سالک در بدایت کار به دلیل آن که نفس دلهای دارد توان چیرگی بر نفس خود را ندارد، کمحوصله است، زود خسته میشود، هدف را فراموش میکند و دلش بهانهٔ این لذت و آن خواهش را میگیرد.
برای غلبه بر چنین حالاتی باید تمامی توان نهفته در خود را جمع نمود و آن توان نهفته را که به شکل پتانسیل در درون آدمی وجود دارد آزاد نمود و مدد انجام کار قرار داد.
سالک باید تمرین داشته باشد و لحظههای کوتاه و محدود، خود را از چیزی فارغ نماید و تلاش نماید آن را به هیچ وجه به ذهن نیاورد و انصراف از آن را برای مدتی کوتاه در خود تجربه کند. انصراف از خود دشوارتر از انصراف از هر امری است. وی باید تمرین داشته باشد برای نمونه در پنج دقیقه هیچ توجهی به خود نداشته باشد و حتی تنفسی نیز در این مدت نداشته باشد. البته این کار بدون انجام تمرینهایی که در اصل تنفس گفته شد ممکن نمیشود. انصراف از نفس همچون ماهی است که در دست لیز میخورد و کمتر شکل میگیرد. سالک باید تمرینهای متعدد داشته باشد و از انصراف در یک لحظه از یک چیز را به انصراف از چند چیز در مدتی طولانیتر یا از همه چیز حتی نفس خود ارتقا دهد. این تمرینها باید در خلوت، تنهایی و تاریکی انجام پذیرد. سالک برای حصول انصراف باید اصول دیگر سلوک و مبادی آن را رعایت نماید و معدهٔ وی نه سنگین و پر باشد و نه خالی و کمخور و نیز نباید دردی در بدن داشته باشد. وی همانند روزهداری است که صرف قصد افطار روزهٔ او را باطل میکند هرچند مفطری را انجام ندهد و کمترین چیزی که به ذهن وی بیاید او را از انصراف باز میگرداند.