تفسیر هدی / جلد چهارم
«هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»
(بقره / ۱۸۵)
جلد چهارم: چهرهٔ بندگان
(تفسیر سورهٔ حمد / آیهٔ ۶ ـ ۷)
تبیین اصناف چهارگانهٔ: محبوبان، محبان، مغضوبان، و گمراهان
شناسنامه
تفسیر هدی / جلد چهارم
(تفسیر سورهٔ حمد ـ چهرهٔ بندگان)
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | ستایش نخستین/ محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | تهران : انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۴. |
مشخصات ظاهری | : | ۴ج. |
شابک | : | دوره۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۴-۲ : ؛ ج.۱۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۵-۹ : ؛ ج.۲۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۶-۶ : ؛ ج.۳ ۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۷-۳ : ؛ ج.۴۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۸-۰ : |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
یادداشت | : | کتابنامه به صورت زیرنویس. |
مندرجات | : | ج.۱. درآمدی بر تفسیر و تاویل: چیستی، چگونگی و چرایی تفسیر و تأویل قرآن کریم و پیشفرضهای آن به شیوه اختصاصی انس با هر آیهی شریفه.– ج.۲. چهرهی عشق (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۱): نویافتههایی از مفهوم، معنا، مصداق، نور، حکم، عظمت، آثار، تفسیر و تأویل: بسم الله الرحمن الرحیم.– ج.۳. چهرهی حضرت حق( تفسیر سورهی حمد / آیهی۲ – ۵ ): تبیین تمامیت حمد، الوهیت، ربوبیت و مالکیت حق و کمال بندگی.– ج.۴. چهرهی بندگان (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۶ – ۷): تبیین اصناف چهارگانهی محبوبان، محبان، مغضوبان و گمراهان. |
موضوع | : | تفاسیر (سوره فاتحه) |
موضوع | : | تفاسیر شیعه — قرن ۱۴ |
موضوع | : | قرآن — تأویل |
رده بندی کنگره | : | BP۱۰۲/۱۲/ن۸س۲ ۱۳۹۴ |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۲۱۸ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۹۷۲۶۱۴ |
(۴)
فهرست مطالب
پیشگفتار··· ۱۳
فصل یکم: چهرهٔ بندگان
چشماندازِ پایانی ۱۳
فصل دوم: هدایت و ولایت
اذن دخول سورهٔ حمد··· ۲۱
معناشناسی هدایت··· ۲۳
بررسی واژههای همگن··· ۳۲
وفق··· ۳۲
رشد··· ۳۵
هدایت ایصالی ۳۶
هدایت حقی و خلقی ۳۶
هدایت تکوینی و تشریعی ۴۱
حقیقت عاشقانهٔ هدایت··· ۴۲
هدایت حکمی ۴۵
هدایت اضلالی ۴۶
(۵)
هدایت اضلالی خلقی ۵۴
معناشناسی صراط··· ۵۵
لفظشناسی صراط··· ۵۵
مسیرشناسی از نظرگاه قرآن کریم··· ۶۵
سبیل··· ۶۶
طریق··· ۷۲
صراط و تفاوتهای واژگانی ۷۳
سه راه همگن، سه فرد متفاوت··· ۷۶
واژهشناسی استقامت··· ۸۰
کیفی بودن استقامت··· ۸۰
قیام مادی و معنوی ۸۱
اشتقاقات «ق و م»··· ۸۲
قیوم··· ۸۳
لحاظ معرفت در استقامت··· ۸۵
قیامت··· ۸۶
تبدیل بیپایان··· ۸۷
صراط بیانتها و بدون غایت··· ۹۰
نمونههای صراط بیپایان··· ۹۴
نقد مقصد نهایی تسنیم··· ۱۰۱
وظیفه و لزوم درستی وسیله··· ۱۰۳
وصف تأسیسی استقامت··· ۱۰۴
استقامت؛ وصف ولایت··· ۱۰۷
ولایت؛ هیبت و صلابت حق··· ۱۱۵
(۶)
نقد تکمیلی نظرگاههای مفسران··· ۱۱۷
تفسیر المیزان··· ۱۱۷
تفسیر تسنیم··· ۱۲۲
فصل سوم: اِنعامیها
فراز بیهمتا··· ۱۳۱
وصف حقی انعام··· ۱۳۲
میزان نعمت··· ۱۳۳
لغتشناسی «نعمت»··· ۱۳۳
نعمت؛ آرام و گوارا··· ۱۳۵
رابطهٔ نعمت و ایمان··· ۱۳۶
بؤس و سختی ۱۳۷
نعمت عام و خاص··· ۱۳۷
نعمت سببی و عنایی ۱۴۱
نسبت نعمت خاص به حق تعالی ۱۴۵
شرک فاسد کننده··· ۱۴۶
نعمت خاص در قرآن کریم··· ۱۴۸
چهرهٔ نعمت خاص در روایات··· ۱۶۱
تفاوت انعامیها با غیر آنان··· ۱۶۴
صفات اِنعامیها در قرآن کریم··· ۱۶۸
دوری از ظلم··· ۱۶۸
امنیت··· ۱۶۹
سازگاری و همراهباوری ۱۷۱
(۷)
وفا··· ۱۷۱
صفات چهارگانه··· ۱۷۳
شهید و صالح··· ۱۷۴
صدیق··· ۱۷۵
نبی ۱۷۶
گروههای اِنعامیها··· ۱۷۸
انعامیهای عالی و متوسط··· ۱۸۱
محدَّث و همسخنی قلبی با حق تعالی ۱۸۲
فصل نوری ۱۸۵
علم عنایی ۱۸۷
انعامیهای الحاقپذیر··· ۱۹۰
انعامیهای ظاهر و باطن··· ۱۹۲
ذکر اِنعامی ۱۹۳
فصل چهارم: مغضوبان
مغضوبان··· ۱۹۷
معناشناسی غضب··· ۱۹۸
غضب حقی و خلقی در قرآن کریم··· ۲۰۰
منش مهرورزانهٔ حق تعالی ۲۰۸
فصل پنجم: گمراهان
معناپژوهی ضلالت··· ۲۱۳
واژههای همگن ضلالت··· ۲۱۶
کاربرد ضلالت در قرآن کریم··· ۲۱۷
(۸)
نقد دیدگاه مفسران··· ۲۲۴
فخر رازی ۲۲۴
تفسیر ملاصدرا··· ۲۲۶
تفسیر تسنیم··· ۲۲۹
جریان نسبیت در تطبیق روایات··· ۲۳۶
فصل ششم: راهیافتگان
صراط انعامیها··· ۲۴۵
هدایت عام و خاص··· ۲۴۹
صراط عام و خاص··· ۲۵۲
رابطهٔ صراط انعامیها با صراط عام··· ۲۵۲
تفاوت اِنعامیها و تابعان··· ۲۵۵
اعتبار نسبیت در اطلاق عناوین··· ۲۶۱
غلوّ و زیادهانگاری ۲۶۸
ضرورت معرفت سنخ نفس··· ۲۶۹
تعامل با انعامیها··· ۲۷۲
معیت با انعامیها··· ۲۷۳
نقد نظریهٔ فراتر از همراهی ۲۷۵
ساخت صراط زودبازده··· ۲۸۲
وصول به انعامیها··· ۲۸۴
قتلِ اراده··· ۲۸۵
شهیدان ازلی ۲۸۷
ناکامی متخلفان در برزخ··· ۲۸۹
(۹)
تغییرناپذیری هویت تابعان··· ۲۹۰
اختیار صراطیها··· ۲۹۳
پویایی و تبدیلپذیری صراطیها··· ۲۹۴
صراط معصوم و اهل غیر معصوم صراط··· ۲۹۷
نفوذ شیاطین در اهل صراط··· ۳۰۳
ولایت؛ خصیصهٔ صراط··· ۳۰۶
قدرت تغییرپذیری و تزاحم ناسوت··· ۳۰۸
ضرورت استعاذه··· ۳۰۹
دشمن قسمخورده··· ۳۱۱
اِنعامیهای خاص؛ اساس شریعت··· ۳۱۲
کاستی نظریهٔ جری و تطبیق··· ۳۱۵
نقد هستیشناسانهٔ نظریهٔ جری و تطبیق··· ۳۲۴
نقد صراط شناسی المیزان··· ۳۲۹
صراطهای مستقیم··· ۳۳۴
اذکار و طلسمات پایانی سورهٔ حمد··· ۳۴۰
تذکر پایانی ۳۴۱
* * *
(۱۰)
فصل یکم:
چهرهٔ بندگان
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ».
راه میانهٔ زودرسنده را به ما بنمای؛ راه محبوبانی که به کمال و تمامِ نعمت، گرامیاشان داشتهای؛ نه سزاواران رویگردانندگی و نه گمراهان.
(۱۱)
(۱۲)
چشماندازِ پایانی
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ».
راه میانهٔ زودرسنده را به ما بنمای؛ راه محبوبانی که به کمال و تمامِ نعمت، گرامیاشان داشتهای؛ نه سزاواران رویگردانندگی و نه گمراهان.
آیات ششم و هفتم سورهٔ حمد در بیان تقسیم مردمان است و انواع متفاوت آنان را بیان میدارد. این دو آیه از چهار گروه بندگان سخن میگوید: «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ»: اِنعامیها، «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ»: مغضوبان، «الضَّالِّینَ»: گمراهان و چهارمین گروه، هدایتطلبانی هستند که توسط اِنعامیها به صراط مستقیم اِنعامیها هدایت میشوند، چنانکه میفرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ».
هدایتشوندگان تابعان انعامیها میباشند. آنان کسانی هستند که صراط مستقیم انعامیها را یافتهاند و راهیافته و گروندهاند. در ترتیب میان
(۱۳)
این گروههای چهارگانه، این گروه در آخر قرار دارند، هرچند شروع ذکر آنان پیش از همه است؛ چون تا تمامی دو آیهٔ پایانی قرائت نشود، وصف آنان به دست نمیآید و تعین نمییابند و این بدان معناست که اینان برای رسیدن به اِنعامیها باید با شناسایی غضبشدگان و گمراهان از صف این دو گروه رد شوند و در برابر آنان ایستادگی داشته باشند.
چینش و ترتیبی که قرآن کریم در ذکر این اصناف و گروههای چهارگانه آورده هم مهندسی و بر اساس حقایق است و هم از لحاظ جامعهشناسی منطقی است. ما نیز ترتیب فصلهای این کتاب را بر این پایه چینش میدهیم و فصلهای سوم تا ششم کتاب را به اِنعامیها، غضب شدگان، گمراهان و راهیافتگان اختصاص میدهیم. گمراهان پیرو غضبشدگان، و راهیافتگان تابع اِنعامیها هستند و با این لحاظ است که سورهٔ فاتحه در ذکر اصناف مردمان نیز «مثانی» است.
هم شمار گروه «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» و هم تعداد «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِم» در هر دورهای بسیار محدود و اندک است و البته شمارهٔ آنان نیز به همین ترتیب از اندک به افزونی است؛ یعنی انعامیها بسیار اندک هستند چنانچه خطاب در آن فرد است نه به صورت جمع و غضبشدگان در قیاس با آنان بیشتر هستند و هر انعامی دشمنانی چند از غضبشدگان دارد، ولی باز همینان نیز تعداد اندکی دارند و چنین نیست که خداوند بر فراوانی از انسانها غضب کند، بلکه به ندرت پیش میآید خداوند بر کسی غضب کند؛ همانطور که رحمت خداوند بر غضب او پیشی دارد و بیشتر مردمان راهیافته هستند.
باید توجه داشت رحمت خداوند غیر از انعام است. صراط مستقیم به
(۱۴)
تمامی رحمت است و کفور بودن نیز با مورد غضب واقع شدن تلازمی ندارد؛ چنانچه گمراه شدن به معنای مغضوب شدن نیست.
هر انعامی، شماری چند از مغضوبان را در مقابل خود دارد و گمراهان پیاده نظام مغضوبان هستند. شمار گمراهان بیش از مغضوبان است و چنانچه آنان به حمایت از غضب شدگان برنخیزند، تیغ غضب شدگان برای اولیای انعامی کند میشود.
بهترین طرح اجتماعی در این چینش و ترتیب آمده است. هر جامعهای بدهای بسیار بد که امامان باطل و ایمهٔ کفر باشند و خوبهای بسیار خوب که پیشوایان راستی و درستی باشند اندک است. نمیشود به جامعه چنین دیدی داشت که بدهای بسیار بد آن یا خوبهای بسیار خوب آن فراوان باشند، ولی هم خوبها و هم بدهای عادی و معمولی شمار فراوانی دارند. درست است گفته میشود شمار پیامبران ۱۲۴۰۰۰ نفر است، ولی شمار امامان اندک است و اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام که انعامی خاص و محبوبی کمّل میباشند بیش از چهارده نفر نمیباشند.
هم انعامیها و هم غضب شدگان در صورتی موفقیت مییابند که بتوانند تودههای عادی جامعه را با خود همراه سازند و پیادهنظامها را رهبری کنند. اگر امام کفری بتواند زمام خلق را به دست گیرد و نیروهای فروانی را جذب کند او پیشتاز در بدیها میشود و عرصه را بر انعامیها میبندد.
طرح اجتماعی گفته شده برای کسانی که در مسایل اجتماعی توان
(۱۵)
طراحی و تصمیمگیریهای کلان دارند و در مسایل سیاسی و نیز در نظام آموزشی حایز اهمیت است.
سورهٔ حمد در این آیات، مسیر حرکت بندگان را به نیکی مشخص کرده و انعامشدگانی که باید از آنان پیروی داشت و مغضوبان و ضالانی که باید از آنان دوری جست را به صورت دقیق تعیین کرده است. این سوره هر روز بارها خوانده میشود تا نمازگزار مسیر خود را بشناسد و بداند باید به چه کسانی رو آورد و از چه کسانی بگریزد. اگر کسی نتواند این مصادیق را از این آیات برداشت کند ایمان وی صوری و غرق در سرگردانی است؛ زیرا مسلمان هدایت یافته کسی است که بر این مسیر باشد.
«الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» مفهوم و عنوانی کلی است که مصداق آن را «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِم» مشخص میکند. قرآن کریم برای آن که نقش هدایتی خود را به صورت کامل ایفا کرده باشد تنها توصیه به طلب هدایت نمیکند، و نیز قاعدهای کلی نمیآورد، بلکه مصداق آن را هم ارایه میدهد و کلید واژهٔ مهم «انعامیهای خاص» را مطرح میسازد تا کسی نتواند به بهانهٔ این که «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» عنوان و مفهومی کلی است درگیر بازیهای مفهومی در قالبهای علمی و ذهنی شود و آن را قابل توجیه، انحراف و انکار سازد؛ زیرا با ارایهٔ مصداق، دیگر قابل تخطئه، توجیه، تفسیر به رأی و انکار نیست و این مفهوم است که میشود وجوه مختلف را بر آن بار کرد. در واقع، هدایتی که به مصداق کشیده نشود و در مرحلهٔ علم باقی بماند، کاربردی، خارجی و واقعی نیست و نمیشود بر اساس آن حرکت داشت و هدایت و نیز علم چنانچه به
(۱۶)
خارج و به مصداق منجر شود ارزش دارد. این سوره، افزون بر ارایهٔ شناسهٔ مفهومی و مصداقی «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم»، آن را به تقابل نیز تعریف میکند: «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» تا معنای کلی «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» جزیی و مصداقی شود. این تقابل نیز ارایهٔ مفهومی نیست، بلکه ذکر مصداق است تا تمامی راهها و منافذ انحراف را بسته و جای توجیه برای هیچ کسی باقی نگذاشته باشد؛ چنانچه تمامی امت اسلامی در این که حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام خلیفه است اختلافی ندارد و اهل سنت نیز آن حضرت را خلیفه (خلیفهٔ چهارم) میداند؛ همانطور که شیعیان آن حضرت را خلیفهٔ بدون فصل و امام نخست میدانند، اما اختلاف در شمار خلفای رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله است و هر کسی در جایی توقف کرده است و نیز کتاب قدسی از سنخ مفهوم و علم است و مصادیق آن اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام میباشند و کتاب با آن حضرات است که کاربردی میگردد. فهم و درک علمی در صورتی که اندیشاری مصداقی داشته باشد مُنتِج است و مفهومگراییهای ذهنی راه به جایی نمیبرد؛ چنانچه «اسلام» مفهومی کلی است و وقتی بر فرقه و گروهی خاص تطبیق شود قابل درک میگردد.
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیم» راهی عام است و با «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» خاص میشود و به صراط انعامیها اختصاص مییابد؛ زیرا تمام انعامیها بر صراط میباشند، ولی چنین نیست که تمامی اهل صراط انعامی باشند.
توجه شود که آیات «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» از زبان بنده آن هم بندگان هدایتجو
(۱۷)
است و لازم آن باور، معرفت، ایمان و تصدیق به راه انعامیهاست و لحاظ صدق بنده را با خود دارد و از زبان حق تعالی نیست تا جای آن باشد که بنده اظهار بیخبری و ناآگاهی کند، بلکه او از زبان خود بندگان، اِنعامی را خبر میدهد و تصدیق میکند و راه آنان را میطلبد و سندی است اقراری که بنده به آگاهی از وجود چنین بندگانی که مورد انعام حق تعالی بودهاند اعتراف کرده و به آن گواهی و شهادت داده است و روز قیامت به همین گواهی، قابل بازخواست و مؤاخذه است. در این میان، مهم این است که گروه یاد شده از همین آیات و بدون دخالت سندی بیرونی مورد شناسایی قرار گیرند و با این تحلیل، تفسیر آیات شریفه از خود این آیات به دست میآید و از آنجا که قرآن کریم روشنگر هر چیزی است، خود قرآن کریم برای تبیین فرازهای نورانی خویش کافی است و کتابی ناطق و مبین است نه صامت. قرآن کریم برای کسی که اهل آن نیست و توان انس گرفتن با این تنها کتاب وحی را ندارد صامت است. کسی که خود صامت است قرآن کریم برای او صامت است و صامت وصف خلقی قرآن کریم است، وگرنه همین قرآن کریم برای حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام ناطق است؛ چرا که حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام خود ناطق است.
اگر بتوان معنای این آیات را به درستی دریافت، دریای بیکرانی از حکمت و معرفت را بر روی دل میگشاید و دگرگونی هویتی در اندیشه به لحاظ شناختی که باید از هستی و پدیدههای آن داشت پیش میآورد. امید است خوانندهٔ محترم، با مطالعهٔ فصلهای پنجگانهٔ بعد، به قضاوت گفته شده برسد.
(۱۸)