جمال حق تعالی زیبایی، صفا، مهر، محبت، شور، عشق، لطف، مرحمت و عفو را در پی دارد و جلال حق تعالی قهر، جبروت، غضب، کبریایی، فتنه، مکر، اضلال، عذاب و حرمان را به بار میآورد.
با آنکه جلال حق تعالی جمال است و جمال حق تعالی جلال، و با آنکه حق تعالی جمال و جلال مطلق است، در جهت فعل جمال خود از هر زیبا و محبوبی مهربانتر است و از هر رفیقی رفیقتر، و معشوقی بس دلنواز و دلرباست.
جلال او تمامی جبروت و کبریایی است و کوه در مقابل جلال او همچون کاه است، با این وصف، توانی برای هیچ مخلوقی باقی نمیماند.
باید تمامی اوصاف حق تعالی را با هم دید، همانطور که باید حضرت حق را مهربان دید و البته نباید از غضب خداوند نیز خود را در امان دانست و همانطور که عفو پروردگار را باید در نظر داشت، غضب حق تعالی را نیز نباید از نظر دور داشت و نیز همانطور که عفو و لطف حق تعالی را باید در خود پرورانید و عشق به اللّه را باید در خود رشد داد، نباید خود را از مکر، فتنه و اضلال حضرت حق مصون دید. به هر روی، غضب حضرت حق تعالی خود رحمت است، همانطور که گاهی رحمت وی مکر او را در پی دارد.
جناب حق تعالی با آنکه چهرهٔ تمام است، بدون هر چهرهٔ مقید و محدودی میباشد و با آنکه جهت، حیث و قیدی ندارد، آفریدگار تمامی جهات، حیثیات و قیود است و حق تعالی بدون هر ظاهر و باطن، تمام ظاهر و باطن میباشد. به بیان کلی، باید حق تعالی را با دو عنوان جمال و جلال دید و کوتاهی در هر کدام، گمراهی را در پی دارد.
اعتقاد کامل به حق تعالی، معرفت به شهود حق در تمامی شوون هستی است که معرفت و تحقیق در چنین مرحلهای در انسان، مستلزم شناخت کامل بدی و عصیان و قدرت بر ترک آن است. دل به غیر حق بستن، خود بیتوکلی است و دل بستن به کسی سبب میشود همان فرد مامور شکستن دل شود.
آدمی باید برای وصول کامل و سعادت ابدی، جمال و جلال حق تعالی را با هم در خود به تماشا گزارد و عشق به حق تعالی را با خوف به حق تعالی در خود جای دهد. عاشق باید در حالی که حق را معشوق خود میبیند از غضب و عذاب الهی، خود را دور نبیند و عشق و حب به حق، موجب بیپروایی از خدای تعالی نگردد.
کسی که عاشق حق تعالی است، او را میپرستد و با او به عشق و مستی میپردازد و خود را در محضر حق تعالی سرمست میبیند، اما این امر نباید سبب شود کبریایی، جبروت، غضب، فتنه و اضلال حق تعالی را نادیده انگارد و خود را از آن دور بداند که اگر اینگونه باشد گناه و معصیت را گناه و معصیت نمیپندارد و گرفتار و آلوده به پلیدیها و زشتیها میگردد. اگر عاشقی چنین بیندیشد، ناقص است و حریم حق تعالی را نشناخته است و باید با عذاب الهی و غضب حق تعالی در دنیا یا آخرت تربیت شود.
اگر بنده ، صفات جمال حق تعالی را در خود باز شناسد، عاشق است و چنانچه صفات جلال را در خود بیابد، مطیع میگردد و کرداری درست خواهد داشت. خوف حق تعالی، موجب قوت ارادهٔ بنده میگردد و نداشتن ترس و بیپروا بودن موجب گمراهی او میباشد. آنکه حق تعالی را دوست ندارد، بیجمال، و کسی که خوف به دل ندارد، بیجلال است. دوستی و خوف از حق تعالی تنها به ذکر و بیان نیست و آثار حضور و خوف باید در بنده ظاهر گردد.
حب و خوف به حق تعالی چنانچه به توازن در بنده رشد یابد، شور و شوق او را به عشق و حضور میرساند و بنده، حریم حق تعالی را همراه حریم خلق گرامی میدارد و بیمحابا، جسور و خودسر نمیگردد.
بندهای که جمال حق تعالی را در خود نبیند، شور و عشقی ندارد و اطاعت او از ترس است؛ همانطور که بنده بیخوف و ترس از حق تعالی نمیتواند ترک کژی و کاستی نماید و در نتیجه درگیر پلیدیها میگردد. کسی که غضب، مکر و خوف از حق تعالی را نادیده میانگارد، گرفتار مکر، غضب و عذاب او میشود.