علم انشايي استخاره با قرآن كريم و زمينه‌هاي لازم آن

استخاره از دانش‌های الهامی است که تنها بخشی از آن را می‌توان قاعده‌مند نمود و برخی دیگر از آن نیازمند تجربهٔ درونی و انس با قرآن کریم است و با مدد از باطن و معنویت شکل می‌گیرد.

 دانش استخاره همانند دانش تعبیر خواب و علم اسمای الهی از علوم موهوبی و مرتبط با غیب عالم است که ایمان به آن ایمان به غیب و باطن جهان دانسته می‌شود. این دانش توسط حضرات انبیای الهی و حضرات ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام آموزش داده می‌شده و گاه شاگرد مدرسهٔ آن، حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز بوده‌اند. بدیهی است دانشی که شاگرد آن معصوم باشد از دانش‌های بسیار سنگین و از اسرار ولایت است. این دانش از امور عنایی است و نه درایی و فرایند استخاره به عنایت حضرت حق شکل می‌پذیرد و نه به درایت عقل. البته عقل با درایت خویش، حجیت، حقانیت و ارزش صدق آن را درمی‌یابد. ایمان به استخاره به معنای ایمان به عنایت و توجه حق تعالی است. کسی که به عنایت حضرت حق چشم دارد، باطن را به مراتب بیش از ظاهر، بلکه در سیر علّی و معلولی مرتبط با آن و بالاتر از این، چیرهٔ بر آن می‌داند، از این رو هیچ گاه یأس و ناامیدی به وی راه نمی‌یابد و با این اسباب باطنی که همواره در کار و فعالیت می‌باشند، تعطیلی و بن بست برای نظام مادی قایل نمی‌گردد و پوچی در عالم نمی‌بیند و تهی انگاری را به خود راه نمی‌دهد؛ زیرا آنان را که در باطن وی در حال فعالیت هستند می‌بیند و صدای هر یک از آنان را می‌شنود. استخاره به معنای طلب خیر از خداوند است و در طلب خیر عنایت نقش دارد و نه گزینش و اختیار که کارکرد خرد آدمی است. فرق میان استخاره و اختیار نیز در همین نکته نهفته است. کسی که کاری را با نیروی خرد خویش اختیار می‌کند قدرت گزینش دارد و گزینش از کارکردهای عقل است اما استخاره طلب خیر است و متعلق آن فعل خداوند و عنایت او و توجه به باطن شمرده می‌شود و نه درایت و دریافت عقل.

این علم مانند هر علم دیگری چنان‌چه حقیقی باشد، از دانش‌های ایجادی و انشایی به شمار می‌رود. علم حقیقی هیچ گاه از اخبار و مدد گرفتن از حافظه به دست نمی‌آید. استخاره با آن که برای نوع افراد مفهوم روشنی دارد، مصداق آن به‌درستی تبیین نگردیده است. دانش استخاره همانند دیگر دانش‌های اعطایی است که استخاره‌گیرنده باید ملکه‌ای قدسی را داشته باشد یا آن را در خود پدید آورد تا بتواند به استنباط مفاهیم و محتوای آن بپردازد؛ همان‌طور که فقیه نیز باید افزوده بر دانش‌های ظاهری و احاطه بر ادبیات، منطق، حدیث، رجال، درایه، اصول و فقه که همه از مبادی استنباط به شمار می‌رود، درون خود ملکه‌ای قدسی به معنای نوعی توانمندی معنوی در رابطه با استخراج حکم از شریعت پدید آورد که از آن به نیروی رد فروع بر اصول یاد می‌شود. دانش فقه، این ملکهٔ قدسی را قاعده‌مند می‌کند تا فقیه با تکیه بر آن، قدرت رد فروع بر اصول را داشته باشد. فقیهی که بدون این ملکه به اجتهاد می‌پردازد در واقع فقیه نیست و فقه وی از شریعت به‌دور است و به خشکی و یبوست دچار می‌گردد؛ به‌گونه‌ای که چنین فقهی به‌هیچ وجه نمی‌تواند قضایای حماسی حضرت اباعبداللّه الحسین علیه‌السلام را توجیه نماید و برای آن ملاک استنباط بیابد و چنین فقهی است که محیط حوزه‌های علمی را نیز به خشکی و سردی می‌کشاند و انگیزهٔ تحصیل را از طلاب جوان باز می‌ستاند. علوم حقیقی و معنوی به حوزه‌ها حیات، زندگی، نشاط و بالندگی می‌بخشد و به اعتبار عنایت به غیب و باطن حتی می‌تواند راه‌گشای نظام اسلامی در مشکلات باشد؛ چرا که اقتدار حاصل از امور معنوی و دینی به مراتب برتر از قدرت‌های مادی و اقتدار برخاسته از علوم تجربی است.

عالمان حقیقی بدون تکیه بر حافظه و معلومات، از خود به انشای دانش و ایجاد آن رو می‌آورند. آنان همواره در مسیر تولید دانش هستند و هیچ گاه از تولیدات دیگران بهره نمی‌برند و در پی آن نیستند که معلومات اندوخته سازند. علوم معنوی انشایی است و هرگاه شکل مدرسی به خود بگیرد اخباری و گزارشی می‌گردد. بشر امروز بیش‌تر در پی معلومات و محفوظات است و در حوزهٔ علوم انسانی تولید علم به‌کندی پیش می‌رود و چه بسا که جز اموری تخیلی که حقیقتی در خارج ندارد چیزی ارایه نمی‌دهد. بیش‌تر عالمان بر معلومات و محفوظات خود تکیه دارند و کم‌تر می‌شود که کسی صاحب‌نظر گردد و با اجتهاد و رأی خود سخن گوید.

در علوم معنوی افزوده بر آن‌چه در دانش‌های ظاهر نیاز است، باید به نفس پاک و روح شاد مراجعه کرد و نه به نوشته‌های دیگران. عالمان حقیقی برای تعبیر خواب یا استخاره به کتابی جز کتاب نفس خویش مراجعه ندارند و با بازخوانی آن است که از خود یا دیگران دست‌گیری دارند. صاحبان علوم و اندیشه‌های بلند که از آنان به «اولوا الالباب» تعبیر می‌شود از محفوظات خود اندک استفاده می‌کنند و هرچه را که می‌گویند به انشای نفس آنان و با ایجادی جدید است، از این رو تکرار در گفته‌های آنان نیست و حتی اگر مطلبی را بنویسند که در نوشته‌های دیگران آمده است، چون آن را به صورت انشایی بیان می‌دارند، در نحوهٔ تقریر و نگارش دارای تازگی و نوآوری است و تکراری در آن دیده نمی‌شود.

استخاره دانشی است با سیستم انشایی که استخراج و استنباط ویژهٔ خود را دارد و چنین نیست که بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقیق‌ترین استخاره‌ها دست یافت، بلکه دقیق‌ترین استخاره از آنِ کسی است که کتاب نفس وی گسترده‌تر، جزیی‌تر و دقیق‌تر باشد و وی بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. از این رو به جویندگان دانش استخاره توصیه می‌شود به جای تکیهٔ صرف بر حفظ قواعد و اصول استخاره، به پالایش و پیرایش نفس خویش بپردازند و بر انس با قرآن کریم و قرب با این کتاب آسمانی سرمایه گذاری نمایند و این گونه است که به منطق استخاره و فقه استنباط و قدرت استخراج آن دست می‌یابند. بدیهی است دانشی که دارای چنین کششی باشد، قواعد و اصولی بسیار پیدا می‌کند  و افرادی باید با تمسک به مطالب ربوبی و ایجاد و انشای قواعد این علم، به تکمیل آن بپردازند و چنین نیست که این اصول و قواعد با تکیهٔ صرف بر محفوظات به دست آید. پیشرفت علمی بشر امروز نیز مرهون افراد اندکی است که بر حافظه و معلومات خود تکیه نداشته‌اند. کسی دارای دانش استخاره است که همانند مجتهدی صادق و توانا، ملکه‌ای قدسی را درون خود پرورانده باشد که به مدد آن قدرت انشا و ایجاد حکم و توان استنباط موقعیت و ابداع را داشته باشد و تکیهٔ صرف بر یادگیری اصول و قواعد استخاره، خواهان را قدرت گرفتن استخاره نمی‌دهد. مدرسی ساختن چنین دانشی حکم یکی از مبادی را دارد که برای غیر صاحبان استخاره به اندازهٔ مبادی و مقدمات تأثیر دارد و نه بیش از آن، و البته این مقدمات چنان حایز اهمیت است که گاه با سعادت و شقاوت آدمی درگیر می‌گردد؛ زیرا ناآگاه از چیستی استخاره که در شناخت مصداق آن ناتوان است با مطالعهٔ این علم بر آن احاطه می‌یابد و جایگاه خود در این دانش را می‌شناسد و ناآگاهانه دست به قرآن کریم نمی‌برد و مردمی را به چالش و بدبختی و خود را به شقاوت و حرمان دچار نمی‌سازد.  اصول و قواعد استخاره نقش اعدادی در حصول ملکه‌ای قدسی را در نفس دارد که با حصول آن توان و نیروی استنباط استخاره از آیات قرآن کریم را در نفس پدید می‌آورد.

آن‌چه در آموزش مدرسي استخاره مي‌آيد اموری کلی است که تنها می‌تواند عالم استخاره را تا حدودی به واقع نزدیک سازد و وی برای دریافت استخاره‌ای دقیق ناچار است اموری جزیی هم‌چون صفات خواهان و چگونگی ویژگی‌های وی را بشناسد و بدیهی است امور جزیی چنان کثرتی دارد که نمی‌توان آن را در کتابی جمع آورد، بلکه حصول آن به ملکهٔ قدسی است که قدرت احاطه بر جزییات و رد امر جزیی بر کلی آن را می‌یابد.

استخاره از دانش‌های الهامی است که تنها بخشی از آن را می‌توان قاعده‌مند نمود و برخی دیگر از آن نیازمند تجربهٔ درونی و انس با قرآن کریم است و با مدد از باطن و معنویت شکل می‌گیرد.

———————————————————————-

منبع : دانش استخاره / جلد يكم

مطالب مرتبط