انسان باید به خاطر خدا محبت نماید و به خاطر خدا تنبیه کند.
در صورتی که فرزند کار درستی انجام داد و به راه درستی حرکت کرد، باید به او محبت نمود؛ ولی چنانچه محبت او به فرزند بر اثر خودخواهی است و چون فرزند اوست به وی محبت میکند، بهطور حتم دچار افراط شده است و در محبت به فرزند، اندازه نگاه نمیدارد. محبت زیاده، همانند تنبیهی که بیش از اندازه باشد، اثر عکس دارد.
اگر فرزند کار اشتباهی یا خلافی را انجام داد یا ابزاری را به عمد خراب کرد یا شیشهای را شکست و به کسی مشت زد، چنانچه به خاطر خجالت خود او را تنبیه کند، اشتباه کرده و از تنبیه بیش از اندازه استفاده نموده است و آنگاه که تنبیه از حد و اندازه گذشت، همانند محبتِ بیش از اندازه، اثر عکس دارد و نمیشود آن را بر اساس قواعد تربیت دانست و به ضرر خود و جامعه است.
اگر انسان به خاطر خدا محبت نماید و به خاطر خدا تنبیه کند و هنگام تنبیه و محبت، بداند که فرزند امانت است و فرزند برای خداست نه برای خود، در این صورت محبت و تنبیه را به اندازه انجام میدهد و بر حسب پرورش کودک، اندازه میگیرد و این روش است که مفید است.
اگر عقل انسان تشخیص داد که کودک باید تنبیه شود و به درجهٔ تنبیه نیز توجه داشت، باید فرزند را به همان اندازه تنبیه نماید. برای نمونه، کودک را از امکانات رفاهی محروم کند، دوچرخه و موتور را از او بگیرد تا باعث تنبیه و آگاهی او شود؛ ولی پول، چیزی نیست که بتوان روی آن سرمایه گذاشت و با آن فرزندی را تربیت کرد یا جامعهای را اصلاح نمود.
کودک شکلات را میفهمد، دوچرخه، دفتر و کتاب را نیز بهخوبی میفهمد؛ اما پول را فقط کاغذی برای حیف و میل شدن میداند؛ از اینرو، تسلط پدر و مادر با پول دادن به فرزند کم میشود و توان تربیتی تقلیل مییابد. پول ابزار مناسبی برای تربیت فرزند و تنبیه او نیست.