در اینجا اشاره به این امر لازم است که فلسفه مادر علوم است و در جهت نفی و اثبات تمام علوم نقش اساسی دارد و بعد از اثبات هر علمی، موضوع و مسایل و خصوصیات آن به کارشناسان آن فن سپرده میشود، بدون آن که فیلسوف به عنوان فلسفه، دخالتی در آن امور داشته باشدو همه دانشها از منطق گرفته تا ریاضی و دیگر علوم و اشیا به فلسفه نیازمند است، و این امر منافاتی ندارد که فیلسوف نیز در درک جزییات ترکیبی اشیا و موجودات و رفع بعضی مشکلات به دیگر علوم نیازمند باشد؛ اگرچه اساس کلی موضوع آن را خود اثبات کرده است.
بهطور مثال، فیلسوف واقعیت طب و یا منطق و ریاضی را اثبات میکند و آن را به دست طبیب و منطقی و ریاضیدان میدهد؛ ولی عالمان این دانشها هستند که این علوم را شرح و بسط میدهند و فیلسوف خود نیز نیازمند به آنان میباشد؛ اما نه در جهت فلسفه؛ بلکه در جهات دیگری از مباحث مختلف.
میان فلسفه و فیلسوف تفاوت است و این فیلسوف است که نیازمند دیگر علوم میباشد و نه فلسفه؛ چرا که این فیلسوف است که حیثیتهای مختلف را میپذیرد و نه فلسفه؛ زیرا فلسفه حیثیت خاص خود را دارد؛ اگرچه بهطور دقیق باید گفت: فیلسوف نیز در جهت فلسفه به دیگر علوم نیازمند نیست و جهات دیگر وجودی اوست که چنین نیازهای مختلفی را ایجاب دارد.
بنابراین، علم تعبیر نیز چنین رابطهای را با فلسفه و فیلسوف دارد و حیثیت موضوع آن فلسفه میباشد. همان گونه که فیلسوف در تعبیر نیازمند معبر میباشد و فیلسوف نمیتواند معبر کاملی باشد؛ خوابگزار نیز نیازمند فلسفه است و این حیثیات امور است که تحدید و تعریف دیگری را دارد.
با این توضیح به دست میآید که خوابگزار باید در هر دو جهت بحثهای اولی و ثانوی چیرهدست و ورزیده باشد؛ ولی بحثهای خاص این علم مانند: تعریف و بررسی چیستی معبر، تعبیر، خواب و رویا غیر از مباحث وجودی و هستییابی به نوع عام و خاص آن میباشد و از این جهت، خوابگزار در اصل تعبیر مستقل است.
معبر واقعی، هرگز خود را به یافتههای دیگران و کتابهای تعبیر و نسخههای گذشتگان نیازمند نمیداند؛ همانطور که معبّران گرانقدر ما از حضرت امام صادق علیهالسلام و حضرت یوسف علیهالسلام گرفته تا ابن سیرین و دیگران، همه این گونه بودهاند که این واقعیت بهترین تمایز حقیقی این علم از دیگر علوم و وابستگان به این علم میباشد و کمی این وارستگان نیز در گرو همین امر است.