«شاهد هرجایی» و «لوده مست»
«در ابتدای دوران کودکی، در هر گذرگاهی که خود را مشاهده می کردم، با تمام دیده های مختلف، تنها دیده ام بر چشم کسی میافتاد که همیشه و در هر رؤیتی آن جناب را دیده بودم و آن حضرت را در شعرهای خود با عنوان «شاهد هرجایی» و «لوده مست» آوردهام. شعر من شعر مست سینهچاک و عارفی را به نمایش میگذارد که تمامی منازل و فراتر از منزل را به یک لحظه پیموده است و از خلیدگی دل خود که به تیغ عشق پاره پاره شده نه تنها به شکوه نمیگراید، بلکه با این زخمها و زخمههاست که زنده و سرخوش است و مشکلی نمیشناسد. شعرهای من غزل عشق، امید و مستی محبوبی است. محبوبان بزم الهی چنان در عشق جواناند و سینهای گسترده دارند که هیچ پیر عشق آزمودهای در مستی به آنان نمیرسد. یار برای آنان بیپرده است، و در منزل امن معشوق مأوا دارند. نه رؤیای بدنامی میبینند و نه در بند شهره ناماند و نه سیمای عیش و طرب خود را به سحر میگذارند که نوش آنان دایمی و دولت ایشان ابدی است. بر هر امر کلان آگاه هستند و کاری بر آنان به غفلت هجوم نمیآورد و طبیعت در دست فرمان آنان است که کارپردازی دارد و حادثه ناگهانی برای آنان نیست. دل دریایی ایشان آرامشی همواره دارد که هیچ گاه ناآرام نمیگردد و دلآرامی همیشگی دارند که از ایشان جدایی ندارد و پیوستگی آن نیز به عشق است. این درهمآمیختگی عاشقانه آنان را به گرمای صفایی میرساند که چیزی جز نیکویی و شیرینی نمیچشند.
https://telegram.me/LODEYEmast