سوره توحید ؛ شناسنامه پروردگار

 قرآن شناسنامهٔ هستی و ظهورات حق است به‌طوری‌که اگر حقیقت قرآن شکفته شود جایی از هستی حق تعالی خالی و یا اضافه نخواهد ماند.

در شناسنامهٔ هستی یعنی قرآن سورهٔ توحید شناسنامهٔ حضرت حق می‌باشد. سورهٔ توحید شناسه، نشانه و بیان هویت حق است و فقط خاص او می‌باشد و در آن هیچ عنوان و امر دیگری به غیر از خدا نیامده است. و فقط حق می‌باشد و حق. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدُ» «اللَّهُ الصَّمَدُ» بیان کامل حق است که «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ» «وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ» همان بیان «اللَّهُ الصَّمَدُ» می‌باشد.

 سورهٔ توحید شناسنامهٔ حضرت حق است: نام: «هُوَ اللَّهُ». نام خانوادگی: «أَحَدٌ». نام پدر و مادر: «لَمْ یلِدْ»؛ بدون پدر و مادر. نام فرزندان: «وَلَمْ یولَدْ»؛ بدون فرزند. تاریخ تولد و وفات: «الصَّمَدُ»؛ او پر است و اول و آخری برای او نیست. نام همسر: «وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ»؛ بدون همسر و کفو است.

این سوره در جامعیت و بلندی مرتبه با هیچ‌یک از سوره‌های قرآن برابری ندارد. سوره توحید ثلث قرآن می‌باشد و اگر سه بار خوانده شود برابر با قرائت تمام قرآن می‌باشد چراکه همان‌طور که گفته شد این سوره در بلندای خود هویت حق را نمایان می‌سازد. اگر سوال شود خدا کیست و چگونه است این سوره پاسخ‌گو است.

«هُوَ» در این سوره باطن «اللَّه» و «اللَّه» ظاهر «هُوَ» یعنی حقیقت احدیت است. اسم «هُوَ» و «اللَّه» دارای حقیقتی بلند و شأنی عظیم می‌باشد که اسم اعظم بدون «هُوَ» و «اللَّه» نمی‌تواند باشد و همهٔ اسماء حق را باید با این دو اسم باید دنبال نمود.

«هُوَ» اسم احدی و «اللَّه» اسم واحدی می‌باشد. «هُوَ»، هویت باطن و ذات حق یعنی مرتبهٔ احدیت است که در ظاهر به «اللَّه» یعنی واحدیت نمود می‌یابد.

«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدُ» یعنی: این «هُوَ» که «اللَّه» می‌باشد أَحَدُ» است و این‌طور نیست که «اللَّه»، أَحَدُ» باشد بلکه «هُوَ»، أَحَدُ» است آن هم «هُوَ» که «اللَّه» می‌باشد أَحَدُ» است به عبارتی چون «هُوَ» باطن «اللَّه» است می‌شود احدیت. «اللَّه» خود اسم جمعی و در مرتبهٔ واحدیت یعنی تعین ثانی است.

 

بیانی دیگر:

در تفسیر سورهٔ توحید، این‌طور بیان می‌شود که: اگر سؤال شود«هُو»کیست؟ می‌گوییم:«اللَّه». اگر بگویند مراد از «اللَّه»چیست، می‌گوییم:«أَحَد». اگر بپرسند مرادتان از «أَحَد»چیست؟ می‌گوییم: «الصَّمَد». سؤال شود، مراد از «الصَّمَد»چیست؟ می‌گوییم: «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد». و باز اگر بگویند : «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد»کیست؟ در پاسخ می‌گوییم: «وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَد» است؛ یعنی همهٔ این صفات در«هُو» وجود دارد و با آن عینیت دارد.

سورهٔ توحید، اسم‌اللّه است. در قرآن سوره‌ای همانند سورهٔ توحید ـ که همه‌اش اسم باشد ـ وجود ندارد. سنگین‌ترین سورهٔ توحیدی، همین سوره است. «هو» یعنی «اللّه»، «اللّه» یعنی «احد»، «احد» یعنی «صمد»، «صمد» یعنی «لم یلد و لم یولد»، «لم یلد ولم یولد»یعنی «ولم یکن له کفوا احد». انسان با گفتن «قل هو» کل سوره را سیر می‌کند؛ وگرنه به شرک رسیده است. هنگامی که «یااوّل» می‌گوید، باید «یاآخر» نیز با «یااوّل» آمده باشد؛ وگرنه به شرک می‌رسد. با یادکردن هر اسمی، همهٔ اسما یاد می‌شوند؛ وگرنه تجزیه در اسما رخ می‌دهد و به شرک می‌انجامد. انسان باید با خواندن یک‌اسم از اسمای حق‌تعالی، همهٔ حق‌تعالی را طی کند. هیچ‌یک از اسمای الهی از همدیگر جدا نیست. ارتباط داشتن با یک اسم، ارتباط با تمام اسماست، از ین رو، نزدیک شدن به حق، آسان نیست.

خداوند اسم علَم، کنیه و لقب ندارد. او کنیه ندارد؛ زیرا «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ»(۱) است و لقب ندارد؛ چون لقب برای مدح و ذم است و کسی را یارای مدح و ذم حق نیست و اسم عَلم ندارد؛ زیرا ذات او به هیچ لفظی معین نمی‌شود و با چیزی تعین پیدا نمی‌کند و علَم به معنای معرفه نمی‌شود. اسم علم، لقب و کنیه، همه نوعی محدودی و بسته بودن را لازم دارد و هیچ یک از این قیدها و محدود بودن‌ها برای خداوند نیست و تعین و قیدی برای ذات او نیست.

 

قصد انشای سورهٔ توحید

ما از زبان ریتمیک قرآن کریم و نوای هماهنگ موسیقی آن در کتاب هفت جلدی «فقه‌نوشت غنا و موسیقی» به اختصار و اشاره، سخنی دقیق گفته‌ایم. زبان ریتمیک قرآن کریم چنان دقیق، سنجیده و هماهنگ است که حتی نادیده گرفتن یک وقف به حرکت یا وصل به سکون، هماهنگی آن را از بین می‌برد. ریتم نیاز به حفظ وحدت دارد و همان ریتم است که وقف را در جایی ممنوع می‌کند. برای نمونه در سورهٔ توحید باید پیوسته گفت: «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ» نه آن که به صورت شکسته گفت: «لَمْ یلِدْ» «وَلَمْ یولَدْ»«وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ». نادیده گرفتن ریتم در این سوره همانند آن است که «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» این گونه ادا شود: «لاَ»«إِلَهَ»«إِلاَّ» «اللَّه»؛ چرا که ادای آن به گونهٔ شکسته سبب می‌شود قصد انشای آن حاصل نشود. کسی می‌تواند در گفتن ذکر یا آیه قصد انشا داشته باشد که ریتم‌شناسی بداند.

شایان ذکر است در تمامی قرآن کریم تنها دو موضع است که قصد انشای آن بسیار سخت است: یکی «إِیاک» در سورهٔ حمد: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ»و دیگری «هُو» در سورهٔ توحید: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». تمامی سورهٔ حمد در این «هُو» است. از این رو بسیار ثقل و سنگینی دارد و کمرشکن است؛ برخلاف «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» که به لحاظ کثرتی که در آن است و صفت فعلی آن، ثقل سورهٔ توحید را ندارد. سورهٔ توحید شناسنامهٔ حق تعالی است و مرتبهٔ وحدت است، ولی سورهٔ حمد دارای کثرت است. مداومت بر سورهٔ توحید ممکن است سبب فقر شود، ولی مداومت بر سورهٔ حمد فقرآور نیست و مشکلات بسیاری را نیز دفع می‌کند. سورهٔ توحید تنها در ترکیب چهار قل است که همانند گروه ضربت عمل می‌کند وگرنه استفادهٔ آن به تنهایی برای کسی که بخواهد آن را به قصد انشا آورد کمرشکن است. سورهٔ توحید صرف گزارشی از حق تعالی است و شناسنامهٔ خداوند است، ولی سورهٔ حمد تمام عملیاتی است و عبادت را به صورت اطلاقی و تکوینی می‌آورد که توضیح آن را در تفسیر کریمهٔ: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» خواهیم آورد.

حق‌تعالی را به آسانی نمی‌توان شناخت. گاه انسان به خیال خود، یک قدم به حق نزدیک شده است، غافل از این‌که فرسنگ‌ها از او دور می‌شود.

تصور علمی عینیت اسمای حق‌تعالی با ذات او، سنگین و دشوار است. آدمی با زیارت یک اسم، به زیارت همهٔ اسما می‌رود. با یک نَفَس و در یک چشم به‌هم‌زدن، همه را می‌بیند. موضوعی که بسیاری از انسان‌ها در تصور علمی آن به گِل نشسته‌اند، در مقام افتا و ارائهٔ طریق و عمل، به کدامین راه و بی‌راهه کشانده خواهد شد؟

برخی از فقها در اقامهٔ نماز، خواندن دعاها و اذکار، قصد اخبار را معتبر می‌دانند. ایشان در این امور، قصد انشایی را مشکل‌دار می‌دانند. امّا مشکل واقعی چیست؟ آیا مشکل اصلی، سنگینی و دشواری قصد انشا است؟ یا این‌که قصد انشایی، به صورت مطلق، برای همگان اشکال دارد؟ در پاسخ به این سؤالات، باید گفت: «نتوانستن» با «اشکال‌داشتن» متفاوت است. سوره مبارکهٔ توحید برای همهٔ انسان‌هاست. این سوره تنها برای رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل نشده است. حق‌تعالی در این سوره، همهٔ انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد، نه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». خداوند در این آیه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را از دیگران جدا نمی‌کند. آن‌حضرت را به قصد انشا، و دیگران را به قصد اخبار امر نمی‌کند. بلکه به همگان می‌فرماید: «بگو او اللهِ یکتاست». به راستی، انسان‌های منصف چه قضاوتی خواهند کرد؟ ریشهٔ این آراء و نظراتِ مشکل‌دار را در چه خواهند دید؟ عده‌ای از ابتدا منکر اسما و صفات شده‌اند. برخی صفات را قبول داشته، اسما را انکار کرده‌اند. برخی نیز اسما را پذیرفته، منکر صفات شده‌اند. برخی صفات را زائد بر ذات دانسته‌اند و برخی ذات را به نیابت از صفات، کارگشا می‌دانند. برخی اسما و صفات حق را به معنای سلبِ اوصاف مقابل گرفته‌اند. آرای یاد شده، هیچ یک حق‌تعالی را با تمام اوصاف ترسیم نمی‌کند. انسان، بدون این‌که ترسیم درستی از حق‌تعالی داشته باشد، چگونه به دنبال او خواهد بود؟ پاسخ منصفانهٔ این سؤال چیست؟ چرا ملت‌ها، نحله‌ها و فرقه‌های زیادی از مسلمانان عالَم، در شناختن یگانه خدای هستی، به این آرای نادرست رسیده‌اند؟

عینیت صفات با ذات، از مباحث بسیار سنگین علم اسما است و به آسانی در چنگ اذهان نمی‌افتد. برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام ـ که معلمان واقعی شیعه‌اند ـ با این موضوع، چگونه بوده است؟ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در فرصتی که پا بر روی رکاب اسب می‌گذارد، یک ختم قرآن می‌کند. آن‌حضرت با یک «بِ»از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» از همهٔ قرآن خارج می‌شود.

اگر می‌گوییم سورهٔ توحید، سنگین‌ترین سوره است، برای این است که هیچ سوره‌ای را نمی‌توان یافت که در سورهٔ توحید نباشد. سورهٔ توحید، شناسنامهٔ حق‌تعالی است. هیچ سوره‌ای ـ حتی سوره‌های بزرگ ـ نمی‌توانند حق‌تعالی را همانند سورهٔ توحید، معرّفی کنند. خواندن این سوره به قصد انشا، بسیار مشکل است. در صورت تمام‌الأسماء بودن هر اسم، جز قائل شدن به عینیت صفات و ذات، پذیرفتن نظر دیگری ممکن نیست؛ وگرنه حق با نقص همراه خواهد بود، و نقص درحق محال است.

خواندن سورهٔ مبارکهٔ توحید، به‌خاطر سنگینی‌اش عمر انسان را کوتاه می‌کند و در این جهت، با سورهٔ بقره قابل مقایسه نمی‌باشد.

 

 ذکر هو الله

«اللَّه» با بسیاری از اسما ترکیب می‌شود. یکی از سنگین‌ترین اذکار ترکیبی «اللَّه» ذکر «هُوَ اللَّه» است که در آن دو اسم اعظم «هُو» و «اللَّه»با هم ترکیب شده است. این ذکر ترکیبی در سورهٔ توحید آمده است. خداوند در این سوره می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ. وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ». این سوره شناسنامهٔ حق تعالی است و جز «توحید» و حضرت حق در آن نیست. از لحاظ آثار، این سوره مانند سورهٔ حمد نیست که هر چیزی در آن باشد و بتوان با آن بیماری را شفا داد، بلکه این سوره، سوره‌ای است که جز اسمای سنگین حق تعالی در آن نیست و اگر ذکر قرار گیرد به سبب ثقلی که از ترکیب دو اسم خفی «هُو» و «اللَّه» و نیز اسم «أَحَد» دارد، ذکرپرداز را بلاباران می‌نماید و وی را به فنا و تلاشی می‌رساند و مشکلات نفسانی و مسیر سلوک او را ظاهر می‌نماید و استفاده از آن، تنها در مسایل ربوبی و قرب و انس مفید است. اگر کسی به عمد آن را در هر دو رکعت نماز به عنوان سوره بخواند در حال و هوای دیگری قرار می‌گیرد و از آگاهی و دانایی خسته می‌شود و ناسوت برای وی خسته‌کننده می‌گردد. اگر این سوره به شیوه‌ای خاص ذکر قرار داده شود سینهٔ ذکرپرداز را چاک می‌دهد یا وی سینهٔ دیگران را چاک می‌دهد و سالم نمی‌ماند مگر این‌که آن را با اذکار دیگری همراه کند.

سوره‌ای به سنگینی سورهٔ اخلاص در قرآن کریم نداریم و تنها سورهٔ «توحید» است و بس؛ همان‌گونه که سورهٔ کوثر سورهٔ «ولایت» است و جز از ولایت نمی‌گوید.

مطالب مرتبط