معناشناسی استخاره:
استخاره در لغت به معنای خیر خواستن و بهجویی است.
همانطور که مادهٔ استخاره از «خیر» است، مادهٔ اختیار هم خیر است، ولی میان این دو تفاوتی هست.استخاره طلب خیر و بهجویی از خداوند است، ولی اختیار طلب خیر به صورت مطلق و نوعی گزینش عقلانی است. گذشته از این، اختیار در تیررس ماست؛ ولی استخاره خارج از این قلمرو است.
بر این اساس، استخاره طلب از باطن و اختیار در محدودهٔ نیمهٔ آشکار واقعیتهاست. به بیانی دیگر، ما در استخاره میخواهیم به حقایق پنهان که در محدودهٔ عقل نیست و بیرون از دسترس اندیشه است دست یازیم؛ از این رو باید گفت استخاره توجه به عنایت است، ولی اختیار به عقل و خرد و توان آدمی تکیه دارد.
استخاره و عقل و خرد:
انجام استخاره هیچ گونه منافاتی با عقل ندارد و امری خردپذیر دانسته میشود. همانطور که مادهٔ استخاره از «خیر» است، مادهٔ اختیار هم خیر است، ولی میان این دو تفاوتی هست. استخاره طلب خیر و بهجویی از خداوند است، ولی اختیار طلب خیر به صورت مطلق است و نوعی گزینش عقلانی است. گذشته از این، اختیار در تیررس ماست؛ ولی استخاره خارج از این قلمرو است. بر این اساس، استخاره طلب از باطن و اختیار در محدودهٔ نیمهٔ آشکار واقعیتهاست. به بیانی دیگر، ما در استخاره میخواهیم به حقایق پنهانی که در محدودهٔ عقل نیست و بیرون از دسترس اندیشه است دست یازیم؛ از این رو باید گفت استخاره توجه به عنایت است، ولی اختیار به عقل و خرد و توان آدمی تکیه دارد.
ما در انجام هر امری به «خردپذیر» بودن آن اهتمام میورزیم؛ ولی چون وصول به نیمهٔ باطن به طور خاص از دسترس عقل بیرون است، خرد حکم مینماید که با در دسترس بودن راهی که ما را به نوعی به باطن میرساند، در کنار عقل از نیروهای باطنی مدد بگیریم.
استخاره و مشورت:
انجام استخاره به صورت متعارف همانند مشورت به مقتضای عقل است و افرادی که مشورت نمیکنند استبداد رأی یا اعتماد به نفس مضاعف دارند اما اهل مشورت افزوده بر این که خودبرتر بین و متکبر نیستند، از نظر کارشناسی دیگران بهره میبرند. استفاده از استخاره نیز چنین است. کسی که در کار خود مشورت میکند یا از خداوند طلب خیر مینماید، فرد فروتنی است و افزوده بر این مثبتگراست و طلب خیر از نظر اخلاقی امری نکوهیده و منفی نیست.
البته در مورد پیشی داشتن مشورت بر استخاره یا به عکس باید گفت: مشورت امری عقلایی و نیز عقلانی است و خرد آدمی حکم میکند که پیش از انجام هر کاری، نظر خبرگان و کارشناسان فن به دست آید و انسان باید در انجام هر کاری آگاهانه و با مجوز کارشناسان و کارآگاهان وارد شود. البته این نیمی از کار را مینماید و نیمهٔ پنهان کار در تیررس استخاره است اما با وجود حیرت و تردید و نداشتن آگاهی از آن میتوان شک را با استخاره برطرف نمود و نیمهٔ پنهان کار را نیز به دست آورد. در بسیاری از کارها مشورت میتواند عاقبت و فرجام کاری را به ما بنمایاند و در چنین اموری نیاز الزامی به گرفتن استخاره نیست، اما در پارهای از کارها چنین نیست و با نظر مشورتی کارشناسان نمیتوان از نتیجهٔ کار اطمینان یافت و در چنین مواردی که بیشتر در کارهای کلان است میتوان به استخاره مراجعه داشت. استخاره و مشورت با هم تنافی ندارند و هر یک دیگری را تکمیل میکند. مشورت نیمهٔ آشکار کار را به دست میدهد و استخاره دغدغههای باطنی را از میان بر میدارد و نیمهٔ پنهان و باطن کار را آشکار میسازد.
استخارهٔ دل:
استخاره به دل یعنی آن که خواهان بدون توجه، استجماع و جمعیت خاطر در پی کاری نرود و کاری را با شک و تردید انجام ندهد.
میان مردم شایع است که میگویند استخاره به دل است، اگر خوبی انجام چیزی به دل انسان برات شد، آن کار خوب است و در غیر این صورت خیر. بنا بر این گفته، استخاره همان حالت دل انسان است.
یکی از اقسام استخاره، رجوع به دل است تا دل با الهامی که میگیرد از حالت شوک و حیرت بیرون آید. در این زمینه روایاتی نیز رسیده است که سفارش میکند از خداوند طلب خیر کنید تا خداوند خیر را بر شما نازل کند. استجماع، بازیافت رؤیت، و عبادات شرعی همانند نماز و دعا و طلب خیر از خداوند هریک به جای خود دل را باز میکند و آن را برای دریافت الهامات ربوبی آماده میسازد و اگر عبادت و توسلی نتوانست قفل دل را بگشاید باید عبادت و توسلی دیگر را آغاز نمود و توصیه به سجده، نماز، توسل و شفاعت در روایت معصوم در این راستاست.
دانش استخاره:
دانش استخاره همانند دانش تعبیر خواب و علم اسمای الهی از علوم موهوبی و مرتبط با غیب عالم است که ایمان به آن ایمان به غیب و باطن جهان دانسته میشود. این دانش توسط حضرات انبیای الهی و حضرات ائمهٔ معصومین علیهمالسلام آموزش داده میشده و گاه شاگرد مدرسهٔ آن، حضرات معصومین علیهمالسلام نیز بودهاند. بدیهی است دانشی که شاگرد آن معصوم باشد از دانشهای بسیار سنگین و از اسرار ولایت است. این دانش از امور عنایی است و نه درایی و فرایند استخاره به عنایت حضرت حق شکل میپذیرد و نه به درایت عقل. البته عقل با درایت خویش، حجیت، حقانیت و ارزش صدق آن را درمییابد. ایمان به استخاره به معنای ایمان به عنایت و توجه حق تعالی است. کسی که به عنایت حضرت حق چشم دارد، باطن را به مراتب بیش از ظاهر، بلکه در سیر علّی و معلولی مرتبط با آن و بالاتر از این، چیرهٔ بر آن میداند، از این رو هیچ گاه یأس و ناامیدی به وی راه نمییابد و با این اسباب باطنی که همواره در کار و فعالیت میباشند، تعطیلی و بن بست برای نظام مادی قایل نمیگردد و پوچی در عالم نمیبیند و تهی انگاری را به خود راه نمیدهد؛ زیرا آنان را که در باطن وی در حال فعالیت هستند میبیند و صدای هر یک از آنان را میشنود.
استخاره به معنای طلب خیر از خداوند است و در طلب خیر عنایت نقش دارد و نه گزینش و اختیار که کارکرد خرد آدمی است. فرق میان استخاره و اختیار نیز در همین نکته نهفته است. کسی که کاری را با نیروی خرد خویش اختیار میکند قدرت گزینش دارد و گزینش از کارکردهای عقل است اما استخاره طلب خیر است و متعلق آن فعل خداوند و عنایت او و توجه به باطن شمرده میشود و نه درایت و دریافت عقل.
این علم مانند هر علم دیگری چنانچه حقیقی باشد، از دانشهای ایجادی و انشایی به شمار میرود. علم حقیقی هیچ گاه از اخبار و مدد گرفتن از حافظه به دست نمیآید. استخاره با آن که برای نوع افراد مفهوم روشنی دارد، مصداق آن بهدرستی تبیین نگردیده است. دانش استخاره همانند دیگر دانشهای اعطایی است که استخارهگیرنده باید ملکهای قدسی را داشته باشد یا آن را در خود پدید آورد تا بتواند به استنباط مفاهیم و محتوای آن بپردازد؛ همانطور که فقیه نیز باید افزوده بر دانشهای ظاهری و احاطه بر ادبیات، منطق، حدیث، رجال، درایه، اصول و فقه که همه از مبادی استنباط به شمار میرود، درون خود ملکهای قدسی به معنای نوعی توانمندی معنوی در رابطه با استخراج حکم از شریعت پدید آورد که از آن به نیروی رد فروع بر اصول یاد میشود
استخاره دانشی است با سیستم انشایی که استخراج و استنباط ویژهٔ خود را دارد و چنین نیست که بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقیقترین استخارهها دست یافت، بلکه دقیقترین استخاره از آنِ کسی است که کتاب نفس وی گستردهتر، جزییتر و دقیقتر باشد و وی بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. از این رو به جویندگان دانش استخاره توصیه میشود به جای تکیهٔ صرف بر حفظ قواعد و اصول استخاره، به پالایش و پیرایش نفس خویش بپردازند و بر انس با قرآن کریم و قرب با این کتاب آسمانی سرمایه گذاری نمایند و این گونه است که به منطق استخاره و فقه استنباط و قدرت استخراج آن دست مییابند.
استخاره از دیدگاه قرآن کریم:
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَلاَ هُدًی وَلاَ کتَابٍ مُنِیرٍ» لقمان / ۲۰٫
ـ آیا ندانستهاید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است و برخی از مردم دربارهٔ خدا بیدانش و رهنمود و کتابی روشن به مجادله بر میخیزند.
یکی از دانشهای وابسته به قرآن کریم که نعمتی باطنی دانسته میشود و دانشی دهشی است که قرآن کریم آن را به برخی از دوستان خود عنایت مینماید «دانش استخاره» است. این دانش همانند دانش تعبیر خواب و علم اسمای الهی از علوم موهوبی و مرتبط با غیب عالم است که ایمان به آن ایمان به غیب و باطن جهان دانسته میشود.
اصل استخاره از واقعیتی عقلایی حکایت دارد و اسلام نیز اصل آن را پذیرفته و با عنوان «استخاره» چنین امری را تأیید و توصیه نموده است. از آیه ی شریفه «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ» (مائده / ۹۰) به خوبی میتوان وجود اصل استخاره در میان بشر و عقلایی بودن آن را برداشت نمود و میتوان پذیرش آن را نیز امر قرآن و مورد تأیید این کتاب آسمانی دانست.
البته انکار قرآن کریم نسبت به استخاره در این آیه شریفه، نسبت به اصل این عمل نمیباشد، بلکه به دلیل شرکی بوده است که در آن وارد میشده است. آنان با این چوبها از خدایان خود و بتها که مادی بودند طلب خیر میکردند و حرمت ازلام به خاطر این بود که ازلام مثل انصاب نوعی بتپرستی شمرده میشده است، آنان از اجسامی طلب خیر میکردند که دربارهٔ آن میگفتند: «لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی»؛ ما به این بتها که خدایانی کوچک هستند تمسک میکنیم و میخواهیم به سبب آن به خدای بزرگ نزدیک شویم.
انتخاب واسطه میان حق و خلق باید به دستور خداوند و به گزینش او انجام شود و نه به دلخواه فرد و از این رو طواف به دور بت حرام است اما طواف به دور کعبه که خداوند به آن دستور داده است مشکلی ندارد. توسل و تمسک به اولیای معصومین علیهمالسلام نیز چون به امر خداوند متعال است اشکال ندارد و بوسیدن، بغل گرفتن و بوییدن ضریح معصومین علیهمالسلام به اعتبار روح معصوم چون امر حق تعالی را به همراه دارد اشکال ندارد؛ پس علت حرمت ازلام با این که مثل استخاره است این است که به شرک و بتپرستی آلوده شده است و استخاره یا فال گرفتن با ازلام مانند گفتن «رَاعِنَا» است که در آیهٔ شریفه از آن نهی شده است: «لاَ تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا»؛ با این که «راعنا» همانند «انظرنا» است اما چون این واژه شرک و کفر را تبلیغ میکند حرام است.
استخاره از دیدگاه روایات:
ومنه : نقلاً عن الحمیدی فی کتاب الجمع بین الصحیحین، عن جابر بن عبد اللّه قال: کان النبی صلیاللهعلیهوآله یعلّمنا الاستخارة فی الأمور کلّها کما یعلّمنا السور من القرآن.(بحارالانوار، ج ۸۸، ص ۲۲۴)
ـ جابر بن عبد اللّه انصاری گوید پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله استخاره را در همهٔ امور به ما آموزش میداد همانگونه که سورههای قرآن کریم را فرا میگرفتیم.
روایت حاضر و احادیث بعد از آن بر «علم» بودن استخاره و قابل تعلیم بودن آن دلالت دارد و میرساند تعلیم استخاره در مکتب اهل بیت علیهمالسلام امری رایج و عمومی برای فرزندان آنها بوده است که متأسفانه این علم الهی با گذشت زمان از حوزههای علمی رخت بربسته و حوزهها نتوانسته است این دانش را همانند بعضی دیگر از علوم ربوبی پاس بدارد و آن را به دانشآموختگان خود در هر دورهای تعلیم دهد.
باید توجه داشت عنوان «تعلیم استخاره» که در روایات از آن بسیار یاد شده امری غیر از توصیه به استخاره در انجام کارهاست و استخاره بدون بیان قواعد، اصول و مسایل آن آموزشی نمیشده است و آموزش آن میرساند که استخاره گرفتن یک تخصص و فن است و هر فردی برای مهارت بر آن باید دورهٔ کارآموزی داشته باشد.
مراد از استخاره در این روایات، استخاره به قرآن کریم است و نه استخاره به رقاع یا تسبیح؛ چرا که آموزش آن استخارهها هیچ گونه پیچیدگی ندارد که از آن به «تعلیم استخاره» یاد شود و میشود آن را در ضمن بیان یک روایت، تعلیم داد.
این تعبیر که حضرات معصومین علیهمالسلام استخاره را در همهٔ امور تعلیم دیدهاند؛ به این معنا نیست که باید در هر کاری؛ هرچند جزیی و کم اهمیت استخاره کرد، بلکه این روایت تنها امور مهم و کارهای بزرگ را که از آن به «امر» یاد میشود قصد دارد و در این امور نباید وسواس داشت. هیچ مفهوم دینی را نمیتوان سراغ داشت که معنای آن با عقل و اندیشهٔ سلیم منافاتی داشته باشد.
وجوه مختلف استخاره:
الف) ادراک واقع و علم به آینده:
استخاره حوادث و پیشامدهای آینده برای هدایت به خیر را گزارش میدهد و تقدیرهای آن را مینمایاند تا ما نیز همان تقدیرها را انتخاب کنیم و در واقع میخواهیم به سمت آنچه برای ما پیش میآید و به سوی واقع هدایت شویم. در این تصویر، استخاره به معنای دعا و طلب خیر نیست؛ بلکه «ادراک واقع و علم به آینده» مقصود است.
خواهان در این تصویر طلب علم و آگاهی دارد و مربوط به درک وی است؛ بدون آن که تغییر و تبدیلی داشته باشد.
ب) استخاره دعایی (تغییر قدر):
استخاره بر آن است تا آنچه را که تقدیر ما در آینده است خیر نماید. برای نمونه، چنانچه برای کسی تقدیر شده بر اثر بعضی گناهان، کاستیها و سستیها تنبیه و مکافات شود و برای مثال، باید تصادفی برای وی پیش آید؛ خواهان با استخاره بر آن است که این حادثه را به خیر تبدیل نماید و خواهان در این معنا میخواهد واقع و قضا را با دعا و طلب خیر تغییر دهد و میگوید: خدایا، اگر شری باید نصیب من شود که استحقاق آن را دارم، شر را به خیر تبدیل نما و طلب خیر کردن به این معناست. این «استخارهٔ دعایی» است که میخواهد بلا را دور گرداند و خیر را جلب یا افزون کند.
خواهان در این تصویر تقاضای تغییر قدر را دارد؛ قدری که بر اثر مشکلات و گناهان به قضا رفته است و به خارج نفس خواهان و عالم تقدیر ارتباط دارد.
ج) استخاره دعایی (تحویل دل):
استخاره خواستن رضایت قلبی و همراه شدن دل است به آنچه تقدیر و خواست خداوند است. این استخاره نیز دعایی است که انسان از خدا میخواهد دل وی را با خواستهٔ او یکسان سازد. خواهان در این استخاره نمیخواهد قضا را تغییر دهد؛ بلکه میخواهد دل خود را تحویل برد.
در این تصویر تغییر قلبی است و خواهان درخواست تحول دل را دارد و امری درونی و فردی است. در این برداشت وی میگوید: خدایا، اگر قرار است بلا ببینم، مرا دوستدار بلا گردان وبه آنچه برایم پیش میآید خرسند دار.
د) استخاره مستجاب الدعوه:
استخاره میگوید: خدایا، تقدیر خود را به تمایل دل من باز گردان و قضا و خواستهٔ خود را به خواستهٔ دل من «تبدیل» نما.
در وجه سوم میگفتیم: دل مرا به آنچه میخواهی، تبدیل کن، ولی در این تصویر میگوییم: خدایا، تقدیرت را به دل من تحویل بر و چنان کن که دل من میخواهد؛ نه آنچه بشود که تو میخواهی. «مستجاب الدعوه» به چنین کسی میگویندواولیای خدا این گونه طلب خیر میکنند؛ مثل این که میگویید: خدایا، شهادت را نصیب من کن؛ یعنی: اگر بنا نیست شهید بشوم، تو مرا شهید کن.
استخاره به قرآن کریم:
قرآن کریم تنها کتاب کامل آسمانی است که گذشته از مصون ماندن از گزند حوادث، راهگشای تمامی نیازمندیهای مادی و معنوی انسان در تمامی زمینههای لازم میباشد. قرآن مجید تنها کتاب هستی و شناسنامهٔ تمامی موجودات از حق تا خلق و از حق تا باطل میباشد.
تمام آیات الهی، کد، آدرس و دستور العمل و نسخه برای انجام کاری است. نقشههای مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری در قرآن کریم وجود دارد که باید در پی فهم آن برآمد. قرآن کریم در هر علمی متناسب با آن علم بحث نموده است.
در استخاره با قرآن کریم ما میخواهیم خیری موجود را به دست آوریم، خیری که با عمل به استخاره به ضرورت به دست میآید و استخاره مانند توپی است که دروازه را به صورت ضروری و لابدی میگشاید.
استخاره به معنای راهیابی به واقع، گشایش و انتخاب راه و به اختیار خدا گذاشتن کار است. گویا، از خداوند خواسته میشود راهی را که صلاح میداند و خیرِ خواهان در اوست را از طریق قرآن کریم به وی بنمایاند.
بر این اساس، خواهان استخاره میخواهد بداند خیری را که خداوند برای وی صلاح میداند در کاری که ارادهٔ انجام آن را دارد هست یا نه، و به تعبیر دیگر، استخاره علم است و خواهان میخواهد بر آگاهی و دانش خود نسبت به کاری با مشورت با کارشناسی آگاه به امور و معصوم که خطایی در ارایهٔ نظر مشورتی خویش ندارد، بیفزاید و ببیند آیا آن کار شدنی است و خیری در آن است یا نه و در این اصطلاح، واقعنمایی دارد.
دانش استخاره با قرآن کریم را میتوان به دو شیوه فرا گرفت:
یکی تطبیق آیه به آیه و بیان استخارهٔ هر آیه به دانشجو و طالب آن و نیز آموزش قواعد و اصول آن. این روش دورهای دارد کوتاهمدت و دانشجو را زود به مقصد میرساند اما تعلیم یافتهٔ این روش تنها ماهی را در دست دارد و نه تور را و خود از صید ماهی عاجز است و تنها میتواند به صورت اخباری دانشی را که دیگری به صورت انشایی دریافت کرده است حکایت کند. چنین فردی در ایجاد ارتباط و انس با قرآن کریم نیز بلندایی چشمگیر ندارد.
دو دیگر آن که دانشجو خود دست به غواصی زند و با ایجاد انس و ارتباط با قرآن کریم، رسیدن به عمق و ژرفای آن را قصد کند. وی در طول دورهٔ آموزشی خود با نظر مربی آموخته شده شیوهٔ انس با هر آیه را در درون خود باز مییابد و میتواند آن را با شمارهای که مربی وی تعیین میکند ذکر بگیرد و بر آن مطالعه و تفکر داشته باشد و با آن آیه زندگی کند تا خود معنای آیه را در واقع ببیند و ملکوت آن را نظاره کند. باطن آیه برای چنین کسی در خواب یا بیداری رخ مینمایاند و او معنای آن را در باطن خود مییابد. در این روش لازم نیست تمامی آیات قرآن کریم آموزش داده شود، بلکه پس از مدتی دانشجو در درون خود نظام و سیستمی را مییابد و هر آیهای که برای وی خوانده شود، معنای آن را در درون خود مییابد. این روش به سالها ممارست و تعلیم نیاز دارد و دیررس اما پربار است و به منزلهٔ دادن تور ماهی به دست دانشجوست که وی خود به غواصی میپردازد. میزان موفقیت این روش به میزان آشنایی و انس دانشجو با قرآن کریم و دانستن این حقیقیت است که قرآن کریم کتابی زنده و حی، ناطق و خردورز و صاحب درک عمیق است که گاه بیش از فرشتگان الهی و پیامبران ربانی به انسان ژرفا و بینش میدهد و چشماندازی را برای او میگشاید که بسیاری از پیامبران آن را ارایه نمیدهند و دستگیری آن تا افق اعلی و مقام أو ادنی است.
استخاره آیات قرآن کریم:
از مجموع ۶۲۳۶ آیهٔ قرآن کریم، استخارهٔ ۹۹۹ آیه خوب، استخارهٔ ۶۶۶ آیه بد، استخارهٔ ۱۲ آیه وسط، استخارهٔ ۷۸ آیه برای صاحب استخاره، استخارهٔ ۵۳۸ آیه عالی، استخارهٔ ۱۱۲۳ آیه بسیار خوب، و استخارهٔ ۱۴۷۸ آیه بسیار بد، استخارهٔ ۷۶ آیهٔ آن بد نیست و استخارهٔ ۱۲۶۶ آیهٔ آن خوب نیست میباشد که بهطور کلی میتوان گفت: ۷۰/۴۴ درصد استخارهٔ آیات قرآن کریم (۲۷۴۹ آیه) خوب و ۳۰/۵۵ درصد آیات آن استخارهٔ بد است. البته، آیات صاحب استخاره در این آمار منظور نشده است.
استخاره سوره های قرآن کریم:
از مجموع ۱۱۴ سورهٔ قرآن کریم استخارهٔ ۴۴ سوره (۵۹/۳۸ درصد) که دارای ۲۲۰۰ آیه است خوب و هفتاد سوره (۴۱/۶۲ درصد) که دارای ۴۰۳۴ آیه میباشد استخارهٔ بدی دارد.
صاحب استخاره:
«صاحب استخاره» کسی است که به طور حتم «اهل باطن» باشد. عارفان محبوبی چنین هستند اما از عارفان محبی تنها گروهی که صاحب دم و مالک نفس و نیز دارای اجازهٔ حقیقی باشند و به باطن راهی یافته باشند میتوانند استخاره نمایند. محبان با ریاضت به صفای باطن دست مییابند و محبوبان چنین صفایی را به عنایت دارند. محبان با دم قدسی محبوبان و با اجازهٔ آنان که در حقیقت عنایت آنان به ایشان است، در صورتی که اجازه واقعی باشد، میتوانند نیروی استنباط استخاره از آیات را به دست آورند.
کسی میتواند ادعا نماید صاحب استخاره است که خود را با قرآن کریم محک زند و آزمایش کند، بدینگونه که پیش از انجام استخاره به ذهن خود مراجعه کند و بیاندیشد استخارهای که میخواهد بگیرد خوب است یا بد، و سپس قرآن کریم را بگشاید و در صورتی که آیهٔ مربوط با آنچه در ذهن وی گذشته هماهنگ است و مطابقت دارد، و در هر صد مورد هیچ مورد اشتباهی نداشته باشد، وی صاحب استخاره است.
صاحب استخاره بدون در دست داشتن متن قرآن کریم و بدون مراجعه به آن، قدرت انجام استخاره و به دست آوردن خصوصیات خواهان و خیر و شر او را دارد.
صاحب استخاره با آیهٔ استخاره، افزون بر استنباط استخاره توان شناخت خواهان و صفات و ویژگیهای وی را نیز دارد، بدون آن که لازم باشد چهرهٔ خواهان را ببیند.
«عالِم» به استخاره:
«عالم» به استخاره کسی است که دانش استخاره را فرا می گیرد.
برای فراگیری دانش استخاره، دانشجو میتواند با ایجاد انس و ارتباط با قرآن کریم، رسیدن به عمق و ژرفای آن را قصد کند. وی در طول دورهٔ آموزشی خود با نظر مربی آموخته شده شیوهٔ انس با هر آیه را در درون خود باز مییابد و میتواند آن را با شمارهای که مربی وی تعیین میکند ذکر بگیرد و بر آن مطالعه و تفکر داشته باشد و با آن آیه زندگی کند تا خود معنای آیه را در واقع ببیند و ملکوت آن را نظاره کند. باطن آیه برای چنین کسی در خواب یا بیداری رخ مینمایاند و او معنای آن را در باطن خود مییابد. در این روش لازم نیست تمامی آیات قرآن کریم آموزش داده شود، بلکه پس از مدتی دانشجو در درون خود نظام و سیستمی را میباید و هر آیهای که برای وی خوانده شود، معنای آن را در درون خود مشاهده میکند. این روش به سالها ممارست و تعلیم نیاز دارد و دیررس اما پربار است و به منزلهٔ دادن تور ماهی به دست ماهی گیر است که وی خود به غواصی میپردازد.
عالم به استخاره لازم است در انجام استخاره «توجه» و «استجماع» داشته باشد و در صورتی که در انجام استخاره، حواس وی به جای دیگری معطوف باشد و توجه به استخاره را از دست دهد و ارادهٔ وی به آن متمشی نشود، استخارهٔ وی درست نیست و باید موقعیت استخاره را فراهم سازد و دوباره استخاره بگیرد.
کسی که پیش از انجام استخاره به ذهن خود مراجعه کند و بیاندیشد استخارهای که میخواهد بگیرد خوب است یا بد، و سپس قرآن کریم را بگشاید و در صورتی که آیهٔ مربوط با آنچه در ذهن وی گذشته هماهنگ است و مطابقت دارد، اما در هر صد مورد نزدیک به ده مورد اشتباه دارد، وی «عالم» به استخاره است.
خواهان استخاره:
کسی که خواهان استخاره است و استخاره برای وی گرفته می شود در اصطلاح «خواهان» نامیده می شود.
خوانده استخاره:
استخاره گیرنده «خوانده» نامیده می شود.
استخاره و تفأل:
استخاره طریق خیر آدمی را مینمایاند اما این که چه حوادثی در روند انجام و در فرجام آن پیش خواهد آمد را به صورت محدود بیان میدارد و نه به صورت جزیی و تفصیلی. به تعبیر دیگر، «آیندهنگری» استخاره محدود است، اما تفأل، افزوده بر این که میتواند خیر و شر بودن چیزی را روشن کند، «آیندهنگری جزیی و تفصیلی» دارد و اثر و نتیجهٔ آن را به صورت گسترده و دقیق مینمایاند. به طور خلاصه، تفاوت استخاره با تفأل در این است که دایرهٔ تفأل بسیار گسترده است و حتی از اموری که به کردار ما ارتباطی ندارد مانند دریافت زمان ظهور یا پیدایش قیامت و نیز هنگام مرگ و میر افراد و مکان دفن آنان و تولد فرزندان و یا پیشبینی حوادث غیر مترقبه میتوان خبر گرفت
استخاره و قرعه:
تفاوت «قرعه» با استخاره در این است که قرعه تنها برای رفع تحیر و تردید کارایی دارد و به ضرورت چنین نیست که کشف از واقع نماید. قرعه روش ویژهای ندارد و با چیزهایی مانند سنگ و پول و شیر و خط نیز میشود رفع تحیر کرد.
موضوع قرعه وجود حیرت و مشکل است: «القرعة لکل أمر مشکل» و موضوع استخاره، آگاهی بر واقع و دستیابی به خیر و نیز ویزیت و ارایهٔ نظری کارشناسانه است که مشکلات را از خواهان دفع میکند و قدرت پیشگیری دارد. قرعه هیچ گونه زمینهٔ معنوی، ربوبی و نیز آگاهی بر حقایق و تصرف در خارج را ندارد.
استخاره با تسبیح:
استخاره با غیر قرآن کریم امری قراردادی است و به نیت فرد بستگی دارد. کسی که با تسبیح استخاره میگیرد میتواند نیت نماید هر هشت دانه هشت دانه جدا کند و چنانچه هشت دانه باقی بماند بسیار بسیار بد است، اگر چهار دانه بماند بسیار بد است و چنانچه دو دانه بماند بد است و در صورتی که یکی بیاید خوب است، سه دانهٔ آن متوسط و پنج دانه رنج و زحمت دارد و هفت دانه سبب ملامت میشود. همچنین میتوان کمتر یا بیش از این نیز نیت نمود.
میتوان جفت جفت جدا کرد یا جفت و طاق یا سه تا سه تا و خوب یا بد بودن آن نیز به نیت فرد وابسته است؛ چرا که مهم در این گونه استخارهها رفع حیرت است.
استخاره با دیگر امور و اشیاء:
استخاره را با ریگ، کاغذ و نوشته و حتی با سکه نیز میتوان انجام داد و روایت «ما حار من استخار» همهٔ این موارد را شامل میشود ولی دامنهٔ آن تنها رفع حیرت و سرگردانی است و از مبدء الهی و فیض رحمانی چندانی برخوردار نیست و اتصال به منبع لایزال حضرت حق در آن شرط نیست، اما استخاره با قرآن کریم، افزون بر اتصال به حضرت حق و وصول به باطن قرآن کریم، راهنما و رهبر است و نسخه میپیچد.
استخاره با پلاک خودرو، پلاک خانه، صندلیهای منزل و گلهای قالی نیز امکانپذیر است. قرعه نیز شیوهٔ ویژهای ندارد و شیر یا خط سکهها را نیز در بر میگیرد. اگر انسان از خداوند طالب خیر و نیکی خود باشد، به هر وسیلهای برای رسیدن به آن متوسل شود، خداوند در آن حضور دارد و اشکالی بر آن وارد نیست. مؤمن چنانچه به کمال رسد به هر چیزی حتی سنگ، آجر یا موزائیک به اعتبار این که ظهور خداوند و مظهر اوست سلام میکند و برای او خاشع میشود. کسی که ذات و استقلال را از اشیا بر میدارد، چنانچه دست ناز بر سنگی کشد یا بندهای را دریابد و به او لگد نزند لطف و رضای حق را به دست آورده است.
استخاره و استجماع:
خواهان باید توان انجام استجماع و به کار بردن همهٔ نیروهای نهفته در درون خود برای دریافت معنا را داشته باشد و وی به اصطلاح «اهل جمعیت» باشد و با توجه کامل استخاره نماید؛ چون قرآن کریم حقیقتی است نامحدود و بیانتها و انسان پدیدهای است که در دانش خویش با توجه به امکانات خود محدود است و بدون حصول نوعی انرژی متراکم و مضاعف نمیتوان خود را به آن پیوند دهد و این انرژی لازم را تنها با استجماع میتوان به دست آورد.
در انجام استخاره؛ خواه با قرآن کریم باشد یا با تسبیح، خواندن دعا لازم نیست، بلکه ملاک صحت استخاره، توان برقراری ارتباط و توجه و استجماع فکر و دل با خداست و کسی که بتواند در استخاره با قرآن کریم استجماع نماید و ارتباط خود را با قرآن کریم برقرار کند و توجه داشته باشد که چه میکند؛ هرچند هیچ گونه دعا، مناجات و ذکری نداشته باشد، استخارهٔ وی صحیح است.
استجماع برای برقراری توازن با حرکت و سیر سریع قرآن کریم است. ما غافلیم از این که خداوند حقیقتی است با حیات ذاتی که در حال سیر است و نه یک مفهوم صرف، و قرآن کریم نیز وحی موّاج و دریایی پرشکوه است که با بیش از سرعت نور حرکت میکند و ما برای ایجاد ارتباط با آن ناچار از یافتن توازن و داشتن سرعتی متعادل و هماهنگ با این سرعت سیر هستیم و این امر تنها در پرتو استجماع نفس با همهٔ نیرویی که فرد دارد و با توجه، اراده و تمشّی امکانپذیر میشود.
استخاره و دعا:
هرچه به دعا و طلب اهتمام بیشتری شود، استجماع با نیروهای فزایندهتری شکل میگیرد و درصد اصابت آن به مطلوب بیشتر میگردد. البته، اگر مطلوب واقع نشود، خداوند در روز قیامت اجر دعا و طلب را میدهد.
دعا و طلب چنان جایگاه والایی دارد که سلاح مؤمن و کهف و پناهگاه او دانسته شده است. باید این حقیقت را دریافت که «خواستن» و طلب، امری تخصصی است و باید شیوهٔ «طلبیدن» را آموخت. در روایت، دعا اسلحه و پناهگاه مؤمن معرفی شده است و این امر جایگاه دعا را میرساند. سلاحی که مؤمن را در مقابل دشمنان رویین تن میکند. در قرآن کریم تصریح شده که کسی که دعا و طلب ندارد از جرگهٔ انسانی خارج است: «قُلْ مَا یعْبَأُ بِکمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُکمْ» (الفرقان / ۷۷).
زمان استخاره:
آنچه در استخاره مورد اهتمام است داشتن استجماع است و آدابی که برای آن ذکر شده تنها زمینهای برای حصول آن است و از این رو با داشتن قدرت استجماع، زمان در انجام استخاره تأثیری ندارد و نیز برای کسی که صاحب استخاره است و قدرت استجماع دارد رو به قبله یا پشت به قبله بودن تفاوتی ندارد و چنانچه کسی توانایی پیدایش استجماع و تمرکز قوا و حواس خود را نداشته باشد، استخارهٔ وی حتی در شب جمعه یا قدر مقرون به صواب نیست.
استخارهٔ ارادی و قهری:
استخاره بر دو قسم ارادی و قهری قابل تقسیم است. استخارهٔ ارادی استخارهای است که انسان از ابتدا قصد دارد افزوده بر تحقیق یا مشورت، به آن بپردازد. استخارهٔ قهری آن است که انسان نخست قصد تحقیق و مشورت دارد اما چون با این کار به نتیجهٔ مطلوبی نمیرسد و سرگردان میماند، به صورت قهری و بهناچار به انجام استخاره روی میآورد. این استخاره همچون استخارهٔ ارادی صحیح است.
استخاره میان چند امر:
تفاوت استخاره با قرآن کریم با دیگر موارد آن در این است که هرگاه متعلق استخاره امور چندی باشد باید به تعداد موارد تردید، استخاره نمود، اما در استخارهٔ با رقاع یا ریگ میتوان به تعداد موارد، رقعه یا سنگ برداشت و نام هر یک را بر آن نگاشت و سپس بایکمرتبهاستخاره، از تردید بیرون آمد.
مخالفت با استخاره:
باید دانست استخاره حجیت شرعی ندارد و چیزی را بر کسی الزام نمیسازد تا در صورت ترک آن به گناه و معصیتی دچار شده باشد؛ برخلاف عقل که میتواند در غیر مستقلات عقلی توصیه داشته باشد و از این رو گاه مشورت ممکن است امری الزامی را برای دیگری ایجاب کند و وی به تکلیف خود آگاه گردد اما توصیه و الزام آن ارشادی است و ترک توصیهٔ عقل عقاب آور نیست اما آثار و عوارض منفی و آسیبها و خسارات آن وی را در بر میگیرد.
منابع:
۱٫دانش استخاره/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/آموزش روشمند اصول، قواعد، اصطلاحات و رموز استخاره به همراه تطبیق بر تمامی آیات قرآن کریم/انتشارات فرتاب، ۱۳۹۰/شابک دوره: ۹ ـ ۵ ـ ۹۱۵۷۲ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
۲٫درآمدی بر دانش استخاره با قرآن کریم/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات فرتاب، ۱۳۹۰٫
۳٫استخاره آیات و سوره های قرآن کریم/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات فرتاب، ۱۳۹۰٫
۴٫کتاب خدا/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا.۱۳۹۳٫
۵٫کتاب دوستی/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا.۱۳۹۳٫
۶٫درآمدی بر شناخت قرآن کریم نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا.۱۳۹۳٫
جستارهای وابسته:
علم، دانش، قرآن کریم، علوم قرآنی، ذکر، تفسیر، تعبیر، تأویل، عرفان، سلوک، محبوبان، محبان، دعا، مناجات.