کسی که در زندان است و سلطان است و بر امت خود سلطنت میکند از سلطانی که در قصر خود بر تخت مرصع و جواهرنشان نشسته است و سلطنت میکند برتر و قدرتمندتر است؛
چرا که امت سلطانی که در قصر است قدرت فرار ندارند و افراد سلطانی که در زندان است راه فرار دارند و از او دست بر نمیدارند و او را میخواهند. اولی بر تنها حاکمیت دارد و دومی بر روح و جانها حکم میراند و بر دل و بر قلب امت خود نشسته است. او شکستهای است که در دلها جای دارد و آن یکی بر بلندی است و امت او را نمیبینند. حق تعالی نیز شکسته را میخرد. او هرچه بیشتر شکسته باشد، بها را بیشتر میگیرد.
خداوند همه را شکسته میطلبد. کسی را توان قیام و بلندیطلبی در برابر بلندای قامت حق نیست.
انسان پیش از آنکه بر او ضربه بزنند و او را بشکنند باید به دست خود و ابراهیموار بر خود ضربه زند. باید شکست. باید ابراهیموار به دست خود فرزند، مال و جان خود را فدا کرد تا استواری قامت حق را دید.