درايت روايت کلید گنج‌های عرش الهي

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد، قرآن دوم و مثانی خوانده شده است، از اين رو مهم‌ترین بسملهٔ قرآن کریم است.

آیه‌ای که تمامی قرآن کریم و وحی الهی را در خود جای داده است؛ از این رو «مثانی» است؛ یعنی دوره‌ای کامل از وجود و از قرآن کریم و از سورهٔ حمد است و عنوانی است که تمامی هستی و پدیده‌های آن و نیز تمامی قرآن کریم در آن است.

 

در روايت آمده است: «وعلی بن محمّد بن سیار، عن أبویهما، عن الحسن بن علی، عن أبیه علی بن محمّد، عن أبیه محمّد بن علی، عن أبیه الرضا علی بن موسی، عن أبیه موسی بن جعفر، عن أبیه جعفر بن محمّد، عن أبیه محمّد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، عن أبیه الحسین بن علی، عن أخیه الحسن بن علی علیهم‌السلام ، قال: قال أمیر الموءمنین علیه‌السلام : إنّ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» آیة من فاتحة الکتاب، وهی سبع آیات، تمامها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ». سمعت رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله یقول: إنّ اللّه عزّ وجلّ قال لی: یا محمّد: «وَلَقَدْ آَتَینَاک سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» (حجر / ۸۷)، فأفرد الامتنان علی بفاتحة الکتاب، وجعلها بإزاء القرآن العظیم، وإنّ فاتحة الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش، وإنّ اللّه عزّ وجلّ خصّ محمّدا وشرّفه بها. ولم یشرک معه فیها أحدا من أنبیائه، ما خلا سلیمان علیه‌السلام ، فإنّه أعطاه منها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، ألا تراه یحکی عن بلقیس حین قالت: «إِنِّی أُلْقِی إِلَی کتَابٌ کرِیمٌ. إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ. وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» (نمل / ۲۹ ـ ۳۰).

ألا فمن قرءها معتقدا لموالاة محمّد وآله الطیبین، منقادا لأمرهما، مؤمنا بظاهرهما وباطنهما، أعطاه اللّه عزّ وجلّ بکلّ حرف منها حسنةً، کلّ واحدة منها أفضل له من الدنیا بما فیها من أصناف أموالها وخیراتها، ومن استمع إلی قارئ یقروءها کان له قدر ثلث ما للقارئ، فلیستکثر أحدکم من هذا الخیر المعرض لکم، فإنّه غنیمة، لا یذهبن أوانه، فتبقی فی قلوبکم الحسرة» (شیخ صدوق، امالی، ص ۲۴۱ و نیز عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ، ج ۲، ص ۲۷۰ با اندکی تفاوت. و نیز تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۱۴۱٫ تفسیر البرهان از شریف‌ترین تفاسیر روایی و از بهترین منابع باب ولایت است که سعی نموده است بهترین روایات باب ولایت را به‌نیکی در ذیل آیات متناسب بیاورد.)

این روایت نوراني، نکات زیر را خاطرنشان مي‌شود:

الف : فراز نخست این روایت این است: «إنّ اللّه عزّ وجلّ قال لی: یا محمّد: «وَلَقَدْ آَتَینَاک سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» (حجر / ۸۷)، فأفرد الامتنان علی بفاتحة الکتاب، وجعلها بإزاء القرآن العظیم».

در آیهٔ شریفه «سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی» بالاتر از قرآن کریم است؛ چرا که عِدل «وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» و پیش از آن واقع شده و قسم جزو قسیم قرار گرفته است که عظمت و بزرگی آن را می‌رساند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد در اين روايت، قرآن دوم و مثانی خوانده شده است، از اين رو مهم‌ترین بسملهٔ قرآن کریم است. آیه‌ای که تمامی قرآن کریم و وحی الهی را در خود جای داده است؛ از این رو «مثانی» است؛ یعنی دوره‌ای کامل از وجود و از قرآن کریم و از سورهٔ حمد است و عنوانی است که تمامی هستی و پدیده‌های آن و نیز تمامی قرآن کریم در آن است؛ به گونه‌ای که با دریافت آن، نیازی به هیچ آیه‌ای دیگر نیست و تمامی قرآن کریم شرح همین آیه و ظهور و تنزیل آن است. کسی این معنا را درک می‌کند که بتواند با آیهٔ شریفه انس یابد به‌گونه‌ای که این کریمه، خود را به او در خواب یا بیداری بنمایاند. باید آن را گفت و بارها گفت و در هر گفتن، سیری تمام در همهٔ پدیده‌ها داشت و هر پدیده‌ای را از آینهٔ آن به تماشا نشست. ذکری که تکرار بر نمی‌دارد و هر تماشایی تکرار پدیده‌های گذشته نیست؛ چرا که هستی مانند آب در جریان است و آن به آن نو و تازه می‌شود و سیر در آن مانند شنا در آب رودخانه است که هر بار آبی تازه از بدن آدمی می‌گذرد. البته در میان سوره‌های قرآن کریم، بسان همين عظمت، ورود به بسم اللّه سورهٔ حمد از جایگاه برتری برخوردار است و فتح آن سخت‌تر و صعب‌تر است.

یافت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد بیش‌ترین وقت و توان را از خواهان می‌گیرد و نیاز به انس چند ساله در پرتو مربی‌گری استادی محبوبی دارد. برای یافت مثانی بودن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد و این که چگونه تمامی آیات قرآن کریم ظهور این کریمه است و چه‌طور بر وزان و به تنوع و گونه‌گونی آن ریخته شده و ناز و کرشمهٔ این شریفه را خریدار است باید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد را بارها و بارها گفت و بر آن دقت داشت تا رفته رفته به انس به آن رسید. لازم است «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد را ذکر خود قرار داد و آن را نه تنها یک بار، بلکه بارها تکرار کرد تا در پرتو انس با آن دریافت چگونه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»سورهٔ حمد یک دوره وجود است و گفتن آن سیر در هستی و پدیده‌های آن و وصول به فنای ذاتی است.

ما می‌خواهیم به صراحت تأکید کنیم نزدیک‌ترین راه به وصول کامل و لقای حقیقی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد است و هیچ ذکری نیست که تمامی سیر صعود و نزول را به صورت فعلی تا سعادت لقای ذات همانند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد در خود داشته باشد.

ب : فراز «فأفرد الامتنان علی بفاتحة الکتاب» دربردارندهٔ نکته‌ای مهم است و آن این که سورهٔ حمد تنها امتنان و اعطای الهی به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. امتنانی فرد و یگانه و این بدان معناست که سورهٔ حمد نظیری ندارد و از آن به هیچ پیامبر یا فرشته‌ای داده نشده است مگر حضرت سلیمان علیه‌السلام که از آن تنها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را دارد، با تمایز و تفاوتی که در تمامی بسمله‌هاست. فرد بودن در این فراز به معنای «احدیت» است که همان مقام ختمی است. دیگر انبیای الهی علیهم‌السلام تمامی در مقام واحدیت هستند که نزول مقام احدیت است. مقام ختمی و احدیت یکی است و فاتحة الکتاب نیز یکی است؛ پس تنها نصیب رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله است که تنها به آن حضرت داده می‌شود و امتنان گفته شده به نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مطابق اصل است و امتنان است، نه اقتضا. البته در نگاهی کلی، هر خاصیتی که برای چیزی است به امتنان حق تبارک و تعالی است؛ آب به امتنان حق اقتضای سیلان و جریان دارد و آتش به امتنان حق است که اقتضای گرمی و سوزاندن دارد، اما برخی از امتنان‌ها فرد و متناسب است که با صاحب آن عِدل است و دیگری را به آن نرسد.

خداوند متعال بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با نزول سورهٔ حمد منت نهاد؛ چرا که چنین سوره‌ای بر پیامبران دیگر نازل نشده است و برترین آیهٔ این سوره نیز «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است. تنها دُرّ نابی که در تمامی قرآن کریم نظیری برای آن نیست. اگر کسی به وصول برسد و این آیه را تلاوت نماید تمامی قرآن کریم در ذهن و در دل وی می‌نشیند. این که گفته می‌شود حضرت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام در زمانی کوتاه و به اندازهٔ گذاشتن پا در رکاب اسب، یک ختم قرآن کریم داشتند با چنین اشراف و وصولی است که ممکن و معقول می‌گردد. فهم چنین کلمات بلندی از انسان عادی که از مراتب بالای کمال خالی است برنمی‌آید.

باید با این آیهٔ شریفه انس داشت و آن را هرچه می‌توان در شبانه‌روز زمزمه نمود تا به آن اشراف معنا و قرب معنوی حاصل شود. وگرنه به حسرت دچار می‌شود در روزی که گفته می‌شود: «یوْمَ یجْمَعُکمْ لِیوْمِ الْجَمْعِ ذَلِک یوْمُ التَّغَابُنِ» (تغابن / ۹). اگر دقیق شویم «یوْمُ التَّغَابُنِ»همین دنیای امروز است و بشر همین الان نیز در غبن و زیان است، اما خود نمی‌داند و تغابن امروز وی فردای قیامت است که برای او درک می‌گردد. روزی که بلندای اندام ذکر بسم اللّه و حکومت و دولت آن را در محشر می‌بیند و برای توجه نداشتن به عظمت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» ندامت و حسرت، تمام وجود او را فرا می‌گیرد و از این که شبانه‌روز و لحظه لحظهٔ عمر خود را با این ذکر معطر ننموده است غبطه می‌خورد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»اسم ظاهر، اسم صافی و اسم اول و لب لباب اسما و ذکری تمام است که می‌تواند سینهٔ تمامی پدیده‌های عالم را صافی نماید و صفا دهد. اسمای به کار رفته در آن از اسمای حیات‌بخش، گوارا و صفا دهنده است که باید آن را با لحظه لحظهٔ عمر خود به صورت استمراری داشت، نه آن که فقط در آغاز هر صبح و برای شروع کار، آن را گفت؛ چنان‌که برخی از بزرگان برای خوردن هر یک لقمه، یک بسم اللّه می‌گفتند.

ذکری که با آن می‌توان جبروت را به هم ریخت و ملکوت را شکست و فیوضات الهی را نه تنها برای خود، بلکه بر خلق خداوند متعال سریان داد. ذکری که منت خداوند متعال بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است. منتی که ادراک و وصول آن آسان نیست. آیه‌ای که ارزان به ما رسیده است و سختی و فشار آن بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد شده است آن‌گاه که فرمود:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَءْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ» (علق / ۱). فشاری که اگر بر کوه‌ها آید آن را متلاشی می‌سازد: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآَنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعا مُتَصَدِّعا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ» (حشر / ۲۱). متأسفانه تصوری از این منت که در آیه آمده است و معنایی از آن در ذهن‌ها و احساسی از آن در دل‌ها نیست، در نتیجه تصدیق آن دچار اشکال می‌گردد.

 

ج: این روایت می‌فرماید: «وإنّ فاتحة الکتاب أشرف ما فی کنوز العرش». برای فهم این فراز باید تصویری از جایگاه عرش داشت و نیز کنوز و گنج‌های آن را شناخت. توضیح این که: علم خداوند متعال در مرتبهٔ «اعیان ثابته» تعین نفسی و حقیقی دارد، اما دارای تعین خارجی و عینی نیست و در مرتبهٔ «عرش» است که تعین خارجی می‌یابد و فعل خداوند متعال دارای تعین می‌گردد. بر این اساس، علم عین ذات حق تبارک و تعالی است، ولی عرش عین ذات خداوند متعال نیست و فعل حضرت حق است، اما فعلی که ربوبی است. در واقع، دولت تمام مظاهر خلقی با عرش و فعل است: «وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» (هود / ۷)؛ به‌طوری که کرسی تحت دولت آن و سماوات تحت دولت کرسی است؛ چنان‌که می‌فرماید: «وَسِعَ کرْسِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ» (بقره / ۲۵۵) و نیز عرش را بعد از هفت آسمان قرار می‌دهد: «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (مؤمنون / ۸۶). این کرسی است که آسمان‌ها و زمین را گسترش می‌دهد و عرش مظهر اسم جمعی خداوند متعال است که همان اللّه است: «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» (طه / ۵). عرش مظهر رحمانیت خداوند متعال است و «الرَّحْمَن»تحت دولت «اللَّه»است. «اللَّه»همان علم حق و مرتبهٔ جمعی «الرَّحْمَن» و مرتبهٔ جنسی عرش است. عرشی که محل تعینات فعلی حضرت حق اعم از کرسی، سماوات و ارض است.

حقایق عرش که «کنوز ربوبی» نیز نامیده می‌شود بر دو گروه است: یکی تعینات ربوبی و نزولات حقی است؛ یعنی سرفصل‌های پدیده‌ها؛ مانند: «کتاب»، «انسان»، «آسمان»، «زمین»، «تحت ارض»، «فوق آن»، «تحت سماء» یا «فوق آن». مراد از سرفصل، کدهای کلی و نمادهای جمعی پدیده‌هاست که در بالا جمع است و به پایین که می‌آید افراد بسیاری می‌یابد. تمامی این سرفصل‌ها ایجابی است که نباید آن را با مرتبهٔ «قَدَر» اشتباه گرفت؛ چرا که مرتبهٔ آن حتی برتر از قضاست و خود قضا و نیز قدر، سرفصلی از آن به شمار می‌رود.

دو دیگر از حقایق عرش و کنوز ربوبی «مفاتیح حقی» است. مفاتیحی که در تمامی عوالم جاری است و گروه نخست از حقایق که به عنوان سرفصل از آن نام بردیم تحت دولت آن است. بنابراین، مفاتیح گنج‌ها و کنوز اعظم عرش و بالاتر و قوی‌تر و اشرف از تعینات ربوبی است.

این روایت می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» شریف‌ترین گنج‌های عرش است؛ بنابراین باید از گنج‌های تعینات ربوبی بالاتر و از مفاتیح باشد و چون شریف‌ترین مفاتیح است، باید اوّل مفاتیح و اکمل آن و در واقع مفتاح المفاتیح باشد که با آن می‌توان هر چیزی را گشود و در هر عالمی تصرف داشت. مفتاحی که حتی بر قضا و قدر حاکم است و بر آن دولت دارد. مفتاح و گشاینده‌ای که بسیار ضربتی و سریع عمل می‌نماید. مفتاحی که می‌تواند حتی مفاتیح دیگر را بگشاید و با این شاه کلید می‌توان هر دری را گشود و هر بابی را بر روی خود باز کرد و به فتح جمیع ابواب نایل آمد که شفای بیماران و زنده کردن مردگان، از موارد پایینی آن است. البته مفتاح مفاتیح از آن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» ویژه‌ای برمی‌آید که در هیچ یک از سوره‌ها نیست و حتی از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»سورهٔ حمد برتر است و باید آن را یافت.

 

د: اين روايت براي بسم الله سوره حمد خاصيت شفادهي قرار داده است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد برترین بسم اللّه و گروه ضربت خداوند متعال به شمار می‌رود؛ به گونه‌ای که اگر حتی بر مرده خوانده شود، آن را زنده می‌کند، اما این تنها خاصیت بسم اللّه سورهٔ حمد است، نه سوره‌های دیگر. این کریمه توان آن را دارد که به مردگان حیات بخشد و آنان را زنده کند. این بسمله در شفای بیماران و زنده کردن مردگان مؤثر است و باید آن را گروه ضربت خداوند متعال دانست؛ زیرا با آن می‌شود به فتح الفتوح و به مفتاح المفاتیح و فتح الابواب به صورت نسبی و اضافی دست یافت. گفتیم برتری این بسمله اضافی است؛ زیرا برتر از بسملهٔ حمد، بسمله‌ای است که از گنج‌های تعینات ربوبی بالاتر و از اول مفاتیح و اکمل آن و در واقع مفتاح المفاتیح است که با آن می‌شود هر قفلی را گشود و در هر عالمی تصرف داشت و حتی بر قضا و قدر حاکم گردید و بر آن دولت داشت. این بسمله در قرآن کریم به صورت ظاهر نیامده و در آن مخفی است و بسمله‌ای بدون سوره است که ورای تمامی موارد این آیهٔ شریفه است.

 

ه : اهمیت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را حضرت سلیمان دریافته است؛ هم‌چنان که این روایت می‌فرماید: ولم یشرک معه فیها أحدا من أنبیائه، ما خلا سلیمان علیه‌السلام ، فإنّه أعطاه منها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، ألا تراه یحکی عن بلقیس حین قالت: «إِنِّی أُلْقِی إِلَی کتَابٌ کرِیمٌ. إِنَّهُ مِنْ سُلَیمَانَ. وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» (نمل / ۲۹ ـ ۳۰).

حضرت سلیمان دارای انگشتری بوده است که بر نگین آن حک شده بود: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم». وی با این ذکر و آن انگشتری توانست جن و انس را به خدمت بگیرد. قالی سلیمان نیز با این انگشتر بوده که چون باد حرکت می‌کرده است و هر کس جز سلیمان روی آن قالی می‌نشست می‌افتاد. انگشتری که مخصوص سلیمان بود و برای دیگران خاصیتی نداشت؛ چرا که مهم یافت حقیقت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» آن است.

 

و: پایان روایت، مهم‌ترین شرط استفاده و کاربرد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را داشتن ولایت اهل بیت علیهم‌السلام می‌داند. کسی می‌تواند از این آیهٔ شریفه و از این مفتاح مفاتیح ربوبی بهره برد که استاد معصوم داشته باشد و راه را در مکتب عصمت بیابد. این روایت می‌فرماید:

«ألا فمن قرءها معتقدا لموالاة محمّد وآله الطیبین، منقادا لأمرهما، مؤمنا بظاهرهما وباطنهما، أعطاه اللّه عزّ وجلّ بکلّ حرف منها حسنةً، کلّ واحدة منها أفضل له من الدنیا بما فیها من أصناف أموالها وخیراتها.»

ولایت‌مدار باورمند به ظاهر و باطن و صاحب انقیاد در محضر اهل بیت علیهم‌السلام که برای سلوک و سیر راه خود استاد و راهنمای معصوم دارد و به دست مولا امیرمؤمنان علیه‌السلام به فتح مفتاح مفاتیح نایل می‌آید کاربرد آیه را از این خاندان می‌گیرد و می‌تواند آن را به کار برد و چنین کسی است که ارزش این ذکر الهی را می‌یابد و با کاربرد آن به نیکی‌هایی دست می‌یابد که ارزش هر مورد آن از تمامی دنیا و نیکویی‌هایی که در آن است، برتر می‌باشد.

شیعه با هدایت اهل بیت علیهم‌السلام ، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را ارزان به دست آورده و برای آنان غنیمت است که تا زمان نگذشته و عمر از دست نرفته است باید از آن استفاده کرد؛ وگرنه جز حسرت چیزی نمی‌ماند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» برترین گنج از گنج‌های عرش الهی است. گنجی که خداوند آن را پنهان نکرده و بر بندگان خود منت گذاشته و آن را عیان کرده و در اختیار مسلمین نهاده است و می‌فرماید اگر می‌توانید استفاده کنید. البته گنج آشکاری است که پنهان شده است و آشکارا پنهان‌تر از پنهان است. در برزخ مقاماتی است که آن‌ها را با این آیهٔ شریفه می‌توان فتح کرد. با این آیه می‌توان به علوم لدنی دست یافت. می‌توان شب‌هایی در تاریکی نشست و مدتی این ذکر را گفت تا آن که به زیارت یکی از اولیای الهی نایل آمد. چهره‌ای الهی که به تناسب استعداد خود، می‌توان هر علمی را از او آموختن و البته همراه آن، توصیه به سکوت دارد. سکوتی که با نادیده گرفتن آن مردودی می‌آورد و او را به «کلاَّ إِذَا دُکتِ الاْءَرْضُ دَکا دَکا» (فجر / ۲۱) می‌کشاند. حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام همه چیز را به‌راحتی بیان کرده‌اند، اما کیست که از آن استفاده برد. در برزخ است که حسرت، تمامی دل‌ها را فرا می‌گیرد: «فتبقی فی قلوبکم الحسرة» (شیخ صدوق، امالی، ص ۲۴۱)؛ چرا که از قرآن کریم و از چنین گنج‌هایی که رایگان در اختیار داشته‌اند استفاده نکرده‌اند و نتوانسته‌اند به صورت کارشناسی از مأثورات و به‌ویژه دعاها بهره برند. از غفلت‌هایی که انسان را فرا گرفته است باید به خداوند متعال پناه برد. باید با قرآن کریم و تک تک آیات آن انس گرفت و با قرآن کریم نشست و برخاست و خواب و بیداری داشت. باید متن قرآن کریم را باز نمود و به آن نگاه کرد و نگاه کرد و بارها نگاه کرد. نخست سورهٔ حمد و بسم اللّه را باید نگاه کرد بدون آن که خواند و اندک اندک به آن نزدیک شد و بعد اگر کسی توانست آن را بخواند. در ابتدا برای مدتی فقط باید به این آیه یا سوره و نیز به دیگر آیات قرآن کریم نگاه کرد. بعد از مدتی است که می‌توان قرآن کریم را خواند و سپس آن را در ذهن نهادینه ساخت و به قرائت آن لهجه داد و سپس آن را به دل راه داد، آن گاه است که می‌بیند سورهٔ حمد و نیز بسم اللّه آن، چه وادی پر غوغایی است. چیزی نیست که در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نباشد و «در خانه اگر کس است یک حرف بس است». با وجود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»نیازی به ادامهٔ سورهٔ حمد و قرآن کریم نیست و سورهٔ حمد و قرآن کریم تفصیل و باز شدهٔ این آیه و مثانی آن دانسته می‌شود؛ یعنی نحوهٔ گونه گون شدن این کریمه را بیان می‌دارد.

ورودگاه انس با قرآن کریم و پیرو آن، تمامی پدیده‌های هستی و حتی حق تعالی که تمام هستی است، انس با آیهٔ شریفهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»سورهٔ حمد است. باید این معنا را اعتبار نمود که «انس» اصطلاح خاص است. انس برای کسی حاصل می‌شود که تمامی فصل‌های عاشقی را گذرانده باشد و دل او به نیشتر نازهای معشوق زخمه زخمه و شکن در شکن شده و چنان ریز ریز گردیده باشد که دل بی‌دل شده باشد. چنین دلی است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» برای او نه تنها غزل عاشقی که تمام «چهرهٔ عشق» است. چهره‌ای که برخی از نمودهای آن را در تفسیر این کریمه آوردیم.

این خاصیت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد است که همه چیز را در خود دارد و بسملهٔ دیگر سوره‌ها چنین نیست. اگر نبود که خداوند بندگان خود را به امور فروتر تکلیف نمی‌کرد، با وجود این بسمله به هیچ عبادتی نیاز نیست و با آن، برترین عبادت‌ها و حمدها برای خداوند آورده می‌شود.

مطالب مرتبط