يكی از نامهای مشهور سوره حمد «سبع المثانی» یا «مثانی» است. این سوره با محتوای عامی که دارد وسیعترین مفاهیم دینی در آن آمده است؛ به گونهای که آیات هفتگانه آن تمامی قرآن کریم را در خود دارد؛ قرآنی که شناسنامه هستی است.
این سوره چون تمامی قرآن کریم را در خود دارد به آن «قرآن مثانی» گفته میشود. قرآن کریم میفرماید:
«وَلَقَدْ آَتَینَاک سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» (حجر / ۸۷)
و به حقیقت تو را هفت تنوع پذیر و قرآن انبوه دادیم.
این آیه وصف «سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی» را به قرینه «وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» به صورت ذاتی، نفسی و داخلی میآورد نه به این خاطر که در سوره حمد دو بار خوانده میشود. کسی که مثانی خواندن این سوره را به دلیل آن میداند که در قرائت نماز، دو مرتبه میآید، حقیقت این سوره را ندانسته و این وصف را که وصفی ذاتی برای این سوره است، عرضی فرض کرده است. چنین کسی ارزش این سوره و موقعیت آن را ندانسته است که آن را چنین بیمحابا تنزل میدهد و احتمال ذهنی خود را بدون توجه به ویژگیهای این سوره و به صرف مورد استعمال و کاربرد بر این وصف بار میکند. اهمیت و عظمت این سوره ذاتی است و اوصافی که برای آن آمده اوصاف خود این سوره است و نه وصف به حال متعلق و اوصافی خارجی و غیری. لازم این ادعا آن است که گفته شود سوره حمد چون در نماز میآید مثانی است وگرنه چنانچه در نماز نیاید مثانی نیست.
از سویی، قرآن کریم خود را «مثانی» معرفی میکند در حالی که تمامی قرآن کریم در نماز نمیآید؛ چنانکه میفرماید:
«اللَّهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الْحَدِیثِ کتَابا مُتَشَابِها مَثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکرِ اللَّهِ ذَلِک هُدَی اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» (زمر / ۲۳).
خداوند نیکنهادترین پدیده را که کتابی گونه گون تنوعپذیر است فرستاده است. کسانی که دلهره بزرگی پروردگارشان را دارند پوستشان از آن جمع و سخت میشود، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم میگردد. آن رهنمود خداست که هر که را آفریند به سبب آن راه مینماید و هر که را خدا گمراه کند، او را رهنمودی نیست.
«مثانی» هم وصف قرآن کریم است و هم وصف سوره حمد و هم آیه شریفه: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» به آن توصیف میگردد؛ زیرا تمامی قرآن کریم و نیز تمامی سوره حمد در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» آن آمده است.
«مثانی» از «ثنی» به معنای دوگانگی (قابلیت تنوعپذیری و انعطاف) به همراه توجه و ارتباط کامل است به گونهای که ترتیب و ترتب در آن لحاظ میشود. برای تقریب ذهن میتوان طرف خواب فرش را مثال آورد که هر یک در کنار دیگری و در هم مینشیند و هر یکی دیگری را باز میکند. از این گفته نباید به روش تفسیری «یفسّر بعضها البعض» گریز زد، زیرا این انعطاف و توجه بر هم نشستن است و تفسیر آیه به خود آیه را تثبیت میکند. هر آیهای بیانگر خود هست و ریتم یا خوابی دارد که بر هم مینشیند و با به دست آوردن آن، میتوان به تفسیر آیه راه برد. اولیای الهی بر آیات الهی که تامل دارند سمت خواب آیه را به دست میآورند و مثانی آیه و چینش آن را کشف میکنند. مثانی هر آیه در نُت واژگان آن موجود است و از نتهای هر آیه میتوان آن را به دست آورد بدون آن که به لغتشناسی نیاز داشته باشد. با توجه به آن چه گفته شد «مثانی» به معنای «جُفت» یا دوباره نیست. مثانی هیات به هم پیوسته آیات است که به گونه طبیعی، فطری و ریاضی در کنار هم نشسته و چیدمان گرفته است و چیدمان آن نیز با توجه به نظم پدیدههای هستی و هماهنگ با آن است؛ زیرا این کتاب از حقایق و ربوبیات و هستی و تمامی پدیدههای آن میگوید و آن را بازتاب میدهد.
سوره مبارکه حمد «تنزیل» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است و برای همین است که هم سیر نزول و هم سیر صعود در آن با چینشی خاص آمده و دارای دو کرانه است.
در کریمه: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، فراز: «بِسْمِ اللَّهِ» از حقیقت و ذات خداوند میفرماید و «الرَّحْمَن» آن سیر نزول و «الرَّحِیم» سیر صعود است. سوره حمد نیز که تنزیل آن است از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» سیر نزول را بیان میدارد و ادامه آن: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»بیانگر سیر صعود است و این گونه است که این سوره همانند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» تمام کلام است و با آن نیاز به سورهای دیگر نیست و سورههای دیگر تفصیل آن دانسته میشود؛ یعنی دیگر سورههای قرآن کریم به تمامی تنزیل سوره حمد است. البته درست است سوره حمد با اختصاری که دارد تمامی قرآن کریم است، ولی در میان سورههای قرآن کریم این سوره بقره است که ایجاز حمد را به تفصیل میآورد و تفاوت این دو سوره به ایجاز و تفصیل است.
سوره حمد و نیز تمامی آیات آن دو بعدی است. تفسیر تسنیم بیان دیگری در این رابطه دارد و این سوره را سه ضلعی ساخته است. این تفسیر میگوید:
«قرآن کریم اسما و صفات فراوانی دارد و سوره حمد نیز که «ام القرآن» و مشتمل بر عصاره معارف قرآنی است، به همین مناسبت دارای نامها و القاب بسیاری است… «ام الکتاب»، «ام القرآن»: نامگذاری سوره حمد به این دو نام، که در روایات فراوانی به نقل فریقین آمده است، از این روست که مشتمل بر عصاره معارف قرآن کریم است». (تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰).
سوره حمد از آن رو «ام الکتاب» نام دارد که مشتمل بر عصاره معارف قرآن کریم است. درست است این تفسیر به زبان فارسی نگاشته شده ولی در توضیح «ام الکتاب» واژهای مناسب از زبان عربی نیاورده است. «عصاره» همواره با اضافهای است که عرف آن را «تفاله» میخواند. بهترین تعبیر برای این که چرا سوره حمد ام الکتاب است این است که بگوییم قرآن کریم تنزیل این سوره مبارکه و به تعبیر فارسی، فروهشت یا پدیده آن است؛ چرا که این سوره، تمامی قرآن کریم را در خود دارد. تفسیر یاد شده در ادامه میآورد:
«معارف قرآنی دارای سه بخش مبدءشناسی، معادشناسی و رسالتشناسی است و کلام منسوب به حضرت امیرمومنین علیهالسلام نیز که فرمودند: «رحم اللّه امرءً علم من این وفی این وإلی این» ناظر به شناخت همین اصول سهگانه است. سوره مبارکه فاتحه الکتاب نیز مشتمل بر معرفتهای یاد شده است؛ زیرا بخش آغازین آن مربوط به مبدء و ربوبیت مطلق او بر عوالم هستی و همچنین صفات جمالی او مانند رحمت مطلق و رحمت خاص است و بخش میانی آن؛ «مالِک یوْمِ الدِّینِ» ناظر به معاد و ظهور مالکیت مطلقه خدای سبحان در قیامت است و بخش پایانی آن که سخن از حصر عبادت و استعانت در خدای سبحان و طلب هدایت به صراط مستقیم دارد «إِیاک نَعْبُدُ… وَلاَ الضَّالِّینَ»مربوط به هدایت و ضلالت در سیر از مبدء تا معاد است و مدار و محور آن مساله وحی و رسالت است. پس اصول معارف قرآنی در این سوره ترسیم شده است». (تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۲۶۰).
نقد دیگر طرح سه ضلعی این متن آن است که معاد بر اساس این طرح باید در پایان بیاید، ولی در بخش میانی این سوره قرار گرفته و صراط مستقیم میانه مبدء و معاد نیست و در کنار آمده است.
سوره حمد و تمامی آیات آن دو بُعدی است: بُعد نخست سوره حمد چنین است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» که پیش از این گفتیم سیر نزول را بیان میدارد و وصف حمد است و کرانه دوم آن چنین است: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»که سیر صعود است و برای همین است که «مثانی» و دوگانه است نه سهگانه و بیشتر و در تفسیر این آیات شریفه، نباید این کرانه را بریده بریده ساخت. آیات کرانه نخست، تمامی وصف است و در آیات کرانه دوم، وصفی وجود ندارد. بُعد نخست، تمام حقی و بُعد دوم، خلقی است. کرانه نخست ازلی و ابدی است و تمام اسمای اولی و رئیسی خداوند آمده و از ازل تا قیامت را ـ هرچه باشد ـ برای خداوند ثابت میداند.
کرانه دوم آن سیر صعود است و برای همین است که در آن از حرکت، راه میانه و کمک گرفتن از خداوند برای بر شدن سخن به میان میآید و «مثانی» بودن به طور کامل بر آن هماهنگ است و نمیشود «مالِک یوْمِ الدِّینِ» را استقلال داد و آن را یک بُعد شمرد؛ هرچند میشود آن را معادشناسی دانست، ولی این نزول، امری حقی است و نه خلقی، زیرا این امور خلقی است که صعود مییابد و امر حقی به تمامی نزولی است و برای همین است که در این میانه نیازی به آوردن رسالت نیست؛ زیرا خداوند برای کار خود به کسی نیازمند نیست و امر معاد در پی مبدء میآید و نه در پایان آن و تنها با این توضیح است که میشود سوره حمد را «مثانی» دانست. همین ترتیب در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نیز وجود دارد که تفسیر آن را در جلد دوم آوردیم.
پدیداری خداوند و اظهار او همواره بر سبک زوجیت و دوگانگی است و او هر چیزی را در این مدار نازل میکند؛ چنانکه میفرماید:
«وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الاْءَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِی وَاَنْهَارا وَمِنْ کلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَینِ اثْنَین» (رعد / ۳).
نه تنها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» مثانی و دوگانه است و نه تنها سوره حمد مثانی است و نه تنها تمامی آیات سوره حمد مثانی است، بلکه تمامی پدیدههای هستی مثانی است و هر چیزی جفت جفت، زوج و دو به دو آفریده شده است؛ چنانچه برای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سوره حمد جفتی است که همان سوره حمد است و برای سوره فاتحه جفتی است که تمامی آیات قرآن کریم است و قرآن کریم نازل سوره حمد و فروهشت آن میباشد و برای تمامی قرآن کریم زوجی است که تمامی پدیدههای هستی است که آن فرقان این قرآن عظیم آفریده شده است و این گونه است که سه ضلعی ساختن سوره حمد با ساز و سامان آفرینش خداوند به هیچ وجه هماهنگ نیست و «مالِک یوْمِ الدِّینِ» ضلعی مستقل نیست و در ادامه دیگر اوصاف خداوند و پایان سیر نزول است.
مثانی بودن سوره حمد به اعتبار حق و خلق و رابطه مشاعی آن دو و نیز در ارایه حکمت نظری و نیز عملی و همچنین در فراز و فرود و نزول و صعودی که دارد، قابل التفات است.
این ویژگی سوره حمد است که تمامی اسمای به کار رفته در آن، دو بُعدی است و اسمی تک کرانه یا سه ضلعی در آن وجود ندارد. از این ویژگی به «مثانی» بودن سوره حمد تعبیر میشود. جالب این است که نامهای سوره حمد نیز تمامی دو بُعدی است؛ مانند: «امّ الکتاب»، «امّ القرآن»، «فاتحه الکتاب»، «فاتحه القرآن»، «سبع المثانی»، «حمد الاولی»، «حمد القصوی» و نیز اسمهایی که با آمدن یک طرف، سوی مقابل نیز به ذهن میآید: «الشفاء»، «الاساس»، «السّلام»، «الشفاء»، «الکافیه»، «الوافیه»، «مناجاه»، «التفویض»، «الکنز»»، «النور»، «المساله».
در بسماللّه این سوره نیز «بِسْم» عنوانی حاکی است که از «اللَّه» حکایتگری دارد و «اللَّه»معنون آن است و «بِسْم» ظهور «اللَّه» است و این گونه است که «بِسْم»خود مثانی است و منعطف و متوجه به «اللَّه» است.
«الرَّحْمنِ الرَّحیم» سوره حمد نیز تمامی پدیدههای هستی اعم از جمالی و جلالی و بهشتی و جحیمی را در خود غرق کرده است. رحمن وصف عام رحمت است و رحیم سعادت کبراست و تا لقای الهی سعه دارد. این گونه است که «الرَّحْمنِ الرَّحیم» خود «مثانی» «اللَّه» است.
چیزی نیست که در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نباشد و «در خانه اگر کس است یک حرف بس است». با وجود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نیازی به ادامه سوره حمد و قرآن کریم نیست و سوره حمد و قرآن کریم تفصیل و باز شده این آیه و مثانی آن دانسته میشود؛ یعنی نحوه گونه گون شدن این کریمه را بیان میدارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سوره حمد تمامی قرآن کریم و وحی الهی را در خود جای داده است؛ از این رو «مثانی» است؛ یعنی دورهای کامل از وجود و از قرآن کریم و از سوره حمد است و عنوانی است که تمامی هستی و پدیدههای آن و نیز تمامی قرآن کریم در آن است؛ به گونهای که با دریافت آن، نیازی به هیچ آیهای دیگر نیست و تمامی قرآن کریم شرح همین آیه و ظهور و تنزیل آن است. کسی این معنا را درک میکند که بتواند با آیه شریفه انس یابد بهگونهای که این کریمه، خود را به او در خواب یا بیداری بنمایاند.
«الرَّحِیم» با «میم» نهایت ختم میشود و این مثانی و وجه انعطاف این کریمه است و کسی که مثانی و به تعبیر تمثیلی، سمت خواب آن را به دست آورد میتواند نحوه ورود به آن را کشف کند. کسی که به مثانی بودن واژگان قرآن کریم توجه دارد و نحوه انعطاف و تنوعپذیری آن را میشناسد به نیکی میتواند کمترین جابهجایی در آیه را کشف کند و هر واژه را در جای خود بیابد. کسی که فراوان قرائت دارد و با قرآن کریم انس میگیرد مثانی بودن این آیه و نیز جهت میل و انعطاف و توجه هر آیه را ملتفت میشود.
«رَبِّ الْعالَمینَ» تنزیل برای «الْحَمْدُ لِلَّه» و مثانی آن است در مقام فعل و تفصیل و «الْحَمْدُ لِلَّه» در مقام جمع است. جمعی که هم «الْحَمْد» آن جمع است؛ زیرا اسم جنس است که جمع آن اطلاقی است؛ مانند: «اکرم العالم» که شمول آن نسبت به اسم جمع گستره بیشتری دارد و آن را نیز در بر میگیرد. اسم جنس جمع تفصیلی است؛ مانند «اکرم العلماء» که جمع قِله است، و هم «لِلَّه» آن برای جمع است.
اینگونه است که میگوییم نه تنها سوره حمد تمامی قرآن کریم است، بلکه تنها فراز «الْحَمْدُ لِلَّه» تمامی قرآن کریم را در خود دارد.
سوره حمد سورهای تمام و مثانی است که آنچه در قرآن کریم هست تنزیل آن است و در سوره حمد نیز هست. تمامیت در همه واژگان سوره حمد موج میزند. سنگینی این سوره نیز برای تمامیت هر یک از واژگان آن است که مقاله حاضر درصد تبیین تمامی آن نیست.
«مثانی» بودن صفتی تشکیکی است و چنین نیست که هر آیه در مثانی بودن اندازه و وزن آیات دیگر را داشته باشد، بلکه هر آیهای وزان خاص خود را دارد و تنوع آن چشمگیر و به تعداد پدیدههای هستی است. مثانی بودن هر آیه، نحوه لفظ، معنا، تفسیر، تاویل، حکم، نور و حقیقت آن را تعیین میکند به گونهای که کمترین جابهجایی در فهم آن، سبب بههمریزی این نظام یکپارچه و واحد میشود.
مثانی بودن سوره حمد به آن ریتم و موسیقی موزونی میدهد که نمیشود آن را خرق کرد و شکست و ضلع و بُعدی دیگر به آن داد. ما از زبان ریتمیک قرآن کریم و نوای هماهنگ موسیقی آن در کتاب هفت جلدی «فقهنوشت غنا و موسیقی» به اختصار و اشاره، سخنی دقیق گفتهایم. زبان ریتمیک قرآن کریم چنان دقیق، سنجیده و هماهنگ است که حتی نادیده گرفتن یک وقف به حرکت یا وصل به سکون، هماهنگی آن را از بین میبرد. ریتم نیاز به حفظ وحدت دارد و همان ریتم است که وقف را در جایی ممنوع میکند. برای نمونه در سوره توحید باید پیوسته گفت: «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا اَحَدٌ» نه آن که به صورت شکسته گفت: «لَمْ یلِدْ» «وَلَمْ یولَدْ»«وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا اَحَدٌ». نادیده گرفتن ریتم در این سوره همانند آن است که «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» این گونه ادا شود: «لاَ»«إِلَهَ»«إِلاَّ» «اللَّه»؛ چرا که ادای آن به گونه شکسته سبب میشود قصد انشای آن حاصل نشود. کسی میتواند در گفتن ذکر یا آیه قصد انشا داشته باشد که ریتمشناسی بداند. سه ضلعی ساختن سوره حمد، افزون بر آنکه با مثانی بودن آن و نیز نحوه آفرینش حق تعالی و نزول او سازگار نیست، با ریتم این سوره نیز همخوانی ندارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» برای خود ریتمی کامل دارد. سوره حمد نیز دارای ریتمی نزولی است که «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ»است و ریتمی صعودی دارد که «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» است و هر دو ریتم نیز در جای خود تمام است و دو ریتم سوره حمد بیانگر آیه شریفه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است. کسی که سوره فاتحه میخواند چنانچه بخواهد ریتم آن را رعایت کند و معنای آن را ناقص نسازد باید نخست «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را به قصد سوره حمد بیاورد و سپس «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» را بگوید و سپس «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ»که حرکت در سر بالایی است را با تانی بیاورد و نفسی تازه کند آنگاه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» را در ادامه آن بیاورد.
ریتم نزولی این سوره را نباید بریده بریده قرائت کرد؛ چرا که تمامی وصف است. این سیر را حق تعالی میآید و حقی است، برای همین است که قاری در آن نفس کم نمیآورد ولی به «إِیاک» که میرسد نفس کم میآورد؛ زیرا امر خلقی میشود و خداوند بنده خود را رها میسازد و بنده باید صعود را با دوپای خویش پیماید. ریتم «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» صعودی است و قرائتگر آن چنانچه فراز یاد شده را به شتاب آورد، نفس کم میآورد و نیاز است به تانی آورده شود تا بتواند خود را با صعوبت و سختی پیمایش آن هماهنگ سازد.
موسیقی قرآن کریم و زبان ریتمیک آن در مراکز علمی، تحقیقی نشده و همانند بسیاری از دانشهای قرآنی دیگر مورد غفلت واقع شده است. قرآن کریم دارای موسیقی و زبان آهنگینی است که آهنگ آن از جنس ملکوت است. آهنگی که حتی دلهای کوهها را به خشیت و فروتنی میبرد. این آهنگ در سوره حمد بیشترین ملکوت را دارد و از شاهکارهای هنری خداوند دانسته میشود. آهنگی که میتواند هر بیماری غیر قابل درمانی را شفا و طراوت دهد. کسی که نتواند از این سوره شفا و بهبودی بگیرد، درمانی دیگر نمییابد؛ چنانکه میفرماید:
«عن إسماعیل بن ابان یرفعه إلی النبی صلیاللهعلیهوآله قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله لجابر بن عبد اللّه: یا جابر الا اعلمک افضل سوره انزلها اللّه فی کتابه؟ قال: فقال جابر: بلی بابی انت وامّی یا رسول اللّه علّمنیها، قال: فعلّمه الحمد للّه امّ الکتاب، قال: ثمّ قال له: یا جابر، الا اخبرک عنها؟ قال: بلی بابی انت وامّی فاخبرنی، قال: هی شفاء من کلّ داء إلاّ السّام؛ یعنی الموت» (تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۰)
کسی که میخواهد از سوره فاتحه قصد انشا داشته باشد و از آن شفا بگیرد، باید نخست به ریتم آن توجه داشته باشد و درمان خود را بر پایه ریتم آن بنا نهد. برای مثال، این سوره در درمان ضعف اعصاب بسیار کارآمد است، ولی صرف خواندن آن، چنین اثری ندارد و برای نتیجهبخش بودن آن باید به ریتم سوره توجه داشت. چنانچه حتی اگر فردی کافر و ملحد با توجه به ریتم خاصی که در این سوره است، آن را بدون وضو و بدون آن که رو به قبله باشد و بدون آن که لازم باشد معنای آن را بداند و بدون آن که قصد قرآن بودن آن داشته باشد، از این سوره برای چند ماه استفاده درمانی ببرد، برای وی شفابخش است؛ چنانچه گویی برای درمان بیماری عفونی و میکروبی، کپسول آموکسی سیلین استفاده میکند. شناخت ریتم سورهها و آیات قرآن کریم و به تعبیر عامیانه، خواب و چینش آن، موضوعی بسیار مهم در تحقیق و تفسیر آیات قرآن کریم و استفاده آن در «دانش ذکر» و «ذکر درمانی» است.
مثانی بودن سوره حمد، دارای سنگینی، هنگ (وقار) و ریتمی پیچیده است که حتی «مدّ لین» آن در جای خود اهمیت دارد.
البته این که میگوییم تمامی آیات قرآن کریم ریتمیک و دارای آهنگ خاص است به این معنا نیست که ریتمهای آن همانند ریتمهای شناخته شده موسیقی و دستگاهها و نواهای آن باشد، بلکه ریتم هر آیه خاص است، ولی خاص بودن موسیقی آن نیز این کتاب را فراموسیقی نمیسازد؛ زیرا برای بشر این امکان هست که دستگاه موسیقی هر آیه را مورد شناسایی قرار دهد و بر اساس آن دستگاهی نو برای دانش موسیقی کشف کند. قرآن کریم دارای موسیقی، هنگ، نُت و ریتم است. از ریتمهای قرآن کریم میتوان ریتم تمامی پدیدههای هستی و صوت خداوند متعال را به دست آورد و دانست خداوند متعال روی چه دستگاه میخواند. البته دستگاههایی مانند: ماهور، حجاز، ضربی، شش هشتم، چارگاه، سگاه، دوگاه، غمانگیز، شور و مانند آن در برابر دستگاههای قرآن کریم محدود است. قرآن کریم همانطور که کتاب معرفت، عرفان، فلسفه و تفسیر است، کتاب موسیقی و آهنگ هم هست، اما مراد از موسیقی قرآن کریم غفلتزاهایی لهوپرور و لعبگستر نیست که آلودگی، بیتقوایی، هرزگی و بیبندباری آمیخته با خشونت خشک که تنیدگی اعصاب و روان را موجب میشود، بلکه آهنگ ملکوت است که رقص عشق در زیر شمشیرها میآورد و ندای: «یا سیوف خذینی» را حماسی میسازد. قرآن کریم آهنگ دل حق تبارک و تعالی است که اگر مومنی به آن آگاه شود معراج به او دست میدهد. دنیای امروز هم در زمینه عشق شکست خورده که به شهوت و خشونت پناه آورده و هم موسیقی ملکوت را از دست داده و به لهو و لعب سرگرم شده و آن را برای خود از هنر عاری و در حیطه فنون آورده است. وقتی قرآن کریم میداندار مراکز علمی نباشد، دنیا چنین درکهای را پیش رو خواهد داشت. آنچه قرآن کریم را بر قصیدههای فصیح عربی برتری داد آهنگ آن بود به گونهای که اعراب عصر نزول، آنچه را که قرآن بود از آهنگ آن میشناختند. یکی از زنان صدر اسلام، با خواندن آهنگین: «وَالتِّینِ وَالزَّیتُون وَطُورِ سِینِین وَهَذَا الْبَلَدِ الاْءَمِینِ»بود که معرکه مخالفان را خنثی کرد؛ چرا که آن را با ریتم آورده بود. امروزه آخرین تفسیرهایی که با امکانات به روز تحقیقی، نوشته شده است حتی در توضیح نامهای این سوره از قرآن کریم راجل میباشند تا چه رسد به آن که در توضیح محتوای آن به خطا نرفته باشند؛ چرا که ریتم آیات را نمیدانند. کسی که زبان ریتمیک آیات را میداند بدون آن که لازم باشد عربی بداند به معنای آیه راه مییابد.
به هر روی، سخن ما این است که سوره حمد سوره مثانی است و آن را باید به گونه مثانی خواند و به گونه مثانی معنا کرد و آن را مثالث و سهگانه قرار نداد.
در این سوره هم سیر نزول آن تا قیامت است و هم سیر صعود آن. هم حق تعالی به صحنه قیامت میآید و هم خلق به آن محشر کبرا وارد میشوند و سوره حمد تنها بر همین دو بخش است و بخش میانی ندارد. این سوره هم سیر نزول دارد و هم سیر صعود، هم حکمت نظری در آن است و هم حکمت عملی. هم جمال در آن است و هم جلال و برای همین است که کمال دارد. هم وصف خالق در آن آمده است و هم حال مخلوق. هم مولی در آن است و هم بنده و تخاطب و مناجات آن نیز دو سویه و مثانی است. این سوره را «اُمّ» میگویند و اساس و امّ بودن آن نیز مثانی است. این خداوند است که میفرماید سوره حمد مثانی است و همه جا این گفته را چینش داده است و نمیشود نه در لفظ و نه در معنا و محتوا، مثانی بودن را از آن گرفت و آن را به بیش از دو بُعد شکست.