رها شدن از خود و ریختن خویشتن خویش و تمای خودی خود فنا و تلاشی داشتهها به معنای انجام عمل جراحی باز بر روی دل، در حال هوشیاری و بیداری و پیشکش نمودن خود برای زده شدن شاهرگ خویش است. عملی که بسیار سخت و دردناک است و هر کسی برای آن برگزیده و انتخاب نمیشود. در این عمل، باید دردی که دنیاخواهان در زمان مرگ دارند را در حال زندگی خود تحمل کرد. مسیری طولانی، پر طوفان، انباشته از موجهای هولناک و گردنههای دهشتزا و بیابانهایی پر از خزندگان کشنده که کمتر به چشم میآیند و ناگاه شاهرگی را با نیشتر زهرآگین خود مسموم میکنند.
«فنا» یعنی ترک یک به یک تعین و موجودی خود. غدههایی که یکی پس از دیگری باید برداشته شود. باید دست خود را قطع کرد و پای خود را برید و چشم خود را درآورد و گوش را جدا کرد و مغز خود را بیرون ریخت و آخرین چیزی که داده میشود قلبی است که خون سرخ و گرم را در خود دارد.
انسان تا خود را مییابد و میشناسد، درگیر غم و اسیر تن و آلودهٔ من است و وصول حق تنها زمانی ممکن میگردد که آدمی بار گران «من» را زمین گذارد و در سیری سرخ، از «من» فارغ گردد.