وقتی معده از غذا پر میشود، خون بدن به دستگاه گوارش هجوم میبرد و توانی برای رسیدن خون به مغز نمیماند و با ضعیف شدن این گیرنده، جبههٔ عالی بدن از دست میرود و عقل آدمی و نیروی گیرندگی یا تحلیل و کشف مطالب یا نوآوری تعطیل میگردد.
در واقع معده را باید سلطان و حاکم بر عقل نامید. وقتی معده بر عقل چیرگی داشته باشد، غذایی که انسان میخورد بر قوهٔ فهم او تأثیر میگذارد. بر این اساس چه چیزی خوردن، کجا خوردن و با چه کسی خوردن بر عقل آدمی اثر میگذارد و نیروی خرد آدمی با تأثیر از آن میاندیشد؛ به گونهای که اگر کسی یبوست داشته باشد و غذا بیش از مقدار لازم در بدن بماند، اندیشه و عقل بوی تعفن میگیرد و رفتاری متعفنانه را خواهان میشود و افکار وی آلوده و تیره و خود وی نیز بددل میگردد.