اگر به بهانههای گوناگون، کودک از بازی منع شود و اگر حتی به مردم گفته شود بازی نکنید، روشن است نوعی دیکتاتوری حاکم است و عقدههای آنان بر هم انباشته میشود و در بزرگی شیطنت میکنند و عقدههای خود را با کارهای خلاف بیرون میریزند. بر سر دیوار مملکت باید با خط درشت نوشت: «همه بازی و ورزش کنید» و با خط ریز نیز نوشت: «شیطنت نکنید.» کامیابی و بازی، به خودی خود اشکالی ندارد و ممدوح نیز میباشد.
در خانه باید با اهل خانه و با همسر و فرزند، شاد برخورد نمود و باید با کودکان بازی کرد. نباید چنین باشد که مرد با ورود به خانه فضای خانه را به غمکده تبدیل کند و همه از او ناراحت شوند. در مورد حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام که صاحب ذوالفقار است و نگاهش در میدان جنگ رعب به جان دشمنان میانداخت، نقل شده است چون به داخل منزل میآمدند، همچون کودکان میگشتند. کودکان خانه نیز او را همچون خود مییافتند و با آن حضرت علیهالسلام خوش بودند. پدری که همواره به بحث و درس میپردازد و به داخل خانه کاری ندارد و به فرزندان خود کمتوجه است، فرزندان وی در بزرگسالی نام او را به بدی زنده میکنند و از بدی خود، پدر را نیز مشهور میگردانند. رفتار پدر، لایههایی پنهان را در وجود فرزند میگذارد که این لایهها در بزرگسالی آشکار میشود؛ لایههایی که از سرخوردگی و بیرون ننمودن انرژی و نیز بر اثر عدم ناز و نوازش و بازی ننمودن با پدر به وجود آمده است.
رفاقتهای نابهجا و ناشایست از آنجا ریشه میگیرد که فرزند در خانه همبازی و دوستی نداشته و جرأت رفاقت با پدر و مادر خود را نیز به خود نمیداده است؛ از این رو، به رفیق ناباب دچار گردیده و او اینگونه خواسته است عقدههای خود را خالی کند. البته بازی و سرگرمی اگر دایمی شود و بیشتر وقت آدمی را بگیرد، آسیبزا و مورد سرزنش است.