مبارزه با شیطان

شیطان با نفس است که فرمان می‌راند. آن‌که نفس خود را به زیر حکومت عقل می‌آورد، شیطانِ خود را عقلانی می‌سازد و شیطان را زیر پرچم خود نوازش می‌کند. هم‌چنین نفس، عقل و دل می‌تواند از شیطان فرمان گیرد. کسی که نفس، دل و عقل را مقهور شیطان نموده است، با هر سه در خدمت شیطان قرار می‌گیرد و برای خود و دیگران با هر سه است که مشکل می‌آفریند. مشکلات وی نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز همواره موجود است. او حتی اگر به بهشت رود و به لقاء اللّه نیز برسد مشکلات نفسی، عقلی و قلبی او را رها نمی‌سازد. کسی می‌تواند از این مشکلات چاره‌جویی کند که نفس، عقل و قلب خود را تحت فرمان حضرت حق تعالی، آموزه‌های قرآن کریم و رهنمودهای حضرات معصومین علیهم‌السلام در آورد. چنین کسی مصداق: «یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ»(۱) می‌شود و از ظلمت رهایی می‌یابد و آن‌گاه است که نفس، عقل و دل وی نورانی می‌شود و هر سه با هم کار می‌کند و هر گاه به یک‌دیگر برخورد کنند و با هم جمع شوند، نورانیت آدمی فزونی می‌یابد.

انسان در امور نفسانی می‌تواند چنان رشدی داشته باشد که برای درمان وسواس ـ که امری شیطانی است ـ از نفس استمداد جوید و با چاقوی نفس، حاکمیت نفس وسوسه کننده شیطانی را به دست گیرد و آن را وسوسه کند و نفس را آرام آرام و رفته رفته عقلی و سپس قلبی نماید.

  1. بقره / ۲۵۷٫

(۳۴)

در مسایل قلبی نیز می‌توان به رشدی رسید که حب، بغض، حسن، قبح و دیگر مسایل قلبی را نه تنها به‌خوبی درک نمود؛ بلکه قلب ضعیف را با مسایل قلبی درمان کرد یا برای بیماری‌های قلبی و باطنی از هر کدام از امور نفسی و عقلی تا مسایل حبی و ربوبی که نیاز بود و به هر مقدار که لازم بود استفاده نمود.

(۳۵)

نفس مطمئنه و رهایی از تیرهای شیطان

گفتیم حیث ظهوری پدیده‌ها امری تکوینی است که دارای دو چهره حقی و خلقی است. هر یک از این دو چهره تأثیر مستقیم بر دل و ذهن آدمی دارد. جهت حقی می‌تواند به دل الهام داشته‌باشد و جهت خلقی خاطره و وسوسه. اگر کسی غرق در جهت بشری خود و گرفتار نفس اماره باشد، در معرض تیرهای واردات شیطانی قرارمی‌گیرد و دل و ذهن وی از این ناحیه دچار آسیب می‌شود و صفا و سلامت باطن خود را از دست می‌دهد و به عکس، هرچه جهت بشری ضعیف‌تر شود و جهت حقی نمود یابد الهامات و اشراقات ربانی به نفس ملهمه می‌رسد. با قوی شدن نفس اماره، نفس ملهمه ضعیف می‌شود و با ضعف نفس اماره، نفس ملهمه قوی می‌گردد. نفس با تمامی مراتبی که دارد حقیقتی تجردی است، ولی خصوصیات مختلف می‌یابد و از جهت ظهور و بروز و قوه و فعل با هم متفاوت می‌شوند. دل هرچه بیش‌تر سلامت، صفا و نورانیت داشته باشد، قدرت گیرندگی آن نسبت به امور غیبی بالاتر می‌رود و می‌تواند به نفس مطمئنه، راضیه و سپس مرضیه که بالاترین مرتبه قرب و وصول به حق است و به شَرف دریافت همه حقایق جاری در مجرای وجود برسد و یقین کامل شود به گونه‌ای که حجابی برای او نمی‌ماند. نفس راضیه مقام رضا را دارد که مقام فنای اراده بشری در اراده حقی است. تمامی کردار نفس راضیه مورد پذیرش و رضایت حق قرار می‌گیرد و نفس مرضیه می‌شود.

سلامت نفس و صفای آن در صورتی شکل می‌گیرد که نفس در تمامی قوای خود به اعتدال بگراید و مطمئنه شود و بتواند ملکه عدالت را در

(۳۶)

خود برقرار سازد. نفس مطمئنه از تندی ذهن (عجله در فهم و عدم تأمل کافی) و ابله و بلید بودن (کندی فهم) و نیز بی‌باک بودن در لذت‌بری (شره) که سبب چیرگی شهوت می‌شود و خمودی در آن و ظلم (ستم‌ورزی بر دیگران) و انظلام (پذیرفتن ظلم دیگری) دور است و به حکمت، عفت و عدالت متصف است.

اگر شهوت و لذت‌بری نفسی تمامی نفس را به خود مشغول دارد زمینه‌ای برای سیر در کمالات دیگر نمی‌گذارد و غفلت از حیث ظهوری را سبب می‌شود. لذت و شهوت، وصف کمال انسان است و کسی که لذت نبرد و شهوت نداشته باشد، کمالی انسانی را ندارد، ولی این تنها کمال انسانی نیست و باید کمالات دیگر را نیز داشت. خمودی و رخوت نقص است و عفت و پاک‌دامنی حد اعتدال میان شره و خمودی است. خمودی و رخوت نشاط لازم برای سیر در کمالات را می‌گیرد.

(۳۷)

دور کردن شیطان بوسیله ذکر خدا

گاه انسانی که تسبیح در دست دارد، تسبیح وی چون شمشیری است برای دور ساختن شیطان.

اگر کسی بتواند نفس امّاره و جهت خلقی خود را رام سازد، شیطان را از خود دور کند و دل را از کدورات تهی گرداند، نسیم فیوضات الهی را همراه خود احساس می‌کند و به حالات ربوبی و قرب حقی دست می‌یابد و به آن‌چه نارسیدنی است، می‌رسد.

(۳۸)

القاءات شیطانی

قوه خیال و خواطر غیر ارادی اگر کنترل نشود و پرسه‌زنی داشته باشد برای ارتباط به تمثلات غیبی و پنهانی‌ها مزاحمی قوی است.

ابلیس و پیروان جنّی او بر آدمی چیره هستند و می‌توانند او را تحت نظر و تعقیب داشته باشند بدون این که آدمی بتواند آنان را ببیند. آنان از چپ و راست و بالا و پایین و فراز فرود بر آدمی هجوم می‌آورند تا او را تحت القاءات و وسوسه‌های خود قرار دهند. گاه اندیشه‌هایی ناخودآگاه به آدمی افاضه می‌شود و چیزی به ذهن انسان می‌نشیند که ممکن است وسوسه شیطان یا القاء رحمانی فرشته‌ای یا یکی از رجال غیب باشد. نمونه‌ای از آن القاءات شیطانی مانند آرزوگرایی (تمنی)، بدگمانی و بدبینی (تظنّی) و حسد است و در برابر این سه، تذکر، تفکر و تدبّر می‌باشد که از القاءات رحمانی است. تدبیر و چاره‌اندیشی در برابر حسادت بدخواهان، از القاءات رحمانی است که خیال و توهم را به جای پرداختن به افکار ناشی از حسادت و طرح نقشه در جهت حذف و براندازی محسود، به دنبال چاره‌جویی برای اصلاح نفس خود سوق می‌دهد.

ظاهر شدن تمثلات غیبی گاه به صورت ظن قوی است و چیزی را می‌بینید و گاه به خطابی است که از جن و فرشته می‌شنود مثل استحضار شیاطین و أجنه و گاه به رؤیت است که حقیقت غیب و صورت ملک را می‌بیند. دل آدمی همانند گیرنده‌ای رادیویی است که اگر با طول موج‌هایی هماهنگ شود، ناگهان صداهایی را درمی‌یابد. آدم‌های بد

(۳۹)

فرکانس‌های شیاطین را به‌خوبی دریافت می‌کنند. آدم‌های خوب نیز فرکانس‌های اولیای خدا و فرشتگانی را دریافت می‌کنند که حقایق را القا می‌کنند. فراز: «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ» از جفت شدن شیاطین با افراد بد و از القاءاتی که شیاطین بر آنان دارند می‌گوید. کسی که ناگهان تحریک می‌شود یا بدون مقدمه عصبانی می‌گردد و یا به چیزی بدبین می‌شود بیش‌تر تحت تأثیر القاءات مؤثر شیاطین قرار دارد. البته اولیای الهی نیز به افرادی که صفای باطن دارند القاءات و تحریکات مفید و شایسته‌ای را به انجام می‌رسانند.

(۴۰)

مطالب مرتبط