جمال حقیقت
در دستگاه ماهور و گوشهٔ سپهر مناسب است
وزن عروضی: مفاعلن فَعَلاتن مفاعلن فَع لُن
U ــ U ــ /U U ــ ــ /U ــ U ــ / ــ ــ
بحر: مجتث مثمّن مخبون محذوف
شب و نماز و زن و عطرِ مِهر و تنهایی
بود «جمال» حقیقت به عشق و شیدایی
گذشتم از سر عالم، رهایم از تشویش
به بزم عشق و محبت، ز جام مینایی
چنان به نازکای دلم زد نگار بیپروا
که رفته است ز جانم امید بینایی
تنم نشسته به خاک و فتاده از هستی
نمانده در دلم از غصه هیچ پروایی
شب و شراب و دم و عطرِ عشق حق خواهم
گزیده دل ز دو عالم، همین، به تنهایی!
به بزم عالم و آدم ندیدهام خیری
به غیر آنچه که گفتم: چه خوب و زیبایی!
شراب سرخ لب و سینهٔ بلورینت
گرفته جان نکو را، به باد رسوایی