صبحانهٔ یک ماه پیش چیزی به یاد داریم و آیا تنبیه شدن به دست پدر و مادر در کودکی را به خاطر میآوریم یا اینکه حتی نمیدانیم صبح چه خوردهایم و چه کردهایم؟ اگر توجهات ما بالا رود و بتوانیم تمام اعضای خود را فعال کنیم و عقل ما بدون اراده فکر نکند، همچنان که اعضای ما با ارادهٔ خود اقدام نمیکنند، میتوانیم خواب مورد نظر خود را ببینیم.
برخی از خوابها سبک است و بعضی سنگین. در خوابهای سبک، حواس ظاهری شخص از کار نمیافتد، از این رو او هرچه در خواب میبیند همان ظاهر است و تنها ظاهر را میشنود. اینگونه است که خواب دیدن او رمزی را نمیگشاید و از غیبی پرده بر نمیدارد. اما کسی که خواب سنگینی دارد، وقتی در خواب چیزی را میبیند، نباید آن را با ظاهر و بیداری مقایسه کند؛ چرا که وی به غواصی میماند که به ژرفای دریا نفوذ کرده و میخواهد چیزی را از اعماق دریا بیرون آورد. برخی از آنان به دلیل عمق خوابی که دارند، نمیتوانند آن را با خود نگاه دارند و عقل آنان قدرت و یارای نگهداری آن را ندارد، از این رو آن را فراموش میکنند و در بیداری نمیتوانند خواب خود را مرور کنند و در واقع، عقل آنان نیز به خواب سنگین میرود.
اما در خواب متوسط، افراد میتوانند مسایلی را ببینند و عقل نیز یارای نگهداری بخشی از آن را دارد. خواب هرچه سبکتر باشد، عقل توانایی بیشتری دارد که خواب دیده شده را در خود نگه دارد. البته تقسیم خواب به سبک، متوسط و سنگین، معیار ارزش خواب نمیباشد. انسان باید این توانایی را داشته باشد که از هر سه گونه خواب یاد شده بهره برد، از این رو باید با تغییر رویه آن را واضح و شفاف نماید و اگر خواب وی سنگین است آن را به سبک یا متوسط تغییر دهد و چنانچه خواب سبکی دارد آن را سنگین یا متوسط نماید. خواب متوسط نیز باید به سوی خواب سبک و نیز سنگین نوسان داشته باشد. افزون بر این، باید ساعات متمادی در روز را به یک چیز فکر کند و تا مدتهای زیاد تنها بر یک چیز تمرکز نماید تا آن را بیابد.
تأثیر زمان و مکان خواب در رؤیا:
فرهنگ قرآن کریم در مورد شب، بیداری در آن است و خواب از آن استثنا شده است؛ از این رو به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلِیلاً». نمیفرماید بخواب مگر کمی را؛ بلکه میفرماید بیدار باش مگر کمی از آن را. اگر کسی شب را بیدار باشد و وقت خود را در بیداری بگذراند، بهطور قطع موفق میشود و میتواند راهی به آن سوی غیب پیدا کند.
باید توجه داشت در عالم هیچ گاه تعطیلی رخ نمیدهد و خواب در هر زمانی که دیده شود ارزش دارد. بله چیزی که سبب تفاوت میان زمانها میشود موقعیتها، حوادث، توجهات و حیثیات است. زمان با زمان تفاوتی ندارد، اما نسبت به افراد این تفاوت ایجاد میشود.
دربارهٔ زمان باید دو جهت را در نظر داشت:
یکی اینکه ایام، ساعات و زمانها یکسان است و هر لحظهای یوم اللّه و متعلق به حق تعالی است. ما لحظهای نداریم که به خداوند تعلق نداشته باشد، ولی به دلیل حیثیات، خصوصیات، وقوع امور و چگونگی حوادث، بعضی از اوقات بر بعضی دیگر برتری پیدا میکنند. به عنوان مثال، روز جمعه در اسلام به عنوان روز عید قرار داده شده است و جمعه به این اعتبار موقعیت خاصی پیدا کرده است. در اینجا نفس زمان موقعیت متفاوتی ندارد اما حیث زمان موقعیت پیدا میکند. زمان مانند خط در زبان فلسفه است. خط یک کم متصل است، اما استقامت، انحنا و شکستگی در خط مستقیم، خط منحنی و خط شکسته، عارضی است که بر این کم وارد میشود.
زمان نیز چنین است. زمان مقداری از حرکت است و نسبت به انسانها، خصوصیات و ویژگیها متفاوت میشود. در این موارد، زمان بر اساس خصوصیات، لوازم، عوارض، حوادث، آثار و موقعیتها تفاوت مییابد. برای مثال، میگویند شبهای جمعه درهای بهشت باز است. این سخن به این اعتبار است که شریعت خواسته است ما را تربیت کند تا شبهای جمعه به اموات، عزیزان و گذشتگان بیشتر توجه نماییم؛ در نتیجه درهای بهشت باز میشود. ماه رمضان نیز چنین است. دین ما را تربیت مینماید، در نتیجه حیثیتی پیدا شده که این ماه عظمت پیدا کرده است. ماه رمضان، ماه برکات، خیرات، کمالات و تطهیر از گناهان و معاصی میشود. این امور حیثیتهای اجتماعی، روانی، تربیتی، سنتی، اخلاقی، عقلی و گاهی حقیقی است که در زمان پیدا میشود.
مکان نیز همین گونه است و قطعه زمینی به اعتبار اینکه آن را اتاق خواب در نظر میگیرند، تخت و لباسهای تمیز در آن میگذارند و قطعهای دیگر آشپزخانه یا سرویس بهداشتی میگردد. این دو مکان هیچ تفاوتی با هم ندارند. تنها به اعتبار چینشهای سطح زمین تفاوت پیدا میشود. در محیط زندگی ما مکانهایی است که امروزه خرابه است و ممکن است در آینده مسجد و سجدهگاه شود. در تهران جایی سالیان دراز کافه و محل شرابخوری و عربدهکشی بود و هماکنون مسجد شده است. به اصطلاح میگویند این زمین عاقبت به خیر شده است. ممکن است مسجدی را بتخانه کنند. در هندوستان «مسجد بابری» را بتخانه کردهاند. بیت اللّه الأعظم روزی بتخانه بوده و امروز عبادتگاه مسلمانان شده است. حیثیتها و خصوصیتهای اعتباری، عقلی، سنتی، اخلاقی، اجتماعی، نفسی، روحی و روانی است که زمانها و مکانهایی را شرف میبخشد.
بنابراین، زمان و مکان دو حیث دارد: یک حیث، همان اصل این دو است که بر اساس آن، هیچ زمان و مکانی با هم کمترین تفاوتی ندارد. حیث دوم، خصوصیات و عوارض است که بر اساس آن متفاوت میباشد. برای نمونه، اگر کسی شام سنگینی بخورد و ساعات متمادی در آن شب بخوابد، معدهٔ وی باتلاقی از مواد میگردد و بخار حاصل از آن به مغز وی میزند و کالری حرارت و انرژی مغز او را بمباران میکند. در این حال، ممکن است خواب ببیند که کسی میخواهد او را خفه کند یا با او دعوا نماید یا سر فرزند او را ببرد و چیزهایی مثل آن؛ اما فرد دیگری در همان شب، با توجه میخوابد و پیش از خواب سورهٔ یاسین یا «امن یجیب» میخواند و به خواب میرود و یکی از بهترین خوابها را میبیند. ممکن است کسی نیز شب به خواب نرود و شب را به پرسه زدن، گپ زدن، وقت تلف کردن و دیدن فیلم یا چت در اینترنت بگذراند و پیش از سحر به خواب رود و در همان وقت، بدترین خواب را ببیند. اگر در مکانی بخوابید که ریگ، تیغ، مورچه، سوسک یا رطوبت دارد، بدترین خواب را خواهید دید. به هر روی، تمام این خوابها بر اساس حیثیتهایی است که ما ایجاد میکنیم و یا سنت و دین ایجاد میکنند. حیثیتها به زمان و مکان اعتبار میدهند و خصوصیات این دو را تغییر میدهند.
حیثها نیز برخی اعتباری و بعضی حقیقی است. بعضی از حیثیتها دینی است و برخی از آن طبیعی است. به هر روی، اگر کسی در باب خواب و رؤیا بتواند عوارض خود را کاهش دهد، هر وقت خواب ببیند، خواب وی صحیح است و دارای تعبیر میباشد و چنانچه به کسی یکی از عوارض یاد شده برسد، خواب او نادرست است و حتی اگر در سحرگاهان نیز خواب ببیند، خواب او شیطانی است. اگر کسی دارای موقعیت و حیثیت سالمی باشد، چنانچه ظهر نیز بخوابد، برای او سحر است و اگر در جایی بخوابد که مورچه، تیغ، سوسک یا رطوبت دارد، اگر سحر نیز باشد، مانند ابتدای شب است و خواب بد میبیند. تمام این موارد حیثیات گوناگونی دارد.
حیوانات و خواب و رؤیا:
شایان ذکر است رؤیا به انسان منحصر نیست و حیوانات نیز کم و بیش هر یک در نوع خود میتوانند خواب و رؤیا داشته باشند.
به طور کلی میتوان گفت: هر حیوانی که خواب دارد به نوعی میتواند رؤیا داشته باشد؛ اگرچه حیوانات در دیدن رؤیا با هم تفاوت دارند، همانطور که در خوابیدن و مقدار آن با یکدیگر تمایز دارند و درصد هوش و ذکاوت آنها در خواب و رؤیای آنها مؤثر میباشد. البته چنین نیست که هر حیوانی که بیشتر میخوابد، بیشتر خواب ببیند؛ چرا که تنها هوش و ذکاوت و مقدار حافظهٔ آنها در این امر مؤثر است و آنها نیز حالات ثابت و متغیر فراوانی دارند و خوب است در این جهات، تحقیق مستقلی نسبت به هر یک از حیوانات به عمل آید تا آدمی از شگفتیهای خواب و رؤیای حیوانات و ظرایف آن آگاه گردد.
منابع:
۱٫اصول و قواعد تعبیر خواب/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا. چاپ دوم. ۱۳۹۳٫
۲٫خواب، شب و بیداری/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات ظهور شفق.۱۳۸۵٫
۳٫دانش استخاره/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ آموزش روشمند اصول، قواعد، اصطلاحات و رموز استخاره به همراه تطبیق بر تمامی آیات قرآن کریم/انتشارات فرتاب، ۱۳۹۰/شابک دوره: ۹ ـ ۵ ـ ۹۱۵۷۲ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
۴٫غیب، شب و بیداری/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک: ۸ ـ ۵۰ ـ ۷۳۴۷ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸.
۵٫شگفتیهای تندرستی و روحافزایی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۲/شابک: ۲ ـ ۷۳ ـ ۶۴۳۵ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
۶٫دانش سلوک معنوی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/آموزش مهمترین قواعد سیر معنوی شیعی و اصول سلوک عرفانی با شیوهٔ اختصاصی محبوبان الهی/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۱/شابک: : ۱ ـ ۴۱ ـ ۶۴۳۵ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
جستارهای وابسته:
علم، دانش، فلسفه، منطق، فقه، روان شناسی، عرفان، حکمت، فراست، تعبیر، غیب، خواب، قرآن کریم، علوم قرآنی، استخاره، تأویل، تفسیر، اعجاز، اسمای الهی.