حوزههای دینی و آسیبهای آموزشی(۱)
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، در آغاز، برای آشنایی خوانندگان، مختصری از فعالیتهای علمی خود را بیان فرمایید.
بنده نزدیک به پنجاه سال از عمر خود را به تفکر و مباحث معرفتی، علمی و عملی اشتغال داشتهام. شاید بیشتر شبهای عمر ناسوتی ما خواب نداشته است. همه چالشها، مشکلات، کمبودها و نقدهایی که به اسلام و دین وارد میشد، در زمینههای مختلف عقیدتی، معرفتی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی برای ما اهمیت تحقیقی داشته است. در زمینه فقه، قرآن کریم یا فلسفه و عرفان نگاه
۱ـ مجله پگاه حوزه، شماره ۴۰، ۱۱ اسفند ۱۳۸۴، ۱ صفر ۱۴۲۷٫
(۲۵)
واحدی نسبت به علم و جامعه یا دین و مردم داشتهایم.
نوشتههایی در این زمینه دارم که شاید به بیش از یکصد عنوان برسد؛ اما چون توان ارایه آن را نداشتیم، همه حالت زیر خاکی به خود گرفته است. حدود صد نوشته آماده چاپ است. دورهای چهار جلدی درباره مسأله زن به چاپ رسیده است. شاید این کتاب بتواند، مشکلات جامعه ما را هموار کند. فعالیتهای غیر تکراری دیگری برای حل مشکلات جامعه انجام دادهایم.
آیا متون و دروس حوزوی پاسخگوی نیازهای بشر امروزی است؟
متون فعلی حوزه بهطور مسلم پاسخگو نیست و کسی در این مسأله شبههای ندارد؛ چون دروس و متون حوزوی، در واقع متون چند صد سال پیش است؛ هرچند این متون در زمان خود محتوایی ارزنده داشته است؛ اما علم پویا و رونده است و نمیتوان آن را در یک مقطع حبس کرد. مگر میتوان نوشتهای فرا زمانی چون قرآن کریم و سنت حضرات معصومین علیهمالسلام را محبوس کرد. همه کتابهای آسمانی دیگر مقطع زمانی دارند: «فضّلنا بعضهم علی بعض»(۱)، پس میبینیم که حتی کتابهای آسمانی نیز در زمانهای دیگر کارگشای
۱ـ بقره / ۲۵۳٫
(۲۶)
تمام نیستند. متون ما به سبک قدیم است. سبک قدما این بود که به صورت معمایی سخن بگویند: «فافهم»، «فتأمل». چنین روشی در آن زمان مرسوم بوده است؛ ولی در دنیای امروز، سنگینترین مباحث علمی را به سادهترین زبان بیان میکنند تا افراد عادی آن را درک کنند.
قطعا هیچ یک از کتابهای ما در زمینههای متفاوت ادبیات، فقه، اصول، فلسفه و عرفان کافی نیست. از طرفی، روش موجود در آن نیز برای اهل علم کارگشا نیست. این مسأله را همه به اتفاق قبول دارند و بعید است کسی نظر مخالف داشته باشد؛ ولی حق این است که در حوزه کارهایی بعد از انقلاب انجام شده است. برخی سعی کردهاند کتابها را بردارند یا آن را خلاصه کنند، ولی مشکل به این صورت حل نمیشود. ما باید برای همه رشتههای علمی موجود در حوزه، متونی جامع بنگاریم؛ یعنی دانشمندان و عالمان بزرگ باید متن جامعی بنویسند که کارگشای جامعه و جهان امروز باشد. کتاب جامعی که باید راه حل مشکلات ملموس جامعه و جهان در آن مطرح شده باشد. لازم است عالمان توانمند در هر رشتهای، دست به کار شوند و متنی کامل و متقن بنگارند.
در حوزه باید به علم و عالم بها داده شود تا افراد کار خود را با انگیزه تخصص به کار بندند. در این صورت، هر کس در
(۲۷)
همان زمینه و ظرف خود میتواند مشکلات را بهخوبی برطرف کند. سپس متون مورد نظر، پس از بررسی و امتحان، در نهایت به کار گرفته شود. چون کار شش ماه و یک سال نیست، وقتی امتحان کردند و پاسخ مثبت گرفتند، آنگاه آن را اجرا کنند.
شما دروس خارج مرسوم در حوزههای علمیه امروز را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر، میتوان مشکلات دروس خارج را به شرح زیر دانست:
- نخستین و مهمترین مشکل ما این است که حوزه امروز، دوره سطح مناسبی ندارد تا دروس خارج با کیفیتی داشته باشد. زمانی نظر سنتی این است که دیگران چنین کردند، پس ما هم چنین میکنیم یا به قول اهل علم، سلف ما چنین کردند، پس ما هم چنین میکنیم. ما نمیتوانیم وقت طلبه را به این صورت تلف کنیم. بنابراین، چون در زیرساخت حوزه مشکل داریم، اصلاً صحبت از درس خارج بحثی فرسایشی است.
- کسانی باید درس خارج دایر کنند که سالها دروس سطح را تدریس کرده باشند، ولی گاه بعضی دروس خارج اصلاً سطحی نداشته است و بدون آن، درس خارج را شروع
(۲۸)
کردهاند. در گذشته، اگر میخواستند کسی را مسخره کنند، میگفتند: «ایشان درس خارج را با سیوطی میخواند». کسی باید درس خارج داشته باشد که بخش عمدهای از عمر خود را به پرورش شاگرد در سطح اختصاص داده باشد. چنین کسانی در واقع، خود به خود صاحب نظر هستند و میتوانند، استنباط و اجتهاد کنند؛ نه این که از این و آن اجازه بگیرند؛ چون خود آن که اجازه میدهد، باید امتحان شده باشد. مشکل حوزه ما این است که همواره پایینیها و طلاب را امتحان میکنند اما آن بالایی را چه کسی امتحان کرده است. نخست باید از بالایی امتحان گرفت تا میزان علم او مشخص شود و سپس او به امتحان دیگران بپردازد.
- کسی که میخواهد درس خارج بگوید باید احکام اسلام را مدرن و کاربردی مطرح کند و بحثهایی نو، تازه و ابتکاری داشته باشد که به ذهن شیخ نرسیده یا در روزگار شیخ مفید، کلینی و شیخ طوسی مطرح نبوده است. مباحث باید نو، ابتکاری، تازه و مطابق با مشکلات روز اسلام، انقلاب، جامعه و نظام باشد. اکنون شما میبینید که دولت ما از هیچ حوزهای تقلید نمیکند؛ زیرا درسهای خارج پاسخگوی مشکلات آن نیست. زمانی چهار نفر کم سواد میخواهند از عالمی تقلید کنند، توجه به همین شکیات و… کافی است؛ زمانی دولت و
(۲۹)
نظام اسلامی باید از حوزه تقلید کند که به مسایل دیگری نیاز است؛ برای مثال، دولت میگوید: ما در مسأله انرژی هستهای به مجتهدی در حیطه شرع نیاز داریم تا مسایل مربوط به آن را حل کند. وقتی حوزه اصلاً نمیداند که انرژی هستهای چیست و تصوری از آن ندارد، چگونه میتواند در مورد آن نظر بدهد. یا در مورد اقتصاد اسلامی، مضاربه، مساقات و… چه باید کرد. دولت اسلامی از حوزههای علمیه میپرسد که من با چه اهرمی، ربا را در جامعه خنثی کنم؛ در حالی که سیستم جهانی مروج رباست و من نمیتوانم جدای از این سیستم به فعالیت اقتصادی بپردازم. آیا ما میتوانیم فتوا بدهیم که بدون ساقط شدن در سیستم جهانی، ربا را از جامعه حذف کنیم؟ سؤالات دولت اسلامی از ما چنین چیزهایی است. دیگر یک وزیر از ما نمیپرسد که شکیات نماز چیست. نظام ما اکنون در مسایل عمده و کلان کشور مشکل فتوایی دارد. هنوز احکام موسیقی، غنا، حجاب، سفر و… مشکل دارد. برای نمونه، تهران یک شهر است. عدهای از مردم نماز خود را در آن شکسته میخوانند و عدهای دیگر تمام؛ زیرا برخی آقایان میگویند اگر کسی در تهران از این طرف شهر به آن سوی دیگر برود، نمازش شکسته است. بعضی هم معتقدند نماز آنان تمام است. وقتی کسی نتواند به این مسایل پاسخ
(۳۰)
دهد، چگونه میتواند پاسخگوی نظامی باشد که در مقابل ۲۵ کشور اروپایی نشسته است. از این رو دولت نیز در این مسایل به فتوای خود عمل میکند. تقلید از حوزهها نخست باید از نظام شروع شود؛ یعنی نظام اسلامی باید از حوزهها تقلید کند تا مردم به تبع، مقلد حوزهها باشند. حوزهها باید چنان اقتداری داشته باشد که نظام از آن تقلید کند؛ آن هم در جامعهای جوان و انقلابی که دنیا را به چالش کشیده است. چه خوب است نگاهی به دروس خارج حوزهها انداخته شود و بحثهای مطرح در آن و تعداد آن را مورد بررسی قرار دهید. هنوز برخی حضرات معتقدند این بحثها به ما ارتباطی ندارد و دولت خود باید این مشکلات را حل کند. مگر دولت، مرجع تقلید است که بتواند به این مسایل پاسخ بدهد. اگر حوزه پویا و قوی باشد، میتواند پشتوانه خوبی برای رهبر و دولت گردد.
بر این اساس، شرط دیگری که برای دروس خارج مطرح است، نو و امروزی بودن بحثهاست؛ نه این که بحثهای هشتصد سال پیش را کم و زیاد کنند و در نهایت، آن را همان گونه ارایه دهند. متأسفانه، حوزه، از این نظر دچار مشکل شده است.
درسهای خارج باید محتوای علمی بسیار قدرتمند بیابد
(۳۱)
و مسایل جانبی و حاشیهای که مانع علمی و اجتهادی بودن بحث میشود به طور کامل رخت بربندد.
- دروس خارج نباید کمّی باشد، بلکه باید به کیفیت آن اندیشید؛ یعنی کسی باید به درس خارج برود که سطح را خوب خوانده باشد. در گذشته میگفتند کسی که سطح را خوب بخواند، به خارج احتیاج ندارد. از طرفی، کسی که سطح را خوب نگذرانده باشد، در خارج، بسیاری مطالب را نمیفهمد. او باید سطح را دوباره بخواند. پس ما باید کمیتها را بزداییم. زمینههای حوزوی باید زمینههایی شفاف و گویا باشد. به همین دلیل؛ یعنی عدم رعایت اصول و شفاف و گویا نبودن بسیاری از امور حوزه، بسیاری از طلاب بیانگیزه میگردند که آثار آن نیز مشهود است.
به نظر شما، کثرت شرکت کنندگان در دروس خارج، ضعف آن به شمار میرود یا قوت آن؟
به نظر من ضعف است. شیخ انصاری، ابن سینا یا دیگر بزرگان گذشته، همگی شاگردان اندکی داشتند. شاگردانی که یا از خودشان بزرگتر میشدند یا به پای استاد خود میرسیدند؛ ولی این وضعیت در حوزههای ما پدید نمیآید؛ چون جمعیت زیاد حاضر در دروس خارج، کثرت علمی ایجاد نمیکند.
(۳۲)
هزار سال پیش ابن سینا تنها یک بهمنیار تربیت کرده، ولی چیزی از کثرت باقی نمانده است.
از طرفی، کثرت موجب میشود که استاد از شاگرد باهوش خود غافل شود. در نتیجه هیچ ارتباط علمی میان استاد و شاگرد برقرار نمیشود. از این رو، مرحوم استاد آقا مرتضی حایری، همان زمان که شبستانهای مسجد اعظم جمعیت انبوهی را در خود جمع میکرد، کمتر از پنجاه شاگرد داشت؛ ولی از همان پنجاه نفر، دستکم چهل نفر چهره علمی یا صاحب رساله بودند. ما همان زمان در محضر ایشان بودیم. وضع جسمی ایشان به گونهای بود که دیگر نمیتوانست درس بگوید؛ ولی باز هم میآمدند. اگر کمی دورتر مینشستیم، میگفتند: شما گوش نمیکنید.
شاگردان پدر ایشان ـ اعلی اللّه مقامه ـ همگی از ستارگان درخشان جهان اسلام هستند. پس کمیت کارگشا نیست، بلکه کیفیت مهم است. کیفیت نیز تنها علم بیمحتوا نیست. علمی است که دم و بازدم و بازده دارد؛ یعنی حقیقت را به چهره علمی انتقال میدهد.
مشکل اصلی از کجا آغاز میشود؛ آیا منشأ مشکلات فعلی حوزه است یا طلبهها کم کار میکنند؟
بیشک طلبهها در این زمینه مشکلی ندارند. اکنون اگر از
(۳۳)
دایره گزینش و استخدام شهرداری بپرسید شما چند رفتگر، مدیر، مدیر عامل، متخصص، مهندس و… دارید، در عرض چند دقیقه گزارش کامل آن را به شما ارایه میکنند؛ اما اگر در حوزه علمیه از کسی بپرسید که چند نفر متخصص دارید، نمیتواند به شما پاسخ بدهد. دانشمندان، بزرگان و عالمان حوزه قابل شناسایی نیستند و در صورت شناسایی، مشکلات دیگری وجود دارد؛ مانند این که عدهای دیگر را قبول ندارند.
طلبهها نیز بین این و آن سرگشتهاند. طلبهها برای تکمیل درس در دروس خارج حاضر میشوند و بزرگان حوزه باید آنان را تربیت کنند، ولی متأسفانه، اینان خود برخی چنین مشکلاتی دارند.
بنابراین، نخست باید چهرههای علمی حوزه شناخته شود. این کار نیز باید با برهان و دلیل محکم انجام گیرد؛ یعنی اجتهاد آقایان از راه اصلی اثبات شود. عصا و شال و شال کمر یا محاسن سفید نشانه اجتهاد نیست. بزرگان باید منازعه، مسابقه و مناظره علمی ارایه کنند تا میزان مهارت آنان در علوم مشخص شود.
متأسفانه، حوزههای ما اصلاً مسابقه علمی ندارد؛ یعنی رقابت و امتحان علمی در میان نیست. رقابت علمی باید در حوزه ایجاد شود. درجه اجتهاد باید با دلیل همراه باشد؛
(۳۴)
یعنی باید بگوید من کاری کردهام که شیخ انصاری نکرده یا من مسألهای را کشف کردهام که شیخ مفید به آن دست نیافته است. به این ترتیب، اجتهاد به علمی کاربردی تبدیل میشود. ما معلومات را بهجای علم مینشانیم و علم را به این صورت تولید میکنیم. حوزه باید علم تولید کند و کار تولید علم بسیار کم و اندک است بهگونهای که به چشم نمیآید.
بنابراین، جمعیت زیاد حاضر در دروس نشانه قوت نیست و باید بر کیفیت بیفزاییم. از طرفی، حوزه، مدیریت و بزرگان آن باید کارها را بر اساس واقعیتهای خارجی تنظیم کنند.
چه برنامههایی اصل هدفمندی را در طلبهها تقویت میکند؟
بهترین راه برای حصول این امر مسابقه علمی است. طلبه باید حوزه را میدان علم بداند. نخست همه اهل علم را شناسایی کنیم و سپس یک مدیر سنی یا علمی شهرتی را انتخاب کنیم و آنگاه برنامههای علمی مختلفی برای تقویت بنیه علمی حوزه اجرا کنیم. سپس مرکزی علمی تأسیس شود تا کارها را به آن ارایه کنند و همه حضرات هم کارهای خود را در این مرکز ادامه دهند و بر روی آن کارشناسی شود و سپس به صورت کتاب یا مقاله ارایه شود. اگر این مرکز علمی با
(۳۵)
بررسی موقعیت علمی دانشمندان و بزرگان حوزه، وضعیت و تعداد فیلسوفان، فقهای پویا و متفکر و عارفان کامل و واصل و… را شناسایی کند، مسابقه و مناظره علمی پیش میآید. به صورت قهری، انگیزه تحصیل در طلبهها بالا میرود. پس شناسایی بزرگان و طلاب مستعد و کسانی که از نظر کار علمی میتوانند تمام وقت خود را به حوزه اختصاص دهند، باید از نظر مسایل زندگی به صورت کامل تأمین شوند تا در پی این نباشد که لنگه کفش خود را در کجا پینه کنند تا ارزانتر برای آنان تمام شود. طلبهای که چندین دفترچه قسط در دست دارد چگونه میتواند پویا فکر کند. ما باید با مسابقه، مناظره و شناسایی طلاب، زمینه را برای طلاب دارای شرایط فراهم کنیم. این روش در همه مراکز علمی دنیا مرسوم است. آنان مقالات، حرفهها و نظرات خود را ارایه میدهند، گروهی از اهل فن آن را بررسی میکنند و میزان آشنایی شخص را از این طریق مشخص میکنند. به همین دلیل، مقالهای که در کشور ما نوشته میشود، در کانادا به فروش میرسد؛ چون ارزش علمی آن را میدانند. پویایی حوزه به انگیزه نیاز دارد و انگیزه به مسابقه، مناظره علمی و شناسایی اهل علم و… فراهم میشود.
به نظر شما، از نظر علمی و اخلاقی، چه آسیبهایی
(۳۶)
حوزه علمیه را تهدید میکند؟
نخستین آسیبی که حوزه و طلاب را تهدید میکند شیوه پذیرش کنونی طلاب در حوزه است. ما نباید پذیرش داشته باشیم، بلکه باید از «گزینش» استفاده بریم. امروز بزرگترین گناه این است که کسی در معلومات روز خود مشکل داشته باشد و به حوزه بیاید. در گذشته، برخی درسهای حوزه را سخت و سنگین میدانستند:
هر که خواند صرف میر میر را
بشکند هفت قفل و هفت زنجیر را
یا میگفتهاند:
مطول سر زلف جانان بود
ولی مختصر خواندن آسان بود
کسانی که چنین شعر میگفتند یا چنین باوری داشتند چون از روستایی دور افتاده میآمدند و هیچ نمیدانستند، چنین کتابهایی برای آنان سنگین و سخت بود. وقتی این شخص دیپلم میگیرد، چنین درسهایی برای او سخت نیست. به همین دلیل، اکنون کسانی که با چنین مدرکی به حوزه میآیند، کمتر درس میخوانند؛ آنها تنها شب امتحان به سراغ مطالعه میروند و نمره بیست میآورند؛ چون بیشتر معلومات عمومی را از پیش تحصیل کردهاند. پس حوزه نباید کسی را با
(۳۷)
مدرک سیکل پذیرش نماید. چطور میتوان با مدرک سیکل، کانت، هگل و دیگر افراد را بررسی کرد. مسأله گزینش باید در حوزه نهادینه شود؛ یعنی نوابغ، خوشفکرها، خوش لفظها، خوش باطنها و… را شناسایی کنند و چنین افرادی را گزینش نمایند. تا روزی که حوزه با پذیرش کار میکند و نه گزینش به جایی نمیرسد! امروز حتی مأمور شهرداری باید دیپلم داشته باشد. اکنون در قوانین استخدامی دولت، افراد ناسالم جسمی جایگاهی ندارند؛ یعنی شخص باید قد متناسب، قلب سالم و اعصاب قوی داشته باشد و معتاد نباشد تا در ادارهای استخدام شود. حوزه نیز باید برای خود شرایطی وضع کند؛ چون این شخص در آینده باید به منزله جانشین پیامبر و امام، مردم را هدایت کند؛ او نباید نقص عضو یا مشکلی از این دست داشته باشد.
پس از گزینش، طلاب باید حمایت شوند؛ حمایت سه گونه است: اولیه، متوسط و عالی.
با عنایت الهی حمایتهای اولی در حوزه وجود دارد. به یک طلبه، حجره و مختصری شهریه میدهند؛ برای او استاد فراهم میکنند. چنین حمایتهای اولی بسیار خوب است و شاید بهترین کاری است که تاکنون در حوزه انجام شده است؛ اما وقتی طلبه به پایه ششم میرسد، این حمایتها کمی
(۳۸)
کمرنگ میشود. طلبه همه خانه و زندگی خود را رها کرده و به قم آمده است. اکنون میخواهد ازدواج کند و هر جا که میرود با جواب منفی مواجه میشود. حوزه باید از طلاب حمایت کند؛ برای نمونه، یک مجتهد یا نماینده یکی از مراجع برای او به خواستگاری برود و خود را سرپرست او معرفی کند؛ زیرا او از پدرش جدا شده و به قم مهاجرت کرده است.
بسیاری از مشکلاتی که به بنیه علمی و اخلاقی طلاب آسیب میرساند، از ازدواج ناشی میگردد.
این حمایت، سطح متوسط است. سطح عالی حمایت، برداشت موانع علمی است که ما باید به گونهای در حوزهها حرکت کنیم که موانع برای اهل علم برچیده شود. اهل علم سختیها و بیچارگیهای بسیاری میکشند که حوزه باید به گونهای موانع را از میان بردارد تا عالم به دنیا رو نیاورد؛ یعنی حتی با مشاهده این مسأله بگوید: شما باید زی طلبگی خود را حفظ کنید. شما باید تناسب زندگی خود را با جهان امروز حفظ کنید و… .
حوزه باید نظامی داشته باشد که « لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(۱)الگوی آن باشد؛ یعنی تناسب میان شخص و
۱ـ احزاب / ۲۱٫
(۳۹)
دین حفظ شود. متأسفانه، چنین چیزی وجود ندارد؛ همه مردم ابتدا به سوی دنیا میروند و وقتی پا به سن میگذارند، به فکر آخرت میافتند؛ اما طلبهها به عکس میباشند به این صورت که اول فکر آخرت هستند و در نهایت عمر، به دنبال دنیا میروند. به این ترتیب، میتوان مشکلات علمی و اخلاقی را در سه سطح ابتدایی، متوسط و نهایی برطرف کرد.
اگر صحبتی خاص یا توصیه دیگری دارید، بیان فرمایید.
در پایان مناسب است ویژگیهای عالم بیان شود. ما باید به اعتقادات بسیار اهتمام داشته باشیم؛ بهخصوص نسبت به ولایت امامان معصوم علیهمالسلام . اساس و ریشه دین ما به اعتقادات ما وابسته است. ولایت نیز از ولایت امامان معصوم علیهمالسلام تا ولایت فقیه تفاوتی ندارد. ساختار این دو ولایت در زمان غیبت و حضور تفاوتی ندارد. باید ولایت باشد تا دین برقرار گردد. دین بدون ولایت تحقق کامل نمییابد؛ خواه ولایت اولیای معصوم باشد یا ولی فقیه دارای شرایط؛
(۴۰)
فقیهی که علم کامل، صلاحیت کامل، سلامت و قدرت و مدیریت و… دارد. بنابراین، ویژگی نخست عالم دینی داشتن اعتقادات صحیح است که معرفت حق و ولایت اولیای معصوم علیهمالسلام در رأس آن قرار دارد.
مسأله مهم دیگر اهتمام به علم است. ما فقط برای کسب ثواب به حوزه علمیه نیامدهایم. مردم با بیل زدن هم ثواب کسب میکنند. اگر زنی لباس فرزند خود را با قصد قربت بشوید، خدا به او ثواب میدهد. اما در حوزه علمیه، ساختار قوی باید بر اساس علم قرار گیرد. اگر کسی در علم ضعیف باشد، به صورت قهری نباید جزیی از حوزه علمیه به شمار آید.
مسأله سوم که خیلی مهم است، اخلاق است؛ « لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(۱) و «بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق»(۲). اخلاق باید در حوزه بسیار رشد کند.
مطلب دیگری که برای اهل علم بهویژه جوانان لازم است، اجتماعی، انقلابی و مردمی بودن است. این مسایل از اصول حوزویان باید قرار گیرد. طلبه باید اجتماعی، مردمی و انقلابی باشد تا بتواند با مردم زندگی کند و برای آنان بیندیشد. طلبه نباید نسبت به مسایل انقلاب، نظام، رهبری دنیای اسلام و سیر طبیعی کشور و جهان بیتفاوت باشد. این مطالب نیز به نظر ما از اصول اولی، تمام و کمال عقل است. اگر طلبهای چنین تربیت شود، میتوانیم بهترین حوزه را داشته باشیم. ما باید بتوانیم بخشی از جهان را فرماندهی کنیم و مسأله
۱ـ احزاب / ۲۱٫
۲ـ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۱۰٫
(۴۱)
اخلاق و علم آن را به عهده گیریم؛ یعنی حوزههای علمیه باید رهبری جامعه و جهان را به دست گیرند. رهبری، امری شخصی نیست و حوزه باید رهبری نظام و جهان را به عهده گیرد و مقام رهبری سمبل این حوزه است.
البته، اکنون کارهایی انجام شده است، ولی نباید به این مقدار راضی باشیم، بلکه باید مشکلات را به صورت ریشهای برطرف کنیم.
از وقتی که در اختیار ما نهادید سپاسگزاریم.
(۴۲)