سالک باید کثرتگرایی و روحیهٔ اجتماعی را از خود بردارد و در ابتدا به انزوا و فردگرایی رو آورد و از تنهاییها نهراسد.
کسی که در پی آن است تا به این و آن سلام کند و مدام چهره میگرداند تا چهرههایی ببیند و با او پلی ارتباطی داشته باشد برای فردا، تا کار خود را سامان بخشد و پسورد پارتی به دست آورد در حال و هوای سلوک نیست. او باید تا می تواند اهل خلوت باشد و رفته رفته خود را سبکبارتر نماید. کسی که هراسان از پشت کردن تمامی آشنایان، دوستان وفامیل است و دنیا و آخرت، مردم و جامعه، خود و فامیل را همه را با هم می خواهد از سلوک توهمی دارد و او را به سلوک چه؟