صوت، صدا، غنا و موسیقی نیز غذاست و افزوده بر این، جنبه دارویی نیز دارد و میتواند به عنوان داروی درمانی یا مسکن و آرامبخش و یا تقویتی و خوراکی از آن استفاده نمود.
بدیهی است غذا و خوراک امری متمایز از داروست و دارو تنها برای انسانهای بیمار تجویز میشود.
غنا و موسیقی اگرچه امری برآمده از طبیعت است و میتواند مناسب طبیعت افراد باشد، ولی جامعه مدرن و علمی با این امر طبیعی، همانند دارو مواجه میشود و در استفاده از آن، رعایت تناسبها و اندازهها را دارد و هم از جمود و بیصفایی و هم از افراط ـ که لیزی و ناپایداری اراده میآورد ـ خودداری میورزد. غنا و موسیقی اگرچه در ابتدا توسط حکیمان، دانشی گردیده است، متأسفانه، هیچ حکیم عارفی ید مبسوط نداشته است تا موارد درمانی، مُعین و مُجاز موسیقی را مشخص نماید و ـ برای نمونه ـ مجوز برای لحن در قرائت نماز بدهد.
اگر کسی بیش از اندازه از موسیقیهای آرامبخش استفاده کند، گاه ممکن است سند قتل خود را امضا کرده باشد. همانگونه که تریاک مُسکن است و بسیاری از دردها را تسکین میدهد؛ اما اعتیاد به آن دردی است بیدرمان. پس استفاده از جنبه دارویی غنا و موسیقی باید تنها برای افراد بیمار و با تجویز کارشناس مسایل روانی و فقهی صورت گیرد و مصرف آن بدون نسخه کارشناس ممنوع است و در این صورت، میشود به تناسب، از جهات بسیاری از آن بهره برد. البته، این فن چندان متخصصی که دقت نظر کامل داشته و جامع باشد به خود ندیده است. همین امر بازار استفاده از موسیقی را آشفته نموده و آشفتهتر از آن مجوزهایی است که بدون نظر کارشناسی دقیق ارایه میشود. کسانی هستند که بدون آگاهی و تجویز متخصص چنان با موسیقی انس دارند که اعصاب و روان آنان اختلال مییابد، در برابر، برخی نیز آن قدر از آن پرهیز میکنند که اعصاب و روان آنان منجمد و خشک میگردد و از این سوی دچار اختلال روحی روانی میگردند. شریعت اسلام حاذقترین کارشناس مسایل غنا و موسیقی است؛ اما مسلمانان و حوزههای علمی از محضر آن دور مانده و از آموزههای دینی در این زمینه، چندان استفاده نکردهاند. شریعت مرزهای استفاده از انواع غنا، موسیقی و دستگاههای شناخته شده و ناشناختهای که هنوز کشف نگردیده را مشخص نموده و موارد جواز آن را بیان کرده و هر دو جنبه خوراکی و دارویی غنا و موسیقی را خاطرنشان ساخته و نسخههای لازم در این مورد را ارایه داده و موارد سره را از ناسره جدا کرده است تا دینداران به آلودگی دچار نگردند.
آنچه در روایات در باب غنا و موسیقی آمده همه قابل فهم و اثباتپذیر است؛ هرچند ممکن است بشر امروزی از دستیابی به آن ناتوان باشد، اما بشر پیشرو در آینده به آن دست خواهد یافت. ما در اینجا از آثار کلی مقامات و ردیفها سخن میگوییم.
تأثیر مقامات با هم متفاوت است؛ برای نمونه، اصفهان تأثیر لطیف و فرحِ ظریف دارد. حجاز و حسینی شوقآور است. شوشتری و دشتی، غمانگیز و حزنآور است؛ اگرچه برخی از گوشههای شاد در این دو دستگاه یافت میشود. زابل و چارگاه شجاعت و سلحشوری میآورد. همینطور هر یک از مقامات، ویژگی خود را دارد.
بعضی افراد به آواز و برخی دیگر به ترانه، علاقه بیشتری دارند. زنها ترانه را بهتر میخوانند و مردها به آواز رو میآورند. صداهای بم بیشتر به ترانه و بالاخوانان به آواز توانا هستند.
طبع افراد به دستگاهها حساسیت مختلفی دارد. برای نمونه، افراد ظریف به مانند سهگاه و اصفهان و اشخاص خشن به مانند چارگاه، زابل و بیات، بیشتر دل میدهند.
ممکن است کسی در پیاده کردن دستگاهی، از همه پارههای آن بهره نبرد و برخی را ترک کند یا پارهای را از یک دستگاه در دستگاه دیگر استفاده کند که انجام این تفنّن به ذوق، طبع، مقتضای زمان و مکان و موقعیت افراد بستگی دارد.
موسیقی و شعر در نغمه همخانه است و تغییر، انتقال، اوج و حضیض ترنّمها در آخر به حرکت و سکون بستگی دارد و خواننده میتواند با تألیف و ترکیب صدای خود، اعجاز نماید و در افراد سِحر و جادویی بیافریند.
برگفته از کتاب فقه غنا و موسیقی