صبر و بردباری در سختی ها و تازیانه‌های سلوک

راه حق و زندگی در عصر امروزی

زندگی بر محور احکام الهی در این زمانه که عصر غیبت امام معصوم علیه‌السلام است سخت شده است، از همین روست که در برخی از روایات داریم خداوند به مؤمنان این عصر اجر مضاعف می‌دهد. به نظر من، خداوند در روز قیامت به کسانی که در این زمان زندگی می‌کنند و خویشتن‌دار و متقی هستند اجر بسیار می‌دهد و خوبی‌های آنان را به ده‌ها برابر می‌خرد، نه به بهای دویست سال پیش؛ چرا که در این دوره، بدی‌ها غالب شده است و گرایش بر بدی‌ها بر جامعه چیره است و کسی که بخواهد برخلاف این مسیر گامی بردارد باید به اندازهٔ صد رونده تلاش نماید؛

صبر و بردباری در سختی ها و تازیانه‌های سلوک

کسی که در سلوک قرار می‌گیرد با سختی‌های بسیاری دست و پنجه نرم خواهد کرد و سالک در مواجهه با این سختی‌ها باید صبر، بردباری و خویشتن‌داری را از دست ندهد. سالک نه تنها هشتاد درصد از وجود خود را باید بدهد، بلکه لازم است از تمامی صد درصد خود بگذرد و چنین گذشتی داشته باشد و برای خود نباشد تا چه رسد به آن‌که به کم‌ترین انتقادی برافروخته گردد. البته لطف خداوند با برخی از سالکان است و نمی‌گذارد آنان رفوزه و مردود شوند. دل خداوند از این که کسی در این مسیر مردود گردد بسیار می‌شکند. می‌گویند عرفان هزار منزل دارد، یکی از این منازل «اودیه» است، یعنی همین که مغز سالک داغ می‌کند و سوت می‌کشد! کسانی که توانسته‌اند این هزار منزل را بروند، چه‌قدر ترک بر داشته‌اند! تمام دل آنان شکن در شکن است. این که می‌گویند بشکن بشکنه بشکن، در واقع در عرفان است که تمامی مسیر آن بشکن بشکن است. من در بعضی از شعرها از این «بشکن بشکن‌ها» آورده‌ام. البته ممکن است یکی این شعرها را بخواند و جگرش کباب شود و دیگری بخواند و به رقص آید. خوب است آدمی وقتی شعر می‌گوید، خواننده با آن به رقص آید، نه آن‌که اشک مردم را در آورد. باید در این راه سوخت. آقا امام حسین علیه‌السلام در این راه چگونه پروانه‌وار سوخت! سالک با استقامتی که دارد باید بگذارد همهٔ وجود وی بسوزد و در سوختن خود ثابت شود؛ همان‌طور که واصلانی ثابت کرده‌اند مدرسهٔ اسلام می‌تواند عارفانی کامل را تربیت کند.

از رهزن‌هایی که می‌تواند دامنگیر سالک شود این است که برخی می‌گویند تربیت و سختی دیدن و ریاضت کشیدن بر نفوس اثر ندارد. من در پاسخ می‌گویم اگر دوهزار الاغ با منطقه‌ای برای نگه‌داری آنان به من بدهید بعد از شش ماه به شما الاغ‌هایی را تحویل می‌دهم که یقین کنید این‌ها با دیگر الاغ‌ها تفاوت دارند و اثر تربیت را بر آنان ببینید. البته برخی از حیوانات را در کشورهای بیگانه تحت تربیت‌های شوم و مسموم قرار می‌دهند و از آنان در مسایل جنسی استفاده می‌کنند. وقتی تربیت بر روی حیوانات چنین تأثیری دارد، چرا بر انسان‌ها تأثیر نداشته باشد و چرا بگوییم: تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است. تربیت به‌ویژه بر انسان‌های تحصیل کرده و فاضل بیش‌تر مؤثر است. متأسفانه به دلیل نبود مربیان شایسته، جامعه به سوی شومی و فساد پیش می‌رود و جامعهٔ جهانی ریخت و ساز و کار انسانی خود را از دست داده و از تربیت‌های سالم بسیار فاصله گرفته است و انسان شدن در چنین جامعه‌ای ریاضت فراوان می‌خواهد؛ چرا که حتی اگر سالک تحت تعلیم استادی معنوی و الهی باشد، موارد بازدارنده در جامعه بسیار فراوان است و اثر تربیت وی را خنثی می‌سازد و رواج مفاسد موجود در جامعه، هر فردی را از بین می‌برد مگر آن‌که کسی مقاومت بسیار داشته باشد که چنین کسی دست‌کم عفونی می‌شود. این عصر، عصر تشتت و کثرت است و در عرفان این یک اصل است که هیچ کسی با کارهای متشتت، پراکنده و گوناگون آدم نمی‌شود.

راه حق و زندگی در عصر امروزی

زندگی بر محور احکام الهی در این زمانه که عصر غیبت امام معصوم علیه‌السلام است سخت شده است، از همین روست که در برخی از روایات داریم خداوند به مؤمنان این عصر اجر مضاعف می‌دهد. به نظر من، خداوند در روز قیامت به کسانی که در این زمان زندگی می‌کنند و خویشتن‌دار و متقی هستند اجر بسیار می‌دهد و خوبی‌های آنان را به ده‌ها برابر می‌خرد، نه به بهای دویست سال پیش؛ چرا که در این دوره، بدی‌ها غالب شده است و گرایش بر بدی‌ها بر جامعه چیره است و کسی که بخواهد برخلاف این مسیر گامی بردارد باید به اندازهٔ صد رونده تلاش نماید؛ صد رونده نه از جنس مردمان معمولی یا بایزیدها که با یزید بوده و قربی نداشته‌اند و راه‌ها رفته‌اند تا بی‌یزید شده‌اند، بلکه صد رونده از جنس ولیانی که سر بر دست داشته و شعار مولای خویش حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام را می‌داده‌اند. سلوک در این عصر نیز به همین میزان دقیق‌تر و سخت‌تر شده است و باید از سختی‌های این دوره به خداوند پناه برد. سختی سلوک در این زمان به سبب آن است که موانع بسیار زیاد شده است. همان‌طور که بی‌مهری آدم‌ها بر روحیهٔ گیاهان و گل‌ها تأثیرگذار است و آنان را پژمرده می‌سازد، پیشامد موانع نیز برای سالک چنین تأثیری دارد. باید در این‌جا از تأثیر شگرف آفت‌ها در آسیب رساندن به آدمی و عقب نگاه داشتن وی بیش‌تر بگوییم. کسی ممکن است با توجه به اقتضایی که دارد نود و نه گام به سوی کمال بردارد اما یک مانع و آفت به یک لحظه می‌تواند تمامی گام‌های وی را که ممکن است آن را در ده‌ها سال برداشته است از بین ببرد. موانع این قدر در بدبختی آدمی مؤثر است و اقتضاءات با پیشامد مانع، توانی ندارد و با فقد مانع است که کارایی خود را می‌یابد و سالک را به سلامت و سعادت می‌رساند و این مانع است که بر اقتضاءات چیرگی دارد. می‌گویند دزدی شبانه به منزل روضه‌خوانی وارد شد و هرچه را یافت جمع نمود و در کوله‌پشتی خود گذاشت و وقتی می‌خواست آن را بلند کند، یک «یا علی» گفت. روضه‌خوان که دزد را دیده بود به او گفت من این اسباب و اثاثیه را یک عمر با «یا حسین یا حسین» جمع کرده‌ام و تو می‌خواهی آن را با یک «یا علی» ببری. مانع در واقع کار یک یا علی را می‌کند و تلاش چند سالهٔ اقتضاءات را بر باد می‌دهد و مهم‌ترین سبب رشد برای هر سالکی این است که خود را از آفت‌ها برحذر دارد و کم‌تر در مسیری قرار گیرد که آفت‌زاست. پیش از این مردم برای اموات یک‌دیگر قرآن کریم را ختم می‌کردند اما امروزه تا در برابر آن مزدی نگیرند حاضر نیستند حتی یک آیه از قرآن کریم را به کسی هدیه کنند. جامعه و افراد و حتی طلبه‌ها درگیر پول شده‌اند و هر کسی نیز برای خود خانه و خودرویی مستقل می‌خواهد. زندگی به‌گونه‌ای سخت و پرمانع شده که حتی اگر نوابغ روزگار گذشتهٔ ما در این روزگار باشند نمی‌توانند آن را جمع نمایند. سطح معلومات به‌طور شگفت‌انگیزی بالا رفته و راه‌های نزدیک و میان‌بر برای حل مسایل بسیار شده است. بله، چیزی را که نباید فراموش کرد این است که آن روزها صفا در مردم بیش‌تر بوده و علم اندکی را که داشتند به همراه صفا و صمیمیت بوده اما امروز فقط علم است که دنبال می‌شود و بسیار هم هست ولی کم‌تر کسی است که به تهذیب نفس و وارستگی و اصول جوان‌مردی و سلوک رو آورد و علم با صفا همراه نیست و این تکبر و انسان‌محوری است که از لوازم جدایی‌ناپذیر علم شده است.

صفا بالاتر از تقوا

در حوزه‌های گذشته، به واقع اجتهاد و عدالت بود که سند دین به شمار می‌رفت؛ به این معنا که مجتهدان چیزی را می‌گفتند که باور داشتند خداوند آن را امضا می‌کند و می‌پذیرد اما خداوند هیچ‌گاه علمی را که صفایی در آن نباشد و قلب را به جای آن‌که نورانی سازد به تاریکی سوق می‌دهد، نمی‌پذیرد. امروزه با رشد بسیار سریع علوم تنها نوابغ هستند که قدرت تشخیص علوم صائب و درست را از غیر آن دارند. ما در گذشته مانند شیخ بهایی را داشتیم که اختراعات وی در اصفهان چنان شهرتی داشته و دارد که این شهر را جهانی نموده است اما بچه‌های امروز عقل‌ها را به حیرت و شگفتی می‌اندازند و علم آنان بیش از گذشتگان است ولی از نظر صفا، بشر نه تنها پیشرفتی هم‌پای علم خود نداشته، بلکه در این زمینه سیر قهقرایی و واپس‌گرایانه از خود نشان داده است. بشر امروز دچار کثرات، تراکم و آفت‌هاست. صفا نیز چیزی بالاتر از تقواست و دلی را صافی می‌گویند که به دنبال حیله، زرنگی، فتنه، خودخواهی و خودمحوری نباشد. در این اصل آن‌چه برای سالک مهم است این است که وی در هیچ حالی با خدای خود مشکل پیدا نکند و همواره اعتقاد خود به او را پاس بدارد و هیچ شکی به او راه نیابد. سالک در مشکلات باید به قوت این باور را داشته باشد که: «أنت أکرم من أن تُضَیعَ من رَبَّیته»( مفاتیح الجنان، دعای کمیل). من گاهی این دعا را در قنوت خود می‌خوانم و آن را این‌گونه ترجمه می‌کنم: خدایا، اگر ما را رو به دیوار هم بگذاری، ما را باکی نیست؛ چون می‌دانم که مربوب و تربیت شدهٔ تو هستم و تضییع مربوب نمی‌کنی! خواهی مرا در گونی نما یا در وان حمام؛ هر دو یکی است. آدمی باید به‌گونه‌ای کمال داشته باشد که تا مصیبتی بر او وارد می‌آید به آه و ناله و شکوه و گلایه نیفتد و خود را در فشارها و سختی‌ها نبازد.

مطالب مرتبط