مسیر سلوک، جادهای است که ریزش و کاهش دارد و نه رویش و افزایش.
در مسیر سلوک باید اندک اندک و رفته رفته از خود ریخت و کسی برای آیندهٔ خود ذخیرهای ندارد. او نه در روز به فکر شام شب است و نه بر آینده اندیشه دارد، بلکه وقتی شب شد به آنچه به وی رسیده؛ خواه قوت باشد یا گرسنگی، راضی است. او گرسنگی را روزی خود میداند و آن را غذای خود میشمرد و نه بیغذایی.
وجود سالک ناخوانا و ناهمگون با مردم زمانهٔ خود است؛ چرا که مردمان برای زندگی خود اصول و قواعدی دارند که با زندگی وی میزان نیست و او را اصولی ناهمگن با آنان است.
سالک برای به دست آوردن این فضا، به ریاضت نیاز دارد. ریاضت انواع مختلفی دارد و از کم کردن خوراک روزانه شروع میشود و به کمخوابی و پرکاری میانجامد. او باید چنان با ریاضت تربیت شود که بتواند خود را کنترل نماید که نفس و بدن به وی زور نگویند و بر او چیره نشوند و این او باشد که بر آنان به راحتی حکم براند.