دل حق تعالی

 دل حق تعالی معرکه‌ای است. نازک نازک است و بسیار زود می‌شکند.

باید مواظب بود که در ماجرای عشق، این دل مرکز تمامی عشق‌هاست. دلی که کم‌ترین تعلل و وقفه‌ای و آوردن کم‌ترین شرطی و ایستادن در ایستار کم‌ترین شکی، آن را شکسته می‌سازد. شکسته‌ای که خرد خرد و ریز ریز می‌شود نه آن که تَرَک بردارد.

خداوند عاشق بنده است و در مرصاد و بزنگاه، چشم بر او دارد، درست مثل یک تیرانداز که با یک چشم نگاه می‌کند و به دقت رصد می‌کند. بنده باید دل خود بنهد و جانب دل حق تعالی را بگیرد که عشق همین است. باید دل خدا را در دل خود گذاشت و دل خود از میان برداشت و آن را تسلیم حق تعالی کرد. اگر دل حق تعالی به جای دل آدمی بنشیند، دیگر این دل حق است و هرچه در آن آید در دل حق آمده است. دلی که پر از معرفت و پر از عشق است. اولیای خدا عشق عالم را نمودند. اهل دنیا گمراه آدمی‌زادگان هستند که در مغاک تیرهٔ خاک هرچند تلو تلو خوران، مست از شراب چهل ساله باشند، پر از اضطراب، ترس، بدبختی و فلاکت و غوطه در بحران هویت و خودباختگی هستند.

مطالب مرتبط