محبوبان الهی معرفتی دهشی، اعطایی و موهبتی دارند و نیازمند آموزش و تعلیم و مدرسه و استاد نیستند و در ازل، خداوند آنان را بیواسطه تعلیم میدهد و به یک غمزه، بر حق تعالی و تمامی پدیدههای او شناسا میگردند و از مدرسه و تعلیم برای ابد بینیاز میشوند و در فروهشت ناسوتی خود تا زاده میشوند، نخست برای خداوند سجده میکنند و تمامی دانش موهبتی خود را باز مییابند. آنان حق را همانگونه که هست و هر چیزی را به حقیقت خود مشاهده میکنند.
دلسوختگانِ جانگدازِ محبوبی رقصکنان سر زیر شمشیر حق میآورند تا سیر سرخ خود را رقم زنند. ایشان تمام دیده اند و بی پا و سر و دیده میشوند. در سازند و همهٔ قامت حق را به یک آن و در یک جذبه دیده و با تمامی آن آشنا شده و از محبوبان و مجذوبان گردیده اند. کسانی که او را مییابند و میسوزانند و از اشراق بار سفر سرخ خویش میبندند، مناجات آنان چنین است: «الهی حقّقنی بحقائق أهل القرب واسْلُک بی مسلک أهل الجَذب»(۱)؛ پروردگارا، مرا به حقایقی که مقربان درگاهت را بدان واصل فرمودی، متحقق ساز و سِیرم را در طریق اهل جذبه (که طریق محبوبان و مجذوبان درگاه است) قرار ده. محبوبان در هستهٔ مرکزی ذات خداوند تعین مییابند و سپس به ناسوت فروهشت داده میشوند. نخستین چهرهای که آنان میبینند چهرهٔ خداوند است.
اولیای محبوبی بر سه گروه میباشند: محبوبان ذاتی، محبوبان وصفی و محبوبان فعلی. محبوبان ذاتی مانند حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام میباشند که پیش از هر چیز به زیارت ذات قدسی حضرت خداوند رسیدهاند. محبوبی وصفی مانند حضرت عیسی علیهالسلام است که به زیارت اسمای الهی نایل میآید و محبوبی فعلی مانند حضرت یوسف علیهالسلام که در مقام فعل الهی میباشند و به اصلاحگری میان بندگان میپردازند و چنانچه حکومت در دست آنان قرار گیرد در خدمت خلق به کارپردازی و ساماندهی امور مشغول میشوند. عرفان ولای، شرح حال محبوبان ذاتی است و عرفانی که طرح مینماییم عرفان آنان است. عرفانی که ختم آن به خون است؛ چنانکه در روایت است: «ما منّا إلاّ مسموم أو مقتول»( بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۱۷). برای همین است که نام این عرفان را «سیر سرخ» نامیدهایم و محبان را بر اساس طرحی نو که این عرفان دارد راهنما میشود. همچنین عرفان محبوبی را معیار نقد و بررسی کتاب «منازل السائرین» قرار داده و نقدهای وارد بر آن را بر اساس عرفان محبوبان وصول یافته به مقام ذات الهی آوردهایم تا کاستیهای فراوان عرفان محبی رایج که از عرفان محبوبی حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام فاصلهٔ بسیار گرفته است به خوبی آشکار شود.
محبوبان الهی معرفتی دهشی، اعطایی و موهبتی دارند و نیازمند آموزش و تعلیم و مدرسه و استاد نیستند و در ازل، خداوند آنان را بیواسطه تعلیم میدهد و به یک غمزه، بر حق تعالی و تمامی پدیدههای او شناسا میگردند و از مدرسه و تعلیم برای ابد بینیاز میشوند و در فروهشت ناسوتی خود تا زاده میشوند، نخست برای خداوند سجده میکنند و تمامی دانش موهبتی خود را باز مییابند. آنان حق را همانگونه که هست و هر چیزی را به حقیقت خود مشاهده میکنند.
عرفان حضرات معصومین علیهمالسلام عرفان محبوبی است و عرفان رایج میان اهل سنت مانند عرفان محی الدین عربی و نیز عرفان خواجه عبداللّه انصاری ـ هرچند شیعی مذهب باشد ـ عرفان محبی است. برخی از عارفان شیعی با تأثیرپذیری از عرفان اهل سنت از عرفان محبوبی حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام دور شدهاند و به عرفان محبان گرایش پیدا کردهاند به گونهای که واژهٔ «محبوبی» که ویژگی عرفان شیعه است در کمتر کتاب عرفانی توضیح داده میشود و تنها ممکن است به صورت نادر، نامی از آن برده شود. هماینک تمامی کتابهای درسی دانش عرفان که در حوزههای شیعی تدریس میشود دارای متنی است که بر اساس عرفان محبی نگاشته شده و بیشتر متنپردازان و شارحان آن از اهل سنت میباشند. متننگاران و شارحان سنی مذهب، بیشتر گزارههای عرفانی خود را بر پایهٔ کلام مکتب خود تنظیم نمودهاند و باورهای مذهبی کلامی خود را به آن راه دادهاند. دانش کلام اهل سنت از آنجا که دارای کمترین باورهای صادق موجه است نمیتواند مولود عرفانی زاده شده از خود را به سلامت دارد، در نتیجه عرفان آنان به سبب سقیم بودن پایههای آن علیل میباشد و قدرت پاسخگویی به نیازهای روحی و عقیدتی و توان سیردهندگی آدمی به سوی وصول به حق را ندارد، بلکه او را به تیهِ گمراهی میکشاند و در آن سرگردان میدارد.