تربیت، مصدر «ربّی، یربّی» است که از سه حرف «ر ب ب» تشکیل شده است. تربیت به معنای «سوق الشیء إلی کماله» است. اگر دانه در شرایط مناسبی قرار گیرد که به سمت بالا حرکت کند و گُل دهد، آن حرکت و سوقِ صورت گرفته، تربیت در دانه است؛ یعنی سنگِ روی او را برداشتن تا دانه به سمت بالا حرکت کند.
تربیت در کودک به این معناست که کودک را به سمتی سوق دهیم که از جهت روانی همان را میطلبد.
فرزند باید مشکلات جامعه را بفهمد و سختیها را یاد بگیرد. بدی و خوبی را ببیند و دنبال خوبی رود. همهٔ این امور برای فرزند لازم است. او باید بداند جامعه چگونه است و خطرات پیش پای وی چیست و چگونه میشود از موانع زندگی گذشت و چرا باید از گرگ فرار کرد. او باید بداند گرگ کیست و چوپان کدام است. گوسفندان میدانند که باید دور چوپان جمع شد؛ ولی آیا کودک انسان نیز میداند و میتواند سود و زیان خود را تشخیص دهد.
فرزند، چیزی را میطلبد که در جامعه هست و خانواده آن را برای وی آماده نموده است. برای نمونه، خانوادهای که رادیو یا تلویزیون در خانه ندارند و فرزندان را فقط درون خانه یا حیاط سرگرم میکنند و حق بیرون رفتن به آنها نمیدهند، دارای فرزندانی مثل خود میشوند؛ آن هم صد درصد مثل خود و هر آنچه آنها میطلبند فرزند نیز میطلبد. به تعبیر دیگر، طلب فرزند به اندازهٔ طلب پدر و مادر میشود و کودک، حرکات آنها را تقلید میکند.
تربیت در آنجایی که همه چیز دنیا ساکت میشود و صدای موجی از چیزی به گوش نمیرسد و سکوت رادیویی حاکم است، تربیت خدایی است. تربیت خدایی، یعنی تربیتی که از دل اشیا بیرون میآید و به دل انسان مینشیند. اگر کسی این تربیت را ببیند، دیگر تبلیغات هیچ غیر و بیگانهای در او اثری ندارد و همه برای او بیگانه میشوند. در آن تربیت، تمامی فیلمهای مستهجن و سخنان انحرافی، به حرفهای حقیقی و واقعیتی اجتماعی تحویل میرود و انسان در همانجا تربیت شده و از آنجا شروع به اصلاح کارها میکند.