آزادي از عوالم مادی و واصل شدن به حق مطلق و مقام ربوبیت چندان آسان نیست و نیازمند تلطیف سرّ و باطن است.
بشر در حال عادی چندان خود را درگیر این امر نمیسازد و خود را به سنگ و چوبی قانع و راحت میکند. همین امر موجب شده است شریعت به عوالم محسوس بها دهد و حتی عبودیت و بندگی بشر را بر مدار محسوس به چرخش درآورد.
با آنکه غایت حق و معقولات مورد توجه حق است؛ ولی از محسوسات استمداد جسته و آن را از دست بشر نگرفته است؛ بلکه بشر را در امر عبودیت به یک محدودهٔ مشخص با آنها مرتبط ساخته است. میبینید که عبادت را به قبله معطوف میدارد و قبله را انتزاعی از کعبه میداند، کعبهای که چیزی جز سنگ نیست. البته این به سبب توجه مردم به جایی مشخص و رهایی آنها از سنگ و گِلهای بیحساب و فراوان است که میگوید قبلهٔ کعبه، طریق ستایش و ابزار تحقق عبادت است و باید در تمامی کارهای خوب و بد نسبت به قبله بیتوجه نباشید و اگر بت نیز میخواهید و دل بر محسوس دارید، قبله و کعبه را سرآمد محسوسات به حساب آورید.
خداوند نماز و عبادت را به قبله مرتبط میسازد، ذبح و خواب و مقاربت و نزدیکی و بسیاری از امور را در هر وضعیتی با آن مرتبط میکند تا جایی که نشستن او را نیز با آن در ارتباط قرار میدهد. تمامی این امور برای آن است که بشر خود را در عالم محسوسات به یکجا منتقل سازد و از آنجا به حق تعالی مرتبط گردد و کعبه و قبله زمینهای محسوس برای وصول به معقول باشد.
پس میشود با زبان باز و لسان دریده و گویایی گفت: دین برای سالمسازی اندیشهٔ عموم و بازداری مردم از هر بت بی سر و پایی، کعبه و قبله را قرار داد تا بتی مشروع و لنگرگاهی برای کنترل و حفظ بشر باشد و انسان را از سرگردانی به در آورد و به نقطهٔ خاصی متوجه سازد. برای نمونه، بنی اسرائیل قومی شبیهگرا بودند و نمیتوانستند خدایی را بپذیرند که جسمی ندارد و با چشم سر و حواس بدنی قابل رویت و احساس نیست، از این رو با دیدن گوسالهای صدادار و در پی تحریک سامری که مردی شهرتطلب بود بیدرنگ گوساله را برای خدایی مناسب دیدند. بیخود نیست که در عالم، سنگ، خاک، بت، گاو و گوساله خدا میشود و موسی و هارون در پیامبری معطل عوام میمانند. هر گاو و گوسالهای را ممکن است به خدایی بپذیرند، ولی موسی و هارون علیهماالسلام را به پیامبری قبول ننمایند و این خود از سر سنخیت است؛ زیرا که اینها از حق میگویند و او را تمثل میکنند و آنها از خود میگویند، از اینروست که انبیا مردم را با شکل و شمایل دنبال مینمودهاند وگرنه از همین مقدار دین و ایمان نیز خبری نبود، اگر حضرت حق ارشاد مردم و تبلیغ دین را با انبیا تحقق نبخشیده بود و توجه به خود را با قبله و کعبه و سنگ و حجرالاسود نپذیرفته بود، هرگز معرفت حق و پیروی از او جز در اندکی از اولیای خدا یافت نمیشد.
گویی گریزی از این امر نبوده و بدون جای پای محسوسات، امکان پرستشی برای عموم بشر نبوده است. شریعت به سبب تسهیل انسان در امر توحید، این توجه مادی را با این حدود شرایط خاص پذیرفته است تا خط بطلانی بر چهرهٔ تمامی خدایان دروغین و بتهای چوبین کشیده و بشر را از دست سنگ، گِل و چوب رهانیده باشد.
البته، تمامی این امور در محدودهٔ افراد عادی است و افراد برتر و کسانی که زمینهٔ رشد بیشتری دارند، کمتر نیازمند عوالم مادی و محسوسات هستند و بیشتر بر عوالم معقول اعتماد دارند و به جایی میرسند که جز به معقولات نمیاندیشند.
اینگونه است که برای راهیابی به حقیقت و وصل به حضرت حق تعالی باید راه «حال» و «دل» را پیش کشید و از طریق فکر، ذکر، مناجات و دعا پیش رفت و خود را در مقام توجه حضرت حق قرار داد تا حضرت وصول از آن دل، در خانهٔ جان کسی منزل گزیند.