بهطور کلی، علوم با توجه به نتیجهای که به دست میدهند بر دو قسم است: یکی علومی که نتایج کلی دارد و دیگری، علومی که نتایج جزیی خارجی دارد.
فقه و مهندسی از زمره دانشهای نخست است. نتیجه مهندسی، طرحی نسبت به نوع مساحتها میباشد و از هر خصوصیت و تشخیصی بهدور است و فقه نیز استنباط حکمی کلی نسبت به موضوعی است و هیچ گونه ویژگی شخصی ندارد و برایندی برای کلی افراد آن است و نسبت به شخص فقیه و یا دیگران، در صورت انطباق تفاوتی ندارد و در هر صورت، نتیجه آن، امری کلی است.
علومی که نتیجه جزیی و خارجی دارد مانند قضاوت است؛ زیرا در قضا، سخن از شاکی و متهم و دعوای خاص پیش کشیده میشود و فعلیت و تحقق عینی آن نمیتواند به نحو کلی باشد. موقعیت این علم همچون بنّاست که نمیتواند ساختمان را در ذهن داشته باشد؛ چرا که ساختمانی که در ذهن است، برای زندگی نیست و آدمی را از سرما و گرما محافظت نمیکند.
بنّا باید بهطور عینی بر زمین مشخصی ساختمانی را که مهندس آن را طراحی کرده است پی بریزد و تمام اجزا و شرایط و خصوصیات آن را در خارج استوار سازد و دیوار و سقف و آب و گل و سنگ خارجی را شکل دهد.
حال باید گفت علم تعبیر از زمره علوم دوم است و بهطور قطع نتیجه جزیی دارد. این علم اگرچه میتواند مبادی و قواعد کلی و ذهنیت نفسی داشته باشد، فعلیت خارجی و ثمره و نتیجه نهایی آن همانند دانش پزشکی امری جزیی است.
هرچند دانش پزشکی از قوانین و مبادی و موازین کلی برخوردار است، طبابت نسبت به فرد خاصی صورت میپذیرد. در تعبیر، فردی خوابی میبیند و از عهده یافت باطن آن برنمیآید و به خوابگزار روی میآورد و معبر باید این خواب را مانند مهرههای شطرنج عبور دهد تا سرانجام باطن آن خواب را نسبت به این فرد خاص بازگویی کند و به او ارشاد لازم و دستور مناسب را دهد.
میتوان در تقسیمی دیگر علوم را بر دو بخش دانست: علومی که تنها ذهنیت حصولی دارد و صرف اصطلاح و اطلاع و آگاهی فنی است و شرایط و جهات خاص خارجی آن غیر از وصول ذهنی به موازین کلی آن میباشد، همچون ریاضیات، مهندسی، تاریخ و جغرافیا که در رسیدن به آن، کافر و مسلمان و مومن و فاسق تفاوتی ندارد و هم انسان الهی و هم مادی در وصول به آن یکسان است.
دسته دیگر، علومی است که این چنین نمیباشد و در فعلیت آن تنها ذهنیت کافی نیست و باید شرایط و خصوصیات دیگری را داشت؛ مانند وصول به مراحل عرفان و معرفت و علم تاویل و تعبیر و دیگر کمالات همانند آن که به صرف دانستن اصطلاح و قواعد نمیتوان به آن رسید و خوابگزار یا عارف شوریده و سینهچاکی گردید؛ چرا که باید افزوده بر یافتن موازین و قوانین هر یک از این علوم، معنویت نفسانی و نورانیت ایمانی را نیز داشت و از تجرد روحی و قدرت اراده و بصیرت باطن برخوردار بود.
علم تعبیر از علومی است که صرف ذهنیت قواعد و استحسانات نفسی یا تمثیلات خیالی در عینیت و تحقق آن کافی نیست و باید چنین کمالاتی را در خود بروز داد تا به آن رسید.