در کودکی، محل زندگی ما شهرری بود که کوه بیبی شهربانو در آن است.
من در آن منطقه رشد پیدا کردم و زیاد به زیارتگاه بی بی شهربانو واقع در این کوه رفت و آمد میکردم. بعضی از افراد عقیده داشتند امام حسین علیهالسلام ، هر شب جمعه به این کوه سر میزند تا شهربانو را دیدار کند. متولی امامزاده، هر هفته، لنگ و قطیفهای را به همین باور شستشو میکرد. ورود مردان نیز به ضریح مقدس شهربانو ممنوع بود. بعضی میگفتند اگر مردی به حرم رفت و آمد کند، تبدیل به سنگ میشود و برای آن سابقه مس ساختند که غلام سیاهی به این بلیه مبتلا شده است. من در همان عوالم کودکی، دوست داشتم این موضوع را تست و تجربه کنم. بنابراین تصمیم گرفتم به حرم وارد بشوم. البته با پرش و شیرجهای وارد شدم تا چنانچه به سنگ تبدیل شوم، مردم هنگام ورود، مرا لگد نکنند. وارد حرم شدم و اتفاق خاصی رخ نداد. بعدها متوجه شدم که گنجی در آنجا نهفته بوده است و زنان به آن دستبرد زدهاند. ورود مردان را نیز ممنوع اعلام کردند تا مزاحم کار زنان نشوند. بعد از خارج کردن گنج از حرم، ورود مردان نیز آزاد شد. من با خودم فکر میکردم چهطور ورود مردان به حرم حضرت معصومه یا بقیع ممنوع نیست و بیاشکال است، اما این حرم استثنا شده است. چرا شهربانو نباید دیده بشود یا سنگ شدن، چگونه و به چه معناست؟ مردم آن نواحی چنین افسانههایی را میپذیرفتند و باور داشتند. برخی افراد جامعه بهطور معمول خرافهپسند هستند و اگر شخصی خارجی برایشان افسانه نسازد، خودشان خرافه و افسانه میسازند و نقل میکنند؛ بهویژه خرافات و دروغها در مورد اشخاص و اماکن مذهبی فراوان است. اصل اینکه میگویند شهربانو همسر امام حسین بوده است، افسانه است و اینکه این بنا مقبره اوست، افسانهای دیگر. ظاهرا بعضی قصد داشتهاند ایرانیها را به امامحسین علیهالسلام منتسب کنند و این دروغ را بافتهاند. دلیل دروغبودن این مساله، غیر از هم شواهد تاریخی آن است که با فتوحات سازگاری ندارد و هم تحلیلهای عقلی. همچنین زنان عافیتطلب و خوشگذران دربار ساسانی که برای هیچ یک موقعیت معنوی بالایی گزارش نشده است، تشابهی با حضرات معصومین علیهمالسلام ندارند.
برای این مقبره چنین افسانه ساخته بودند: زمانی که واقعه کربلا برپا شد، امامحسین علیهالسلام خطاب به شهربانو میگوید تو شاهزادهای و تحمل سختی و مصیبت را نداری و مانند خواهرم زینب، صبور و پرطاقت نیستی، پس زمانی که اوضاع آشفته شد، به سمت ایران برو و هر زمان که نیاز به کمک داشتی، این ذکر را بگو که «یا هو، من را دریاب». شهربانو به سمت ایران آمد و در جایی، نزدیکیهای حرم حضرت عبدالعظیم سکنی میگزیند، در اینجا گرفتار مأموران میشود و به جای گفتن آن ذکر، عجله میکند و بر زبان میآورد: «یا کوه! مرا دریاب» کوه، او را در میان گرفت و از آن به بعد، کوه به بیبی شهربانو مشهور شد. به هر حال، از همان لنگ و قطیفه متولی حرم و سرقت گنجهای داخل این مقبره، می شود درباره این موضوع قضاوت کرد که چیزی بیش از خرافه و دروغ، در کار نیست. متأسفانه گاه «پیرهای تزویر» نه یک گنج امامزاده، بلکه درِ منابع و معادن طبیعی زمینی و دریایی و فسیلی و نو را با دالان و خر خوشی را با پالان، بسیار آبرومندانه و باافتخار میخورند و بر خرافهگرایی ایرانی میخندند. البته در این چند صباح دنیا که ممکن است کسی را در پگاه، زینِ سواری دهند و او را به استدراج بفریند، باید منتظر شام انتقام الهی نیز بود که خون شهیدان شیعی بیصاحب نیست که کسی بتواند به تزویر بر آن خوشرقصی کند و البته این چوب انتقام، از آن چوبهایی است که صدایش بعد از فرود آمدن، در گوش اعصار خواهد پیچید و گوشت بدخیم این بیماران نفس مزوّر را خوراک عذاب سگهای برزخ خواهد گرداند.