خاطره های شیرین نوزادان

خاطره های شیرین نوزادان

 

انسان برای نخستین بار در عالم ذرّ علم زندگی در ناسوت را آموزش دیده است. عالم ذر دوره‌ای آموزشی موقت است که انسان را برای ورود به عالم ناسوت و زندگی در آن تحت تعلیم قرار می‌دهد و آماده می‌سازد. این دوره آمادگی برای برخی نوزادان که به دنیا می‌آیند هنوز خاطره‌انگیز است اما نداشتن قدرت بیان و غرق شدن در ناسوت و لذت‌ها، کثرت‌ها، شلوغی‌ها و مشکلات آن، کم کم برای آنان فراموشی آن روزگاران را در پی دارد. آن ایام را می‌توان با فارغ ساختن ذهن و اندیشه از کثرات و قلب از هر گونه دلگیری، آلودگی، کینه و بغض و صافی شدن در پرتو ریاضت‌هایی که قدرت تنها شدن و خلوت به فرد دهد به یاد آورد و به فطرت توحیدی و عشق الهی خود رجوع کند. این کار نیازمند داشتن قدرت تحمل فشارهای بسیار سهمگین روحی روانی است. این کار همانند به یاد آوردن خوابی است که سی سال‌ها پیش آن را دیده و جزییات، زمان و مکان آن را به خاطر می‌آورد.

از اموری که در عالم ذر سرشت انسان شده است باور به خدا و دین‌مداری است. معرفت به توحید و یگانه دانستن پروردگار در سرشت و فطرت اولی بشر قرار دارد، از این رو حقیقت خداگرایی و دین‌مداری از ابتدای آفرینش در نهاد تمامی افراد بشر، اعم از مومن و کافر سرشته شده است و به فردی خاص اختصاص ندارد و انسان به طور فطری؛ نه با پیشامد حادثه‌ای زمانی و مکانی، با عقل خود درباره آفریدگار جهان و آثار او می‌اندیشد تا حقیقت را تشخیص دهد و آن را دریابد و خود را به مقام یقین برساند و بدین گونه از تحیر و سرگردانی رهایی یابد، ولی علم فطری بشر به توحید، ممکن است مطابق با عمل او نباشد؛ یعنی توحید را بداند، ولی در عمل مشرک باشد. فطرت حالتی درونی و باطنی است مانند: غم، اندوه، سرور، خوشی، علم، هوش، عقل، جان، درد، ناراحتی، قوّه و انرژی که راهنمای انسان است و او را به اموری می‌خواند یا از برخی کارها باز می‌دارد. این راهنمای درونی با زبانی فصیح‌تر و بیانی روشن‌تر و لهجه‌ای صریح‌تر انسان را رهبری می‌کند؛ راهنمایی که هیچ گاه کتمان نمی‌کند و شخص را به اشتباه و خطا نمی‌اندازد و انسان را با نداهای باطنی به سوی خود می‌خواند. البته این راهنمایی یک شرط دارد و آن بر زمین گذاشتن عناد، لجاج و تعصب و حض‌ضور یافتن با خلوص در محکمه قضاوت وجدان و فطرت است.

توحید و دین‌مداری حقیقتی است تکوینی نه قراردادی و اعتباری، و مراد از دین، معرفتی اصیل و ریشه‌دار است که در اعماق نهاد هر انسانی قرار دارد و از این جهت می‌توان گفت: هدایت انسان به معنای بیدار نمودن وی از غفلت و توجّه دادن او به فطرت خویش می‌باشد. فطرت خداجویی انسان از سنت‌ها و امری تغییرناپذیر است، ولی قابل غفلت می‌باشد؛ به‌گونه‌ای که منشا نادانی بیش‌تر توده‌ها یا غفلت از اصل فطرت است و یا آلوده بودن به شرک و ریا که فطرت را می‌پوشاند. اگر کسی در توجه به حق و انجام عبادات، نیت خود را به شرط استقامت و پایداری، خالص برای وجه الهی نماید، به نتیجه و ثمره فطرت و آیین پاک اسلام نایل می‌گردد.

فطرت دینی برای خداگرایی و توحید نقش اقتضا را دارد نه علیت تام، حتمی و ضروری. فطرت، اقتضای ادراک حق را دارد، ولی برای این مقتضی، موانعی چون هواپرستی و عنان نفس را به خود رها گذاشتن، تربیت ناصالح، جذابیت محیط مسموم شهوات و خودپرستی، نادانی‌هایی که انسان را به پستی سقوط می‌دهد؛ به‌خصوص تعصب و لجاج و عناد و توجه بیش‌تر به اسباب و علل مادی و ظاهری و مغرور گشتن به ظواهر فریبنده دنیوی و غفلت از حق نمی‌گذارد این اقتضا بر حق‌مداری فعلیت یابد و پیشامد حوادث هولناک مانند غرق شدن کشتی در میان اقیانوس‌ها یا تفکر عمیق و روشمند، چراغ فطرت را از زیر آوارها بیرون می‌آورد و با روشنایی خود به معبود حقیقی توجه می‌دهد. این فطرت دانش زندگی را به خود معطوف می‌دارد و غایت زندگی را بر پایه آن ترسیم می‌کند.

برای یافت مفهوم زندگی و دریافت حقیقت آن و نیز مهارت‌های تعلیمی عالم ذر باید تفکر داشت. بهترین زمان تفکر، عقیب نمازهای پنج‌گانه است وتفکر و اندیشه بر خود و مسایل زندگی به عنوان تعقیبات می‌آید. بهتر است مدتی بر سجاده نشست و سعی داشت دستگاه فاهمه و تفکر را از هر اندیشه‌ای خالی کرد و بر آن بود تا ذهن را ارادی کرد و به‌راحتی تسلیم تفکراتی که به آن وارد می‌شود نبود، بلکه این قدرت را یافت که به اندیشه خود جهت دهد و توانایی مهار و کنترل ورودی‌ها و خروجی‌های آن را بیابد. در این صورت است که مهارت‌های آموزش دیده شده در عالم ذر به ذهن آدمی می‌آید.

 

مطالب مرتبط