در کودکی، استاد بزرگواری داشتم که عالمی ربانی بود. او در وسط مدرسه می‌ایستاد و نماز می‌خواند.

مردم نیز از کنارش رفت‌وآمد می‌کردند. من به آن عالم ربانی خیره می‌شدم و او را تماشا می‌کردم.

شخصی از من، دلیل نگاه‌هایم را پرسید. گفتم چیزی که توجهم را جلب کند، تماشا می‌کنم. من در زمان کودکی بسیار اهل تماشا و نظاره کردن بودم. الان دیگر چشم‌هایم ضعیف شده است. آن شخص گفت این عالم ربانی اصلا کسی را نمی‌بیند و در اقامه نمازش اهل ریا نیست. او متوجه جمعیت نیست و مردمی را که در اطراف او رفت و آمد می‌کنند، نمی‌بیند. این حرف‌ها، تعریف و تمجیدهای بسیار بلندبالایی از آن عارف بود. به‌به! هیچ چیز خاصی برای خودفروشی نداشت. این عارف، غیر خدا را نمی‌بیند. در این صورت مشخص است که ریاکاری معنا ندارد. رذیله ریا مخصوص آدمی است که حتی نگاه یک کودک نیز برایش خوشایند است. تعریف ریا چنین است. وقتی بزرگ‌ترها، کودکان را نظاره می‌کنند و اعمالشان را زیر نظر دارند، بچه‌ها اعمال مخصوصی انجام می‌دهند و خودنمایی می‌کنند. وقتی بزرگ‌ترها نگاهشان را از کودکان قطع کنند، آن‌ها نیز دست از فعالیت و خودنمایی برمی‌دارند. منظور این است که ریا رذیله‌ای کودکانه است. سالوس نیز چنین است. این صفات رذیله بسیار بد و ناپسند است و آثار سویی را در جان آدمی به جای می‌گذارد. در واقع، این‌که انسان اهل عبادت و انجام کارهای نیکو و مستحب نباشد، بهتر از این است که عابدی ریاکار در زمینه نوافل باشد. آیه شریفه «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ»(۱) اشاره به مقام والایی در عرفان دارد. در واقع، در عرصه دین و دینداری، مقامی والاتر از آن‌چه در فحوای این آیه شریفه است، وجود ندارد و بلندمرتبه‌تر از کسی که به زینت این مقام عرفانی آراسته شده است، نمی‌باشد.

مطالب مرتبط