آیه شریفه: «قال موسی: هل اتبعک علی ان تعلمن ممّا علمت رشدا»؛ موسی به آن شخص دانا گفت: آیا اگر من پیروی و خدمت تو را کنم از علم خود مرا خواهی آموخت، سه امتیاز و ویژگی از زبان حضرت موسی برای حضرت خضر بر میشمرد:
یک. متابعت و فرمانبرداری حضرت موسی از جانب خضر؛
دو. آموزش و تعلیم آن حضرت به ایشان؛
سه. عالم بودن جناب خضر که ایشان را معلمی بس عالیقدر معرفی نموده است که حضرت موسی شاگرد مدرسه وی میگردد.
البته از این آیه، سه ویژگی حضرت موسی نیز به دست میآید:
یک. ایشان استفهام در عنوان متابعت را عنوان نمود و این موضوع را به صورت امر و طلب روا نداشت؛
دو. فروتنی در نفس تعلیم را بر خود هموار ساخت و در این جهت درگیر تعلل و مشکل نگردید؛
سه. حضرت موسی عنوان تعلیم را بر خود سزاوار دید و ید بیضا و دیگر آیات و بینات او را به برتربینی دچار نساخت؛ اگرچه جناب موسی موقعیت بالای خود را نشان داد و جناب خضر را از استقلال انداخت و فرمود: «ممّا علّمت رشدا»؛ تابع و متعلم تو میشوم نسبت به چیزی که به تو داده شده و آن علم ذاتی تو نمیباشد و هیچ گونه استقلال علمی و رشدی را برای استاد خود قایل نشد و بهوضوح این امر را عنوان نمود که آیا مرا میآموزی از آنچه آموخته شدهای؟
از این آیه موقعیت جناب خضر و موسی بهروشنی بهدست میآید و آگاهی و اطلاع آن دو بزرگوار نسبت به خود و یکدیگر را نشان میدهد. حقخواهی و حقگویی، صراحت لهجه و عنوان دقیق ماجرا، حکایت از عصمت و پاکی آن دو بزرگوار میکند و بدون هر تعارف و تزویری و بهدور از هر اهمال و اجمالگویی و بهطور آشکارا غرض نهایی و کیفیت کار را عنوان میسازد و بدون هر تعلل و تعطیلی امر الهی را به اجرا میگذارد و در اینجاست که تفاوت مقام باطن و مقام ظاهر خود را نشان میدهد و پیامبر مرسلی در پیشگاه چهرهای از اولیای الهی که مقام ولایت خود را آشکار میسازد به احترام و فروتنی میایستد و ظاهر خود را در مقابل باطن، صاحب امر نمیداند و باطن پردهپوشی نسبت به مقام آمریت خود نشان نمیدهد و ظاهر تابعیت خود را اظهار میدارد و راه را برای بهرهگیری از باطن بر خود مسلم مییابد و سرچشمه تمامی کمالات را حق تعالی میداند و در دو مقام ظاهر و باطن، هیچ موقعیت و مرزی برای استقلال نمیشناسد و تمامی استقلال را منحصر در جناب کمال مطلق میداند و با آن که هر یک خود را چهرهای از آن حضرت وجود میدانند، مقامات و مراتب را نیز حفظ مینمایند.