عشق خدا و عشق و صفاي پديده‌ها

خداوند عاشق به‌صورت پیوسته، مداوم و آن‌به‌آن ظهور و فعل دارد : «کل یوم هو فی شان».

خدای سرمست به‌طور دایم حرکت و تازگی دارد و حتی اندکی چرت و خواب ندارد و «لاسنه و لانوم» همواره بیدار است و اسما و صفات رابه صورت پیوسته به ظهور می‌رساند.

خداوند همواره بیدار و در جنبش و تکاپو و حرکت است و پديده‌ها نیز از او حرکت و جنبش دارند. به ظهور و عشق ذاتی حق است که پديده‌ها نیز ظهور، عشق و صفا دارند.

خداوند به‌صورت دایم و پیوسته در قوس صعودی و نزولی ظاهر است به‌طوری که «عالی فی علوه و دان فی دنوه» حق در عالی‌ترین مرتبه و پایین‌ترین مرتبهٔ ظهوری در خلق‌های خود ظاهر است و غیریت و دوئیتی نیز در میان نیست تا جدایی و مفارقتی باشد. وقتی گفته می‌شود «انا لله و انا الیه راجعون» حق با ما در قوس نزولی یعنی «انا لله» و قوس صعودی «انا الیه راجعون» همراه و در سفر است. ظهورات همه با هم به‌صورت زنجیره‌های به هم متصل در سفر و حرکت از حق به سوی حق هستند و این درحالی است که خدای صاحب راه نیز در ما و ظهورات همسفر و همراه است و جدایی و مفارقتی در بین نیست.

حق‌تعالی هم‌چون آینه‌ای است که مومن خود را در آن مشاهده می‌کند؛ به‌طوری که آینه، مومن را نشان می‌دهد و مومن آینه را. ظهورات آینهٔ حق هستند و حق آینهٔ ظهورات. ظهورات، وجود حق را رویت می‌دهند و وجود حق، ظهورات را نشان می‌دهند. جمال حق‌تعالی به‌صورت انعکاسی تقابلی در حق و ظهورات نمایش داده می‌شود.

عشق یک‌طرفه و یک‌سویه نیست. عشق ذاتی حق به‌صورت رگه‌های پیوسته و مداوم در ظهورات جاری است. از حق، عشق جاری می‌شود و در ظهورات نمایش داده می‌شود و عشق ظهورات نیز در حق است که به رویت و نمود می‌رسد. برای نمونه؛ وقتی انسان آب و یا غذایی می‌خورد این خوردن یک‌طرفه نیست به‌طوری که آب و آن غذا هم انسان را می‌خورند. یا هنگامی‌که مومن به لقای بهشت می‌رسد و به آن بسته می‌شود؛ بهشت نیز بسته به مومن می‌شود و در مومن لقا می‌یابد؛ به‌گونه‌ای که این حرکتی چرخشی و دورانی می‌شود. عشق ذاتی حق نیز مداری چرخشی و دورانی است؛ خط و مداری پیوسته و چرخشی در حق از حق و به سوی حق. این عشق ذاتی بیان وحدت و یکی شدن را می‌نماید؛ به این بیان که حق و ظهورات: وحده وحده وحده.

خداوند چون دارای وجود فاعلی و عشق ذاتی می‌باشد در عشق به ظهورات پیشی دارد و عشق او نسبت به ظهورات قوی‌تر و شدیدتر است. چراکه حق وجود و علتی است که مخلوقات، ظهور و فعل او می‌شوند. ما به او مشتاق و او به ما مشتاق‌تر بیان این حقیقت را می‌رساند. خداوند دارای کمال محض و علت غایی در عشق است. عشق وجودی، ذاتی، اولی، ازلی، ابدی از آنِ حق‌تعالی است و عشق مخلوقات، عشقی ظهوری، ازلی و ابدی می‌باشد. در عشق بین پدر و مادر و فرزندان نیز عشق پدر و مادر به فرزندان قوی‌تر و شدیدتر است؛ زیراکه پدر و مادر به فرزندان نسبتی اوّلی و علّی دارند و فرزندان ظهور عشق آنان هستند. پس پدر و مادر در ظهور عشق قوی‌تر و شدیدتر هستند و پدر و مادر هستند که دیوانه‌وار به دور فرزندان خود می‌گردند و به آنان در حد پرستش عشق می‌ورزند.

این که بعضی از عارفان محبی عشق ظهورات را غیری و لحاظ فقری عنوان می‌کنند، اشتباه می‌باشد. بیان حقیقی همین است که حق و ظهورات جز عشق نمی‌باشند و هستی جز ظهور و بروز عشق ذاتی حق نیست. این خداوند عاشق است که چون پریرویی تاب مستوری ندارد و به عشق ذاتی خود آفرینش و ظهور دارد.

 

مطالب مرتبط